پیام به رزمندگان ارتش آزادی
و نیروهای انقلاب دموکراتیک در سراسر میهن اشغال شده
مسعود رجوی-۳۰دی ۱۳۸۸
سلسله آموزش
برای نسل جوان در داخل کشور
مسعود رجوی ـ خبرگان بهجای مؤسسان
خمینی تا 10روز قبل از آمدن به ایران، از «حکومت اسلامی» دم میزد و کلمه جمهوری و حاکمیت جمهور مردم برای او بسیار نامأنوس بود. همچنانکه اشاره کردیم شعار وحدت گرایانه او «همه باهم» نیز به دور از میدان عمل مبارزاتی و عاری از ارائه خط مشی و برنامه و آلترناتیو مشخص بود. از معرفی شورای بهاصطلاح انقلاب و دولتی هم که دو ماهونیم قبل از آن در نیمه آبان 1357مخفیانه تشکیل داده بود، طفره میرفت و آن را از میلیونها مردمی که درخیابانها برای او شعار میدادند، قویاً مخفی نگه میداشت.
در سوم بهمن 1357روزنامههای آن زمان نخستین گفتگوی او با خبرنگاران ایرانی را درباره «حکومت اسلامی» و اینکه در آن «دیکتاتوری وجود ندارد» منتشر کردند. به برخی سؤال و جوابها و دجالیتی که در آن موج میزند، توجه کنید:
سوال: … آیا اعضای کمیته شورای انقلاب اسلامی و دولت قبلاً معرفی خواهد شد یا نه؟
جواب: … در بهشت زهرا راه خود را اعلام میکنیم وحرفهایی را که باید مقدمتاً زد، خواهیم زد.
سؤال: حضرت آیتالله ممکن است بفرمایید شکل طبقاتی این کمیتهی اسلامی چگونه خواهد بود و آیا نمایندهیی از طبقه کارگر و روشنفکر در آن خواهد بود یا اکثریت اعضای کمیته از روحانیان خواهند بود؟
جواب: نخیر از روحانیان نخواهد بود. روحانیان مثل سایر طبقات نماینده خواهند داشت.
سؤال: ممکن است خطوط اصلی این حکومت اسلامی را در زمینههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بفرمائید؟
جواب: اینها اموری نیست که بتوانم آن را برای شما تشریح کنم….
سؤال: منظورم این است که در حکومت اسلامی ملی شدن صنایع قطعی خواهد بود یا هنوز معلوم نیست و آیا ابزار تولید در دست دولت خواهد بود.
جواب: آن هم باید مورد مطالعه قرار گیرد.
سؤال: در مورد آزادی بیان و عقیده شما چه حدودی را در نظر دارید و آیا فکر میکنید باید محدودیتهایی قائل شد؟
جواب: اگر چنانچه مضر بهحال ملت نباشد، بیان همه چیز آزاد است. چیزهایی آزاد نیست که مضر بهحال ملت ما باشد.
سؤال: آیا فکر میکنید گروههای چپ و مارکسیستهایی که در ایران هستند…
خمینی قبل از پایان سؤال خبرنگار جمله او را قطع میکند و جواب میدهد: اگر مضر بهحال ملت باشد جلوگیری میشود و اگر نباشد، فقط اظهارعقیده باشد، مانعی ندارد.
سؤال: نقش زنان در حکومت اسلامی چگونه خواهد بود؟ آیا در امور کشور شرکت خواهند داشت؟ مثلاًًً آیا وزیر خواهند شد، البته اگر استعداد و لیاقت نشان بدهند؟
جواب: اینها بسته به این است که حکومتی که پیش میآید تکالیف را معین کند. الان وقت این حرفها نیست.
سؤال: چون مرا بهعنوان یک زن پذیرفتهاید، این نشاندهنده این است که نهضت ما، نهضتی مترقیاست، ولی دیگران کوشیدهاند آن را عقبمانده نشان دهند. فکر میکنید آیا زنان ما حتماً باید حجاب داشته باشند؟ و مثلاًًً روسری روسر داشته باشند؟
جواب: اما اینکه شما را پذیرفتم، بنده شما را نپذیرفتم، شما آمدید اینجا و من نمیدانستم شما میخواهید بیایید اینجا که پذیرفتم… …
سؤال: فکر مالکیت در حکومت اسلامی و بهخصوص مالکیت ارضی چگونه خواهد بود؟
جواب: اینها بعدها روشن خواهد شد.
سؤال: به نظر شما وضع روزنامهها چگونه باید باشد؟
جواب: روزنامههایی که مضر بحال ملت نباشند و روزنامههایی که نوشتههایشان گمراهکننده نباشد آزادند.
سؤال: بر اساس نامهها و تلفنهایی که میشود، بعضیها میگویند که ما از زیر چکمه استبداد به زیر نعلین استبداد میرویم.
جواب: آنها عمال شاه هستند. آنها که این حرفها را میزنند سالهاست که میزنند و اینها را شاه به آنها دیکته کرده است و آنها به شما میگویند برای اینکه بخواهند شاه را برگردانند. به آنها بگویید شاه دیگر برنمیگردد و شما اگر حکومت اسلامی را ببینید خواهید دید که دیکتاتوری در اسلام اصلاً وجود ندارد.
***
خمینی ۴روز بعد از ورود به تهران بازرگان را در ۱۶بهمن ۵۷بهعنوان نخستوزیر دولت موقت معرفی کرد و مهمترین کار این دولت را انتخابات مجلس مؤسسان شمرد:
«ما بهواسطه اتکاء به این آرای عمومی که شما آلان میبیند و دیدید تا کنون که آراء عمومی با ماست و ما را بهعنوان رسالت فرمایید یا به رهبری همه قبول دارند از این جهت ما یک دولتی را معرفی میکنیم رئیس دولتی را معرفی میکنیم موقتاً دولتی تشکیل بدَد که هم به این آشفتگیها خاتمه بدَد و هم یک مسأله مهمی که مجلس مؤسسان است، انتخابات مجلس مؤسسان را درست کند و مقدمات او را درست کند و مجلس مؤسسان تأسیس بشد و همینطور مجلس انتخابات هم درست بشد لهذا ما دولت موقت را تعیین کردیم و از خدای تبارک و تعالی میخوام که توفیق بدد به آقای مهندس بازرگان که این مأموریت را به وجه احسن انجام بدهد»
روز بعد متن مکتوب حکم نخستوزیری بازرگان هم منتشر شد. در این حکم که به تاریخ 6ربیع الاول سال 1399 هجری قمری (15بهمن57یعنی در سومین روز ورود خمینی به تهران) نوشته شده است، خمینی خطاب به بازرگان که او را «مأمور تشکیل دولت موقت» کرده است، میگوید:
«ترتیب اداره امور مملکت و خصوصاً انجام رفراندم و رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبان مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید را بدهید».
بنابراین علاوه بر اداره امور جاری کشور، دولت موقت سه وظیفه دارد:
1-انجام رفراندم درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی
2-تشکیل مجلس مؤسسان جهت تصویب قانون اساسی
3-انتخاب مجلس نمایندگان ملّت
میبینید که یک هفته قبل از سقوط رژیم شاه در 22بهمن، هم رفراندم و هم «جمهوری اسلامی» از پیش تعیین تکلیف شده بود.
خمینی: «به مجرد اینکه این نظام به هم بخورد جایگزین آن را ما داریم. و یک نظام اسلامی، جمهوری اسلامی متکی به آرای عمومی و متکی بر قوانین اسلام».
دو هفته بعد از 22بهمن هم خمینی در روز 9اسفند اعلام کرد: «آنچه اینجانب به آن رأی میدهم جمهوری اسلامی است…. نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم»!
روز بعد، پس از رسیدن به قم بلادرنگ گفت: «آنها که درنوشتهجاتشان از جمهوری دم میزنند جمهوری فقط، یعنی اسلام نه. آنهایی که جمهوری دموکراتیک میگویند یعنی جمهوری غربی، جمهوری اسلامی نه! آنها میخواهند باز همان مصائب را با فرم دیگه برای ما ببار بیاورند».
خمینی: «آنها که درنوشتهجاتشان از جمهوری دم میزنند جمهوری فقط یعنی اسلام نه. آنهایی که جمهوری دموکراتیک میگویند یعنی جمهوری غربی، جمهوری اسلامی نه! آنها میخواهند باز همان مصائب را با فرم دیگه برای ما ببار بیاورند».
یک روز قبل از میتینگ بزرگ مجاهدین در خزانه در 4خرداد58خمینی باز هم شخصاً به صحنه آمد و برای نفی دموکراسی و دموکراتیسم و برای آببندی کردن اسلام دموکراتیک و جمهوری دموکراتیک اسلامی که حرف مجاهدین بود و بازرگان هم از آن حمایت کرده بود، گفت: « هرکس جمهوری را بخواهد دشمن ماست برای اینکه دشمن اسلام است. هرکس پهلوی جمهوری اسلامی، دموکراتیک بگذارد این دشمن ماست. هرکس جمهوری دموکراتیک بگوید، او دشمن ماست. برای اینکه معلوم است اسلام را نمیخواهد، ما اسلام را میخواهیم».
«ما بهواسطه اتکاء به این آرای عمومی که شما آلان میبیند و دیدید تا کنون که آراء عمومی با ماست و ما را بهعنوان رسالت فرمایید یا به رهبری همه قبول دارند از این جهت ما یک دولتی را معرفی میکنیم رئیس دولتی را معرفی میکنیم موقتاً دولتی تشکیل بدَد که هم به این آشفتگیها خاتمه بدَد و هم یک مسأله مهمی که مجلس مؤسسان است، انتخابات مجلس مؤسسان را درست کند و مقدمات او را درست کند و مجلس مؤسسان تأسیس بشد و همینطور مجلس انتخابات هم درست بشد لهذا ما دولت موقت را تعیین کردیم و از خدای تبارک و تعالی میخوام که توفیق بدد به آقای مهندس بازرگان که این مأموریت را به وجه احسن انجام بدهد»
روز بعد متن مکتوب حکم نخستوزیری بازرگان هم منتشر شد. در این حکم که به تاریخ 6ربیع الاول سال 1399 هجری قمری (15بهمن57یعنی در سومین روز ورود خمینی به تهران) نوشته شده است، خمینی خطاب به بازرگان که او را «مأمور تشکیل دولت موقت» کرده است، میگوید:
«ترتیب اداره امور مملکت و خصوصاً انجام رفراندم و رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبان مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید را بدهید».
بنابراین علاوه بر اداره امور جاری کشور، دولت موقت سه وظیفه دارد:
1-انجام رفراندم درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی
2-تشکیل مجلس مؤسسان جهت تصویب قانون اساسی
3-انتخاب مجلس نمایندگان ملّت
میبینید که یک هفته قبل از سقوط رژیم شاه در 22بهمن، هم رفراندم و هم «جمهوری اسلامی» از پیش تعیین تکلیف شده بود.
خمینی: «به مجرد اینکه این نظام به هم بخورد جایگزین آن را ما داریم. و یک نظام اسلامی، جمهوری اسلامی متکی به آرای عمومی و متکی بر قوانین اسلام».
دو هفته بعد از 22بهمن هم خمینی در روز 9اسفند اعلام کرد: «آنچه اینجانب به آن رأی میدهم جمهوری اسلامی است…. نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم»!
روز بعد، پس از رسیدن به قم بلادرنگ گفت: «آنها که درنوشتهجاتشان از جمهوری دم میزنند جمهوری فقط، یعنی اسلام نه. آنهایی که جمهوری دموکراتیک میگویند یعنی جمهوری غربی، جمهوری اسلامی نه! آنها میخواهند باز همان مصائب را با فرم دیگه برای ما ببار بیاورند».
خمینی: «آنها که درنوشتهجاتشان از جمهوری دم میزنند جمهوری فقط یعنی اسلام نه. آنهایی که جمهوری دموکراتیک میگویند یعنی جمهوری غربی، جمهوری اسلامی نه! آنها میخواهند باز همان مصائب را با فرم دیگه برای ما ببار بیاورند».
یک روز قبل از میتینگ بزرگ مجاهدین در خزانه در 4خرداد58خمینی باز هم شخصاً به صحنه آمد و برای نفی دموکراسی و دموکراتیسم و برای آببندی کردن اسلام دموکراتیک و جمهوری دموکراتیک اسلامی که حرف مجاهدین بود و بازرگان هم از آن حمایت کرده بود، گفت: « هرکس جمهوری را بخواهد دشمن ماست برای اینکه دشمن اسلام است. هرکس پهلوی جمهوری اسلامی، دموکراتیک بگذارد این دشمن ماست. هرکس جمهوری دموکراتیک بگوید، او دشمن ماست. برای اینکه معلوم است اسلام را نمیخواهد، ما اسلام را میخواهیم».
***
پنج روز بعد از آن که در ۹اسفند۵۷خمینی جمهوری اسلامیاش را با حکم نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر، اعلام کرد، بیش از یک میلیون نفر از مردم تهران در ۱۴اسفند به مزار مصدق شتافتند. پدر طالقانی که نخستین سخنران بود، با بیاناتی بسیار رسا و شیوا از مصدق بهعنوان «مرد ملّت» و «مرد نهضت» تجلیل کرد و اینکه چگونه مانند حضرت موسی در دربار یا پیرامون دربار قاجار بزرگ شد اما تحول پیدا کرد و مرد ملّت شد. مانند پزشکی ماهر بر روی نقطه درد انگشت گذاشت که همان نفت و ملی کردن آن بود. «نام او برای دشمنان ملّت وحشت انگیز بود».
«در مقابل ملّت مثل خاک خضوع میکرد…. اما در مقابل استعمار قوی انگلیس که سیطرهاش تمام دنیا را گرفته بود، مثل شیر میغرّید» ….
پدر طالقانی همچنین خاطرهای از یک دیدار خصوصی خودش با کاشانی را نقل کرد و گفت، روزی که گفتگو بود در بین مردم که کاشانی از زاهدی حمایت میکند و توطئهیی در کار است «پنهانی رفتم منزل ایشان. او در اتاقش تنها بود. بریدهای از خربزه در دست داشت بهعنوان تعارف جلوی من گرفت. گفتم حضرت آقای آیتالله دارند زیر پایت خربزه میگذارند. مواظب باش! گفت اینطور نیست من حواسم جمع است…». پدر طالقانی سپس به تفصیل توضیح داد که چگونه شیطان و هوای نفس باعث جدا شدن کاشانی از مصدق گردید و این طبعاً برای دار و دسته خمینی بسیار گزنده بود.
«در مقابل ملّت مثل خاک خضوع میکرد…. اما در مقابل استعمار قوی انگلیس که سیطرهاش تمام دنیا را گرفته بود، مثل شیر میغرّید» ….
پدر طالقانی همچنین خاطرهای از یک دیدار خصوصی خودش با کاشانی را نقل کرد و گفت، روزی که گفتگو بود در بین مردم که کاشانی از زاهدی حمایت میکند و توطئهیی در کار است «پنهانی رفتم منزل ایشان. او در اتاقش تنها بود. بریدهای از خربزه در دست داشت بهعنوان تعارف جلوی من گرفت. گفتم حضرت آقای آیتالله دارند زیر پایت خربزه میگذارند. مواظب باش! گفت اینطور نیست من حواسم جمع است…». پدر طالقانی سپس به تفصیل توضیح داد که چگونه شیطان و هوای نفس باعث جدا شدن کاشانی از مصدق گردید و این طبعاً برای دار و دسته خمینی بسیار گزنده بود.
***
وقتی پس از پدر طالقانی نوبت به من رسید، از جانب مجاهدین در برابر یک میلیون نفر از مردم تهران جواب «جمهوری اسلامی» مورد نظر خمینی را دادم و گفتم «تصویب آن درشکل رفراندم پیشبینی شده از طرف دولت، ازپیش محرز است». اما «ما میگوییم جمهوری اسلام بله، ولی سوءاستفاده ارتجاعی از اسلام نه.
بر همین اساس فکر میکنیم که خصایص ضداستعماری، ضددیکتاتوری و ضدارتجاعی این جمهوری، که بایستی حافظ حقّ و حقوق تمامی مردمی باشد که در سراسر این کشور زندگی میکنند، مبرمترین خصایص این جمهوری است، که این جمهوری بهخصوص باید در نهایت عدل بلکه بیشتر، و در نهایت قسط، تمام آزادیهای سیاسی و اجتماعی را در مورد طبقات و نیروهای مختلف افاده کند. همچنین تأکید بر نقش اجتماعی مستضعفین و طبقات محروم (کارگر و دهقان) جامعه را در صدر برنامه خویش قرار بدهد. والا بدیهی است که بر حسب بیان صریح سوره ماعون: «اگر منع ماعون نموده و یا بهاصطلاح آلات و ابزار زندگی و تولید و منافع آنها را منحصر به قشر و طبقه بخصوصی بکنیم. تکذیب دین و تکذیب اسلام است».
با توجه به سوءاستفاده خمینی از کلمه اسلام و مترادف کردن آن با ارتجاع ودیکتاتوری ولایتفقیه وبهره کشی، مادر نقطه مقابل او عمد داشتیم که برمحتوای واقعی و روح اصیل اسلام که ضداستبدادی و ضداستثماری ومبشر آزادی است، تأکید کنیم. به این ترتیب خمینی رابهلحاظ ایدئولوژیک خلعسلاح ودجالیت او را افشا میکردیم واو از همین بهغایت میسوخت.
بر همین اساس فکر میکنیم که خصایص ضداستعماری، ضددیکتاتوری و ضدارتجاعی این جمهوری، که بایستی حافظ حقّ و حقوق تمامی مردمی باشد که در سراسر این کشور زندگی میکنند، مبرمترین خصایص این جمهوری است، که این جمهوری بهخصوص باید در نهایت عدل بلکه بیشتر، و در نهایت قسط، تمام آزادیهای سیاسی و اجتماعی را در مورد طبقات و نیروهای مختلف افاده کند. همچنین تأکید بر نقش اجتماعی مستضعفین و طبقات محروم (کارگر و دهقان) جامعه را در صدر برنامه خویش قرار بدهد. والا بدیهی است که بر حسب بیان صریح سوره ماعون: «اگر منع ماعون نموده و یا بهاصطلاح آلات و ابزار زندگی و تولید و منافع آنها را منحصر به قشر و طبقه بخصوصی بکنیم. تکذیب دین و تکذیب اسلام است».
با توجه به سوءاستفاده خمینی از کلمه اسلام و مترادف کردن آن با ارتجاع ودیکتاتوری ولایتفقیه وبهره کشی، مادر نقطه مقابل او عمد داشتیم که برمحتوای واقعی و روح اصیل اسلام که ضداستبدادی و ضداستثماری ومبشر آزادی است، تأکید کنیم. به این ترتیب خمینی رابهلحاظ ایدئولوژیک خلعسلاح ودجالیت او را افشا میکردیم واو از همین بهغایت میسوخت.
***
دجالیت دیگر خمینی این بود که شرکتکنندگان در رفراندم را بین رژیم سلطنتی و جمهوری اسلامی مخیر میکرد. بنابراین در برابر تبلیغات شبانه روزی خمینی و دستجات چماقدار و «حزباللهی» او که بهتازگی میداندار شده و در همه جا عربده میکشیدند «حزب فقط حزبالله، رهبر فقط روح الله»، مجاهدین بار دیگر در ۲۷اسفند۵۷درباره «رفراندم و نحوه استقرار جمهوری اسلامی» اعلام کردند که اسلام و جمهوری اسلامی صرفنظر از هر پیشوند و پسوند، برای سازمانی که از آغاز حامل یک رسالت مکتبی بوده است، البته کمال مطلوب است. «مشروط بر اینکه آنچه به نام اسلام ارائه میکنیم، حقیقتاً اسلامی، و به دور از هر شائبه شرکآمیز استبدادی و استعماری و استثماری باشد. اسلامی پاک، مردمی و مبرا از جعلیات زنگارها و رسوبات طبقاتی قرون و اعصار، والا بدیهی است وجدانهای آگاه و انقلابی مسلمانان هرگز سوءاستفاده ارتجاعی از نام اسلام را روا نخواهد داشت».
در مورد شکل استقرار جمهوری اسلامی نیز «سوال مطروحه در رفراندم پیشبینی شده، تا آنجاکه به نظر خواهی در مورد سرنوشت رژیم سلطنتی و بود و نبود آن مربوط میشود اساساً بیمورد و منتفی است… زیرا اگر به گور سپردن لاشه سلطنت هنوز محل سؤال و تردید باشد معلوم نیست که به چه مجوزی و در کادر چه نظامی دولت مهندس بازرگان معرفی شده و بهکار پرداخته است؟ البته اگر قبل از روی کارآمدن دولت مهندس بازرگان چنین سوالی میشد، باز میشد محملی برای آن ساخت ولی اکنون مثل این است که کسی اول درب را باز کند و بعد اجازه ورود بگیرد! مگر خود آقا بارها و بارها در پاریس بر حقوق عموم طبقات و نیروهای مردم دایر بر حق انتخاب و اظهارنظر آزاد همگان، تأکید نکردهاند؟ پس چرا باید طوری عمل شود که انعکاس درستی نداشته و این شبهه را ایجاد کند که ما را فقط میان رژیم سلطنتی و جمهوری اسلامی مخیر کردهاند ولاغیر. آیا ما دوست داریم که بر فرض هم که کسی با جمهوری اسلامی موافق نباشد، با دادن رأی مخالف بجانب رژیم طاغوتی سلطنتی گرویده و موافق آن قلمداد شود؟ یا اینکه معتقدیم که هرکه با ما نیست ضد ما و علیه ماست؟ یا میخواهیم سایرین را وادار کنیم که از ترس سلطنت، به اکراه و اجبار به جمهوری اسلامی رأی بدهند؟ …. بنابراین به اعتقاد ما و بر حسب این قاعده روشن و صریح اسلامی که ”هیچگونه انتخاب و قرارداد و عقدی که در آن اجبار روا شده و از ابراز تمایل و اراده آزاد افراد و گروههای انسانی بهنحوی از انحاء ممانعت شده باشد، معتبر و اصیل نیست“ از دولت آقای مهندس بازرگان تقاضا میکنیم ترتیبی اتخاذ نمایند که امکان انتخاب آزاد هر شکل از حکومت برای هر فرد یا گروهی در نظرخواهی، وجود داشته باشد».
در مورد شکل استقرار جمهوری اسلامی نیز «سوال مطروحه در رفراندم پیشبینی شده، تا آنجاکه به نظر خواهی در مورد سرنوشت رژیم سلطنتی و بود و نبود آن مربوط میشود اساساً بیمورد و منتفی است… زیرا اگر به گور سپردن لاشه سلطنت هنوز محل سؤال و تردید باشد معلوم نیست که به چه مجوزی و در کادر چه نظامی دولت مهندس بازرگان معرفی شده و بهکار پرداخته است؟ البته اگر قبل از روی کارآمدن دولت مهندس بازرگان چنین سوالی میشد، باز میشد محملی برای آن ساخت ولی اکنون مثل این است که کسی اول درب را باز کند و بعد اجازه ورود بگیرد! مگر خود آقا بارها و بارها در پاریس بر حقوق عموم طبقات و نیروهای مردم دایر بر حق انتخاب و اظهارنظر آزاد همگان، تأکید نکردهاند؟ پس چرا باید طوری عمل شود که انعکاس درستی نداشته و این شبهه را ایجاد کند که ما را فقط میان رژیم سلطنتی و جمهوری اسلامی مخیر کردهاند ولاغیر. آیا ما دوست داریم که بر فرض هم که کسی با جمهوری اسلامی موافق نباشد، با دادن رأی مخالف بجانب رژیم طاغوتی سلطنتی گرویده و موافق آن قلمداد شود؟ یا اینکه معتقدیم که هرکه با ما نیست ضد ما و علیه ماست؟ یا میخواهیم سایرین را وادار کنیم که از ترس سلطنت، به اکراه و اجبار به جمهوری اسلامی رأی بدهند؟ …. بنابراین به اعتقاد ما و بر حسب این قاعده روشن و صریح اسلامی که ”هیچگونه انتخاب و قرارداد و عقدی که در آن اجبار روا شده و از ابراز تمایل و اراده آزاد افراد و گروههای انسانی بهنحوی از انحاء ممانعت شده باشد، معتبر و اصیل نیست“ از دولت آقای مهندس بازرگان تقاضا میکنیم ترتیبی اتخاذ نمایند که امکان انتخاب آزاد هر شکل از حکومت برای هر فرد یا گروهی در نظرخواهی، وجود داشته باشد».
***
سپس در روز ۹فروردین ۱۳۵۸برگههای نظرپرسی در رفراندم جمهوری اسلامی منتشر شد.
در این برگه هرکس حق داشت به تغییر رژیم سابق و به «جمهوری اسلامی» آری یا نه بگوید. فقط در اثر فشارهایی که به خمینی وارد شده بود قبول کرده بود که در ادامه عبارت تغییر رژیم سابق به جمهوری اسلامی، در برگههای رأی وارد شود «که قانون اساسی آن از تصویب ملّت خواهد گذشت». یعنی اینکه مؤسسان محتوای این جمهوری اسلامی را مشخص خواهد کرد.
در همین روز خمینی در قم گفت: «فردا روز رفراندم است… روزی است که یا اسلام پیش میبرد و یا کفر. روزی است که ”آری“، اسلام است. و ”نه“ خلاف اسلام است. روزی است که ”آری“، سرنوشت سعادتمند برای شما تهیه میکند و ”نه“ شما را برمیگرداند بهحال اول» (واضح است که منظورش بازگشت به سلطنت شاهنشاهی بود).
مجاهدین هم بلادرنگ اعلام کردند: «ما نیازی به این رفرندام نداشتیم…. بهتر بود نحوه رفرندام طوری نباشد که از آن بوی اکراه و اجبار بیاید…. مردم باید نوع حکومتی را که بدان رأی میدهند بدانند و آگاهی داشته باشند که دارای چه نوع ویژگی است».
روز بعد در10فروردین، همهپرسی مربوطه برگزار شد و روز ۱۱فروردین تمدید شد.
هنگام رأی دادن از من در مورد گروههای سیاسی که رفراندم را تحریم کردند و در آن شرکت نکردند سؤال شد.
من جواب دادم: این گروهها حتماً ایده و هدفهای مشخصی دارند که امیدواریم شکل و محتوای جمهوری اسلامی بهصورتی باشد که خواستهای آنها را برآورده سازد.
سوال شد بعضی از این گروهها معتقدند که چون از محتوای جمهوری اسلامی اطلاعی ندارند در رفراندم شرکت نمیکنند. نظر شما در این مورد چیست؟ آیا شما از محتوای جمهوری اسلامی اطلاع دارید؟
جواب من این بود که: طبق برنامه حداقل مجاهدین، حکومت باید محتوای ضددیکتاتوری وضدارتجاعی و ضداستعماری داشته باشد
سوال شد که اگر محتوای جمهوری اسلامی منطبق با حداقل سازمان شما نباشد و خود را ملزم به رعایت این برنامه نداند، سازمان شما چه برخوردی با حکومت خواهد داشت؟
جواب من این بود که دولت باید پاسخگو باشد و ما تا آخرین نفس برای تحقق خواستههایمان مجاهدت میکنیم.
در این برگه هرکس حق داشت به تغییر رژیم سابق و به «جمهوری اسلامی» آری یا نه بگوید. فقط در اثر فشارهایی که به خمینی وارد شده بود قبول کرده بود که در ادامه عبارت تغییر رژیم سابق به جمهوری اسلامی، در برگههای رأی وارد شود «که قانون اساسی آن از تصویب ملّت خواهد گذشت». یعنی اینکه مؤسسان محتوای این جمهوری اسلامی را مشخص خواهد کرد.
در همین روز خمینی در قم گفت: «فردا روز رفراندم است… روزی است که یا اسلام پیش میبرد و یا کفر. روزی است که ”آری“، اسلام است. و ”نه“ خلاف اسلام است. روزی است که ”آری“، سرنوشت سعادتمند برای شما تهیه میکند و ”نه“ شما را برمیگرداند بهحال اول» (واضح است که منظورش بازگشت به سلطنت شاهنشاهی بود).
مجاهدین هم بلادرنگ اعلام کردند: «ما نیازی به این رفرندام نداشتیم…. بهتر بود نحوه رفرندام طوری نباشد که از آن بوی اکراه و اجبار بیاید…. مردم باید نوع حکومتی را که بدان رأی میدهند بدانند و آگاهی داشته باشند که دارای چه نوع ویژگی است».
روز بعد در10فروردین، همهپرسی مربوطه برگزار شد و روز ۱۱فروردین تمدید شد.
هنگام رأی دادن از من در مورد گروههای سیاسی که رفراندم را تحریم کردند و در آن شرکت نکردند سؤال شد.
من جواب دادم: این گروهها حتماً ایده و هدفهای مشخصی دارند که امیدواریم شکل و محتوای جمهوری اسلامی بهصورتی باشد که خواستهای آنها را برآورده سازد.
سوال شد بعضی از این گروهها معتقدند که چون از محتوای جمهوری اسلامی اطلاعی ندارند در رفراندم شرکت نمیکنند. نظر شما در این مورد چیست؟ آیا شما از محتوای جمهوری اسلامی اطلاع دارید؟
جواب من این بود که: طبق برنامه حداقل مجاهدین، حکومت باید محتوای ضددیکتاتوری وضدارتجاعی و ضداستعماری داشته باشد
سوال شد که اگر محتوای جمهوری اسلامی منطبق با حداقل سازمان شما نباشد و خود را ملزم به رعایت این برنامه نداند، سازمان شما چه برخوردی با حکومت خواهد داشت؟
جواب من این بود که دولت باید پاسخگو باشد و ما تا آخرین نفس برای تحقق خواستههایمان مجاهدت میکنیم.
***
خمینی این دور از بازی را با برخورداری از حمایت تودههای میلیونی مردم که هنوز او را در «ماه» میدیدند، برده بود و ما باید برای نبرد سیاسی و تک و پاتکهای بعدی در مؤسسان آماده میشدیم. هنر ضدانقلابی خمینی در این بود که از همان روز ورود به تهران معطل نکرد و تا تنور مقبولیت اجتماعیاش گرم بود، نان جمهوری اسلامی خود را ولو بهطور صوری و در تعارض با رژیم مدفون سلطنتی به آن چسباند. در پایان نظر پرسی، دولت بازرگان اعلام کرد که بیش از ۹۸ درصد از دارندگان حق رأی در رفراندم شرکت کردند و بیش از ۹۷ درصد به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادند. در این دوره از نبرد ما توانستیم مواضع و سنگرهایمان را در میان اقشار آگاه تثبیت کنیم و نگذاریم خمینی سرضرب یکی از نیروهای اصلی انقلاب ضدسلطنتی را با تکفیر و حربه ”کفر“ از دور خارج کند.
اما در مورد مؤسسان، خمینی که نبض اوضاع را در دست داشت میدانست که با افت روزافزون مشروعیت حکومت آخوندی مواجه است و نخواهد توانست کارش را بهسادگی رفراندم جمهوری اسلامی، پیش ببرد. بنابراین از اساس جر زد، بیآبرویی را بهجان خرید، منکر مؤسسان شد و بجایش چیزی را به نام خبرگان علم کرد که فقط 75نماینده داشت که باید به فوریت ضمن یکماه قانون اساسی مورد نظر او را تدوین و تصویب میکردند.
مجاهدین در 17خرداد 58در بیانیه مبسوطی پیرامون «ضرورت تشکیل مجلس مؤسسان از طریق انتخابات عمومی سراسری» به مخالفت آشکار برخاستند و مفهوم «خبرگان» را به زیر علامت سؤال بردند. در این بیانیه به یک سابقه تاریخی اشاره شده بود.
در نخستین مجلس مشروطه که نظامنامه یعنی قانون اساسی آن زمان را در سال 1285شمسی تصویب کرد از 60نماینده تهران، 32نفر پیشه ور، 10نفر زمیندار و کشاورز، 10نفر بازرگان، 4نفر علما و طلاب و 4نفر هم شاهزادگان و قاجاریان بودند. در فهرست اسامی نمایندگان اصناف و بازار، «از جمله به یک سقط فروش، یک بنَک دار، یک بلور فروش، یک معمار، یک بقال، یک سمسار، یک دلال، یک ساعت ساز، یک پلوپز، یک زرگر، یک یخدانساز، یک خیاط باشی و… برمیخوریم».
در همین بیانیه خاطرنشان شده بود که حتی حکومت پهلوی در عمر 57سالهاش مجبور شد 4بار بهصورت ظاهری هم که شده دست به تشکیل مؤسسان بزند، پس حالا بعد از انقلاب ضدسلطنتی چه شده است که 72سال بعد از مشروطه باید به خبرگان رضایت بدهیم؟ پس چه شد آن قول و قرارهای پیشین؟!
اما در مورد مؤسسان، خمینی که نبض اوضاع را در دست داشت میدانست که با افت روزافزون مشروعیت حکومت آخوندی مواجه است و نخواهد توانست کارش را بهسادگی رفراندم جمهوری اسلامی، پیش ببرد. بنابراین از اساس جر زد، بیآبرویی را بهجان خرید، منکر مؤسسان شد و بجایش چیزی را به نام خبرگان علم کرد که فقط 75نماینده داشت که باید به فوریت ضمن یکماه قانون اساسی مورد نظر او را تدوین و تصویب میکردند.
مجاهدین در 17خرداد 58در بیانیه مبسوطی پیرامون «ضرورت تشکیل مجلس مؤسسان از طریق انتخابات عمومی سراسری» به مخالفت آشکار برخاستند و مفهوم «خبرگان» را به زیر علامت سؤال بردند. در این بیانیه به یک سابقه تاریخی اشاره شده بود.
در نخستین مجلس مشروطه که نظامنامه یعنی قانون اساسی آن زمان را در سال 1285شمسی تصویب کرد از 60نماینده تهران، 32نفر پیشه ور، 10نفر زمیندار و کشاورز، 10نفر بازرگان، 4نفر علما و طلاب و 4نفر هم شاهزادگان و قاجاریان بودند. در فهرست اسامی نمایندگان اصناف و بازار، «از جمله به یک سقط فروش، یک بنَک دار، یک بلور فروش، یک معمار، یک بقال، یک سمسار، یک دلال، یک ساعت ساز، یک پلوپز، یک زرگر، یک یخدانساز، یک خیاط باشی و… برمیخوریم».
در همین بیانیه خاطرنشان شده بود که حتی حکومت پهلوی در عمر 57سالهاش مجبور شد 4بار بهصورت ظاهری هم که شده دست به تشکیل مؤسسان بزند، پس حالا بعد از انقلاب ضدسلطنتی چه شده است که 72سال بعد از مشروطه باید به خبرگان رضایت بدهیم؟ پس چه شد آن قول و قرارهای پیشین؟!
***
یادآوری میکنم که در ۲۹اردیبهشت ۱۳۵۸که سالروز تولد دکتر مصدق بود، مجاهدین با جاما (جنبش انقلابی مردم مسلمان ایران) که دکتر سامی وزیر بهداری بازرگان ریاست آن را برعهده داشت، یک ائتلاف سیاسی را برای شرکت در انتخابات بعدی پایهگذاری کردند. این ائتلاف در قدم اول «مسلمانان ضداستبداد، ضدارتجاع و ضداستعمار» را به اتحاد عمل فرامیخواند.
اینکه یک گروه مسلمان دیگر هم در آن زمان به خود جرأت بدهد که با مجاهدین بهطورعلنی و رسمی ائتلاف کند و به رَغم خمینی از «فرخنده زادروز دکتر محمد مصدق پیشوای فقید نهضت ملی ایران» سخن بگوید، نشان از فروریختن خمینی داشت و واکنش جنونآمیز خمینی را برمیانگیخت. به همین خاطر چند روز بعد در اوایل خرداد، چنانکه قبلاً گفتم، چند لگد محکم نثار ما و سایر جریانهایی کرد که سالروز تولد مصدق را بزرگداشته بودند.
سپس در آستانه 30تیر 1358جاما و مجاهدین و جنبش برای آزادی و سازمان اسلامی شورا، خاطره ۳۰تیر و قیام درخشان خلقمان در ۳۰تیر ۱۳۳۱را مشترکاً گرامی داشتند.
همزمان در 27تیر این 4گروه باضافه «جنبش مسلمانان مبارز» (حبیبالله پیمان) و مهندس سحابی که در جلسات ما شرکت میکرد و در عینحال از نهضت آزادی بود، مشترکاً فهرست اسامی ۱۰نفر را برای شرکت در انتخابات «مجلس بررسی قانون اساسی» در استان تهران منتشر کردند. واضح است که زیر ضرب خمینی برای به توافق رسیدن در مورد این لیست و توافق در مورد تک به تک کلمات آن دهها نشست و گفتگوهای طولانی و بحث و اقناع داشتیم. هر یک از آقایان هم خلقیات و چم وخَم مخصوص به خود داشت که من باید همه را در نظر میگرفتم و رضایتشان جلب میشد. به همین خاطر هر چند که انصاف نبود، اما پذیرفتیم که از مجاهدین فقط یک کاندید در این لیست باشد تا سایرین انگیزه پیدا کنند!
همین ائتلاف در 30تیر به گردهمایی در میدان بهارستان فراخوان داد.
اینکه یک گروه مسلمان دیگر هم در آن زمان به خود جرأت بدهد که با مجاهدین بهطورعلنی و رسمی ائتلاف کند و به رَغم خمینی از «فرخنده زادروز دکتر محمد مصدق پیشوای فقید نهضت ملی ایران» سخن بگوید، نشان از فروریختن خمینی داشت و واکنش جنونآمیز خمینی را برمیانگیخت. به همین خاطر چند روز بعد در اوایل خرداد، چنانکه قبلاً گفتم، چند لگد محکم نثار ما و سایر جریانهایی کرد که سالروز تولد مصدق را بزرگداشته بودند.
سپس در آستانه 30تیر 1358جاما و مجاهدین و جنبش برای آزادی و سازمان اسلامی شورا، خاطره ۳۰تیر و قیام درخشان خلقمان در ۳۰تیر ۱۳۳۱را مشترکاً گرامی داشتند.
همزمان در 27تیر این 4گروه باضافه «جنبش مسلمانان مبارز» (حبیبالله پیمان) و مهندس سحابی که در جلسات ما شرکت میکرد و در عینحال از نهضت آزادی بود، مشترکاً فهرست اسامی ۱۰نفر را برای شرکت در انتخابات «مجلس بررسی قانون اساسی» در استان تهران منتشر کردند. واضح است که زیر ضرب خمینی برای به توافق رسیدن در مورد این لیست و توافق در مورد تک به تک کلمات آن دهها نشست و گفتگوهای طولانی و بحث و اقناع داشتیم. هر یک از آقایان هم خلقیات و چم وخَم مخصوص به خود داشت که من باید همه را در نظر میگرفتم و رضایتشان جلب میشد. به همین خاطر هر چند که انصاف نبود، اما پذیرفتیم که از مجاهدین فقط یک کاندید در این لیست باشد تا سایرین انگیزه پیدا کنند!
همین ائتلاف در 30تیر به گردهمایی در میدان بهارستان فراخوان داد.
***
وقتی بر سر آنچه که مجاهدین میخواستند توافق حاصل نمیشد، سازمان مجاهدین خلق ایران بیانیه جداگانه خود را منتشر میکرد، از جمله در ۳۱تیر اعلام کردیم: «آن قانون اساسی که میخواهد اساسیترین و مهمترین اصول و روابط حاکم بر تمامی خلق را مشخص کند، تنها با اشتراک نمایندگان آن خلق قابل پی ریزی است والا از اصالت، مشروعیت و حقانیت مکفی برخوردار نیست. پی ریزی چنین نظام نامهیی تنها برعهده یک شورا یا مجلس تمام یک خلق است که گاه مؤسسان نیز نامیده میشود».
«بدون آزادی و احترام به اختیار و حریت بشری هیچ فضایی برای تداوم انقلاب و تکامل فرد و اجتماع باقی نمیماند». «ایستادگی و مقاومت در برابر اردوی راست… در قدم اول تنها و تنها با هماهنگی و عملکرد متحد جناح انقلابی و رادیکال و ترقیخواه مسلمان امکانپذیر است و این هم چیزی است که در چارچوبهایی نظیر همین مسأله انتخابات میسر است» و «جریان افشای ماهیت ریاکارانه و انحصار طلبانه مدعیان کاذب اسلام و مردم را نیز، تسریع خواهد نمود» (مجاهدین خلق ایران - 30تیر 1358)
«بدون آزادی و احترام به اختیار و حریت بشری هیچ فضایی برای تداوم انقلاب و تکامل فرد و اجتماع باقی نمیماند». «ایستادگی و مقاومت در برابر اردوی راست… در قدم اول تنها و تنها با هماهنگی و عملکرد متحد جناح انقلابی و رادیکال و ترقیخواه مسلمان امکانپذیر است و این هم چیزی است که در چارچوبهایی نظیر همین مسأله انتخابات میسر است» و «جریان افشای ماهیت ریاکارانه و انحصار طلبانه مدعیان کاذب اسلام و مردم را نیز، تسریع خواهد نمود» (مجاهدین خلق ایران - 30تیر 1358)
***
به فهرست برخی اعتراضات ما و متحدانمان در آن روزگار و اطلاعیههایی که مشترکاً از سوی جنبش برای آزادی - جنبش انقلابی مردم مسلمان ایران (جاما) - جنبش مسلمانان مبارز- سازمان اسلامی شورا و سازمان مجاهدین خلق ایران صادر شده است، توجه کنید:
-11مرداد 58: «تلاشهای سیستماتیک در جهت از بین بردن آزادی تبلیغاتی انتخابات»:
«بهرغم ارائه نمونهها و مدارک از طرف گروههای مترقی شرکت کننده در انتخابات دایر بر تضییقات تبلیغاتی و ضرب و جرح افراد و از بین بردن اوراق و پوسترهای تبلیغاتی گروههای مذکور، عملاً هیچ نوع ممانعتی از طرف مقامات مسئول از گروههای فشار و مرتجعین که بهطور سیستماتیک و برنامهریزی شده و با شیوههای ضدانقلابی فضای آزادی را از بین میبرند، تا کنون صورت نگرفته است.
در حالیکه انقلاب خونبار مردم قهرمان ما اولین تجربیات دموکراسی را پشت سر میگذارد، بیم آن میرود که لحظةی غفلت، نهال نورس آزادی را به دست تند باد ارتجاع ریشهکن نماید».
-12مرداد 58: «موارد نقض آزادی انتخابات خیلی زیاد است که در اولین فرصت به اطلاع ملت ایران خواهیم رساند»
-13مرداد 58: «اعتراض به تقلبات گسترده در انتخابات: با کمال تأسف گروهها و سازمانهای امضا کننده اطلاعیه حاضر اعتراض اکید خود را مبنی بر تقلبات گسترده که به وفور در بسیاری از حوزههای انتخاباتی تهران رواج داشت، به اطلاع عموم مردم شریف تهران میرسانند. تقلباتی که از اعمال نفوذ و تحمیل یک صورت اسامی مشخص تحت نام امام و ممانعت از رأی دادن به نامزدهای مطلوب، تا ضرب و جرح و دستگیری هواداران ما و تقلب در صندوقها و قرائت آراء و حتی دستگیری بازرسان وزارت کشور و غیره، گسترش داشته و مدارک مستند آن به وزارت کشور تسلیم شده است. مدارکی که به امضای بازرسان خود این وزارتخانه نیز رسیده و هر وجدان منصف و بیطرفی را به مخدوش بودن آرای حوزههای مزبور واقف میسازد. اکنون با جلب نظر مقامات مسئول خواستار رسیدگی فوری به موارد فوق گردیده و تأمین حقوق آزادیخواهانه سیاسی و اجتماعی مردم قهرمانانمان را تقاضا میکنیم».
-11مرداد 58: «تلاشهای سیستماتیک در جهت از بین بردن آزادی تبلیغاتی انتخابات»:
«بهرغم ارائه نمونهها و مدارک از طرف گروههای مترقی شرکت کننده در انتخابات دایر بر تضییقات تبلیغاتی و ضرب و جرح افراد و از بین بردن اوراق و پوسترهای تبلیغاتی گروههای مذکور، عملاً هیچ نوع ممانعتی از طرف مقامات مسئول از گروههای فشار و مرتجعین که بهطور سیستماتیک و برنامهریزی شده و با شیوههای ضدانقلابی فضای آزادی را از بین میبرند، تا کنون صورت نگرفته است.
در حالیکه انقلاب خونبار مردم قهرمان ما اولین تجربیات دموکراسی را پشت سر میگذارد، بیم آن میرود که لحظةی غفلت، نهال نورس آزادی را به دست تند باد ارتجاع ریشهکن نماید».
-12مرداد 58: «موارد نقض آزادی انتخابات خیلی زیاد است که در اولین فرصت به اطلاع ملت ایران خواهیم رساند»
-13مرداد 58: «اعتراض به تقلبات گسترده در انتخابات: با کمال تأسف گروهها و سازمانهای امضا کننده اطلاعیه حاضر اعتراض اکید خود را مبنی بر تقلبات گسترده که به وفور در بسیاری از حوزههای انتخاباتی تهران رواج داشت، به اطلاع عموم مردم شریف تهران میرسانند. تقلباتی که از اعمال نفوذ و تحمیل یک صورت اسامی مشخص تحت نام امام و ممانعت از رأی دادن به نامزدهای مطلوب، تا ضرب و جرح و دستگیری هواداران ما و تقلب در صندوقها و قرائت آراء و حتی دستگیری بازرسان وزارت کشور و غیره، گسترش داشته و مدارک مستند آن به وزارت کشور تسلیم شده است. مدارکی که به امضای بازرسان خود این وزارتخانه نیز رسیده و هر وجدان منصف و بیطرفی را به مخدوش بودن آرای حوزههای مزبور واقف میسازد. اکنون با جلب نظر مقامات مسئول خواستار رسیدگی فوری به موارد فوق گردیده و تأمین حقوق آزادیخواهانه سیاسی و اجتماعی مردم قهرمانانمان را تقاضا میکنیم».
***
-۱۷مرداد ۵۸: نامه مشترک به خمینی:
«گروههای امضا کننده نامه حاضر در پاسخ بهدعوت شما مبنی بر شرکت در انتخابات مجلس برای قانون اساسی، فعالانه در انتخابات مزبور شرکت کرده و به معرفی کاندیدا نیز اقدام نمودند. این در حالی بود که فشارها و محدودیتهای بسیاری که متأسفانه هنوز هم مستقیم و غیرمستقیم تحت نام شما اعمال میشود، کمتر امیدی در جهت تاثیرگذاری انقلابی برای ما برجا گذاشته بود. به همین دلیل نتوانستیم بسیاری از هواداران خود را به شرکت در انتخابات قانع کنیم. آنها براین عقیده بودند که شرکت ما در جو موجود مفید هیچ فایدهیی نخواهد بود».
«مسأله اساسی برای طرفداران ما این است که حزب برنده انتخابات که چند ماه از تأسیس آن نیز بیشتر نمیگذرد، چگونه میتواند بدون اینکه همه چیز خود را به شما منتسب سازد در اکثر نقاط کشور حائز اکثریت آراء گردد و آیا این استفاده شایستهای از خون دهها هزار شهید انقلاب ایران که در اعتماد عمومی به شخص آن حضرت منعکس گردیده است محسوب میشود؟ وآنگهی در شرایطی که وزراء و معاونین آن بهخاطر مسئولیتهای اجرایی خود از نامزدی مجلس محرومند، چگونه اعضای شورای انقلاب که هماکنون در دولت نیز ادغام شده است میتوانند بهرغم مسئولیتها و اقتدارات گسترده خود راهی مجلس شوند؟
از همه اینها ناراحتکنندهتر این بود که بهرغم تکذیبهای مکرر رادیو در روز انتخابات، قویاً در روزهای قبل از انتخابات شایع کرده بودند که شخص آن حضرت فهرست بخصوصی را امضا کردهاید که قابل انتشار نیز هست.
مجموعه این دخالتها و محدودیتها هماکنون ما را با مجلسی مواجه ساخته است که بهجز شمار قلیلی از علما و افراد شرکت کننده در آن، بهراستی فاقد نمایندگان طرز تفکر انقلابی نسل جوان و روشنفکر مسلمان است. مجلسی که طبعاً نخواهد توانست چنانکه باید به حیاتیترین خواستهای توده انقلابی مسلمان در چارچوب تدوین یک قانون اساسی و مردمی پاسخ دهد».
«از اینرو وظیفه خود دیدیم که مهمترین اصول و مواضعی را که بایستی در قانون اساسی آینده گنجانیده شود (و در برنامه حداقل همه گروههای امضا کننده حاضر از مدتها پیش عنوان شده است) تحت موارد ذیل به اطلاع آن حضرت برسانیم».
«1-تأکید و تصریح بر محتوای ضداستبدادی و ضداستعماری جمهوری اسلامی…
2-فرم حکومتی دولت اسلامی نظام شورایی است. شوراها در تمامی دوایر و قسمتهای مملکت بایستی عهدهدار مسئولیتهای مختلف گردند….
3-مبنای ارزش و حق بهرهوری و تصرف در نظام جمهوری اسلامی، تنها و تنها کار است…
4-زمین و محصول از آن کسی است که کار کرده و کشته است.
5- کارگران و دهقانان ایران باید از هر گونه مالیات و پرداختهای دولتی معاف بوده و از بیمه و بهداشت و تحصیل رایگان بهرهمند باشند.
6- زنان بهلحاظ سیاسی و اقتصادی با مردان متساوی الحقوقند.
7- تا مرز قیام مسلحانه آزادی همه احزاب، جمعیتها و مطبوعات کاملاً تأمین و محاکمات احتمالی آنها در حضور هیأت منصفه انجام میشود…
8- هرنوع شکنجه، به هر اسم و به هر عنوان مطلقاً ممنوع است.
9- جز در مورد جرایم شغلی ویژه نظامی ارتشیان، هر گونه دادرسی در عهده دادگستری است و صلاحیت قضاییه را هیچ چیز دیگر محدود نخواهد ساخت.
10- حقوق حقه ملیتها مبنی بر تعیین و اداره امور داخلی خود در چارچوب وحدت و تمامیت تجزیه ناپذیر جمهوری اسلامی محفوظ و از هر جهت به آنها اعاده خواهد شد.
11- ارتش… در درون مرزهای ایران از هر گونه درگیری ممنوع شود.
12- ژاندارمری و شهربانی در یکدیگر ادغام شده و بهعنوان ضابط عدلیه تحت اختیار و فرماندهی دادگستری قرار گیرند.
در مورد فرهنگ، سیاست خارجی، دفاع از حقوق کارگران، رادیو و تلویزیون و محافظت از تولیدات و بازار ملی نیز هر یک از گروههای امضا کننده، نقطه نظرهای مشخصی دارند که انشالله حضوراً معروض خواهد گردید».
«از جمله مبرمترین مسأله کنونی صحنه سیاست کشور، مسأله ملیتها و مناطق کردستان، گنبد، بلوچستان و خوزستان است که متأسفانه تا کنون کمتر کفایتی در دستگاههای مسئول رسیدگی به این قضایای دیدهایم….
بهشهادت تمام تاریخ این مسائل هیچگاه با دخالت ارتش و به قید خونریزی قابل حل نیست. وانگهی کدام ارتش است که در عین خونریزی و کشتار مردم بیپناه باز هم از مشروعیت برخوردار باشد؟ حال اینکه اگر با یک دیدگاه واقعگرایانه مردمی و انقلابی و اسلامی به مسأله ملیتها نگریسته شود، مشکل را میتوان بدون کمترین دخالت ارتش و قوای قهریه بجانب حل سوق داد. راهحلی در قالب تمامیت ارضی خدشهناپذیر جمهوری اسلامی و عاری از هر صبغه تجزیه طلبانه، که بیتردید تمام نیروهای انقلابی نیز در مسیر آن به هر گونه کمک و همکاری آمادگی خواهند داشت.
با احترام
جنبش - جنبش انقلابی مردم مسلمان ایران (جاما) -جنبش مسلمانان مبارز- سازمان اسلامی شورا- سازمان مجاهدین خلق ایران17مرداد 58»
«گروههای امضا کننده نامه حاضر در پاسخ بهدعوت شما مبنی بر شرکت در انتخابات مجلس برای قانون اساسی، فعالانه در انتخابات مزبور شرکت کرده و به معرفی کاندیدا نیز اقدام نمودند. این در حالی بود که فشارها و محدودیتهای بسیاری که متأسفانه هنوز هم مستقیم و غیرمستقیم تحت نام شما اعمال میشود، کمتر امیدی در جهت تاثیرگذاری انقلابی برای ما برجا گذاشته بود. به همین دلیل نتوانستیم بسیاری از هواداران خود را به شرکت در انتخابات قانع کنیم. آنها براین عقیده بودند که شرکت ما در جو موجود مفید هیچ فایدهیی نخواهد بود».
«مسأله اساسی برای طرفداران ما این است که حزب برنده انتخابات که چند ماه از تأسیس آن نیز بیشتر نمیگذرد، چگونه میتواند بدون اینکه همه چیز خود را به شما منتسب سازد در اکثر نقاط کشور حائز اکثریت آراء گردد و آیا این استفاده شایستهای از خون دهها هزار شهید انقلاب ایران که در اعتماد عمومی به شخص آن حضرت منعکس گردیده است محسوب میشود؟ وآنگهی در شرایطی که وزراء و معاونین آن بهخاطر مسئولیتهای اجرایی خود از نامزدی مجلس محرومند، چگونه اعضای شورای انقلاب که هماکنون در دولت نیز ادغام شده است میتوانند بهرغم مسئولیتها و اقتدارات گسترده خود راهی مجلس شوند؟
از همه اینها ناراحتکنندهتر این بود که بهرغم تکذیبهای مکرر رادیو در روز انتخابات، قویاً در روزهای قبل از انتخابات شایع کرده بودند که شخص آن حضرت فهرست بخصوصی را امضا کردهاید که قابل انتشار نیز هست.
مجموعه این دخالتها و محدودیتها هماکنون ما را با مجلسی مواجه ساخته است که بهجز شمار قلیلی از علما و افراد شرکت کننده در آن، بهراستی فاقد نمایندگان طرز تفکر انقلابی نسل جوان و روشنفکر مسلمان است. مجلسی که طبعاً نخواهد توانست چنانکه باید به حیاتیترین خواستهای توده انقلابی مسلمان در چارچوب تدوین یک قانون اساسی و مردمی پاسخ دهد».
«از اینرو وظیفه خود دیدیم که مهمترین اصول و مواضعی را که بایستی در قانون اساسی آینده گنجانیده شود (و در برنامه حداقل همه گروههای امضا کننده حاضر از مدتها پیش عنوان شده است) تحت موارد ذیل به اطلاع آن حضرت برسانیم».
«1-تأکید و تصریح بر محتوای ضداستبدادی و ضداستعماری جمهوری اسلامی…
2-فرم حکومتی دولت اسلامی نظام شورایی است. شوراها در تمامی دوایر و قسمتهای مملکت بایستی عهدهدار مسئولیتهای مختلف گردند….
3-مبنای ارزش و حق بهرهوری و تصرف در نظام جمهوری اسلامی، تنها و تنها کار است…
4-زمین و محصول از آن کسی است که کار کرده و کشته است.
5- کارگران و دهقانان ایران باید از هر گونه مالیات و پرداختهای دولتی معاف بوده و از بیمه و بهداشت و تحصیل رایگان بهرهمند باشند.
6- زنان بهلحاظ سیاسی و اقتصادی با مردان متساوی الحقوقند.
7- تا مرز قیام مسلحانه آزادی همه احزاب، جمعیتها و مطبوعات کاملاً تأمین و محاکمات احتمالی آنها در حضور هیأت منصفه انجام میشود…
8- هرنوع شکنجه، به هر اسم و به هر عنوان مطلقاً ممنوع است.
9- جز در مورد جرایم شغلی ویژه نظامی ارتشیان، هر گونه دادرسی در عهده دادگستری است و صلاحیت قضاییه را هیچ چیز دیگر محدود نخواهد ساخت.
10- حقوق حقه ملیتها مبنی بر تعیین و اداره امور داخلی خود در چارچوب وحدت و تمامیت تجزیه ناپذیر جمهوری اسلامی محفوظ و از هر جهت به آنها اعاده خواهد شد.
11- ارتش… در درون مرزهای ایران از هر گونه درگیری ممنوع شود.
12- ژاندارمری و شهربانی در یکدیگر ادغام شده و بهعنوان ضابط عدلیه تحت اختیار و فرماندهی دادگستری قرار گیرند.
در مورد فرهنگ، سیاست خارجی، دفاع از حقوق کارگران، رادیو و تلویزیون و محافظت از تولیدات و بازار ملی نیز هر یک از گروههای امضا کننده، نقطه نظرهای مشخصی دارند که انشالله حضوراً معروض خواهد گردید».
«از جمله مبرمترین مسأله کنونی صحنه سیاست کشور، مسأله ملیتها و مناطق کردستان، گنبد، بلوچستان و خوزستان است که متأسفانه تا کنون کمتر کفایتی در دستگاههای مسئول رسیدگی به این قضایای دیدهایم….
بهشهادت تمام تاریخ این مسائل هیچگاه با دخالت ارتش و به قید خونریزی قابل حل نیست. وانگهی کدام ارتش است که در عین خونریزی و کشتار مردم بیپناه باز هم از مشروعیت برخوردار باشد؟ حال اینکه اگر با یک دیدگاه واقعگرایانه مردمی و انقلابی و اسلامی به مسأله ملیتها نگریسته شود، مشکل را میتوان بدون کمترین دخالت ارتش و قوای قهریه بجانب حل سوق داد. راهحلی در قالب تمامیت ارضی خدشهناپذیر جمهوری اسلامی و عاری از هر صبغه تجزیه طلبانه، که بیتردید تمام نیروهای انقلابی نیز در مسیر آن به هر گونه کمک و همکاری آمادگی خواهند داشت.
با احترام
جنبش - جنبش انقلابی مردم مسلمان ایران (جاما) -جنبش مسلمانان مبارز- سازمان اسلامی شورا- سازمان مجاهدین خلق ایران17مرداد 58»
***
اما خمینی، درست مثل انتخابات مجلس شورای ملی، نگذاشت که از هیچکجای کشور حتی پای یک مجاهد خلق به این مجلس برسد. از اینکه در داخل همین مجلس بساطی را که او میخواست برهم بریزیم و درهم بشکنیم، بهشدت واهمه داشت.
چنانکه در فصلهای قبل گفتم، در تیرماه 58پس از اینکه پدر طالقانی را نامزد ریاستجمهوری کردیم. اعلام جنگ غیررسمی خمینی به مجاهدین با نواری به صدای خودش صورت گرفته بود و هیچ روزی نبود که زخمی و مجروح و مضروب و مصدوم و حمله به دفاتر و ستادهایمان در نقاط مختلف نداشته باشیم. تحریکات و اذیت و آزار و حملات برای بیرون کردن ما از دفتر مرکزیمان در ساختمان بنیاد علوی در خیابان مصدق هم جای خود را داشت. همزمان دادستان ارتجاع هم به سفارش شخص خمینی پرونده جاسوسی برای سعادتی ترتیب داده بود و آن را علیه ما علم میکرد. چنانکه در اطلاعیه 15تیر 58مجاهدین تحت عنوان «تحریکات گسترده بر علیه مجاهدین» آمده است، پاسداران به بهانه تیراندازی به مقرشان از سوی مجاهدین نیمهشب به دفتر مجاهدین حمله میکنند و خواستار اعدام سعادتی میشوند. بسیاری را مجروح میکنند و پس از تصرف محل، بهرسم همیشگی به «کشف وسایل فساد و فحشا» با صحنه سازیهای بسیار وقیحانه و مبتذل نائل میشوند! صبح روز بعد «امت همیشه در صحنه» فرا میرسند و یک تظاهرات مصنوعی علیه «مفسدین فیالارض» با عکسبرداری و فیلمبرداری خبرنگاران «شیرپاک خورده» از وسایل فحشا و فساد، ترتیب داده میشود. همچنانکه خمینی در نوار صوتی گفته بود، بهشدت در قم شایع میشود که خرمنها و سیلوها را مجاهدین آتش میزنند. همزمان در اصفهان شایع میشود که قسمتی از ذوب آهن را مجاهدین آتش زدند و پلاکاردهای مربوط به میلاد امام زمان را مجاهدین پاره میکنند. مجاهدین در اطلاعیه خود با لحنی بسیار محترمانه به خمینی مینویسند: «گزارشات و تحلیلهای ما نشان میدهد که در مرحله کنونی، هدف تمامی این توطئهها، وادار کردن ما به سکوت، بهویژه در مقابل مسأله خطیر و سرنوشتساز قانون اساسی است…».
چنانکه در فصلهای قبل گفتم، در تیرماه 58پس از اینکه پدر طالقانی را نامزد ریاستجمهوری کردیم. اعلام جنگ غیررسمی خمینی به مجاهدین با نواری به صدای خودش صورت گرفته بود و هیچ روزی نبود که زخمی و مجروح و مضروب و مصدوم و حمله به دفاتر و ستادهایمان در نقاط مختلف نداشته باشیم. تحریکات و اذیت و آزار و حملات برای بیرون کردن ما از دفتر مرکزیمان در ساختمان بنیاد علوی در خیابان مصدق هم جای خود را داشت. همزمان دادستان ارتجاع هم به سفارش شخص خمینی پرونده جاسوسی برای سعادتی ترتیب داده بود و آن را علیه ما علم میکرد. چنانکه در اطلاعیه 15تیر 58مجاهدین تحت عنوان «تحریکات گسترده بر علیه مجاهدین» آمده است، پاسداران به بهانه تیراندازی به مقرشان از سوی مجاهدین نیمهشب به دفتر مجاهدین حمله میکنند و خواستار اعدام سعادتی میشوند. بسیاری را مجروح میکنند و پس از تصرف محل، بهرسم همیشگی به «کشف وسایل فساد و فحشا» با صحنه سازیهای بسیار وقیحانه و مبتذل نائل میشوند! صبح روز بعد «امت همیشه در صحنه» فرا میرسند و یک تظاهرات مصنوعی علیه «مفسدین فیالارض» با عکسبرداری و فیلمبرداری خبرنگاران «شیرپاک خورده» از وسایل فحشا و فساد، ترتیب داده میشود. همچنانکه خمینی در نوار صوتی گفته بود، بهشدت در قم شایع میشود که خرمنها و سیلوها را مجاهدین آتش میزنند. همزمان در اصفهان شایع میشود که قسمتی از ذوب آهن را مجاهدین آتش زدند و پلاکاردهای مربوط به میلاد امام زمان را مجاهدین پاره میکنند. مجاهدین در اطلاعیه خود با لحنی بسیار محترمانه به خمینی مینویسند: «گزارشات و تحلیلهای ما نشان میدهد که در مرحله کنونی، هدف تمامی این توطئهها، وادار کردن ما به سکوت، بهویژه در مقابل مسأله خطیر و سرنوشتساز قانون اساسی است…».
***
در چنین فضایی انتخابات خبرگان در ۱۲مرداد۱۳۵۸در حالیکه حملات هر روزه به دفاتر ما در سراسر کشور جریان داشت برگزار گردید و با لشکر کشی به کردستان و تیربارانهای آنجاتکمیل شد. خبرگان خمینی در روز ۲۸مرداد شروع بهکار کرد که همزمان با لشکرکشی به کردستان و سرکوب پیشمرگان و نیروهای سیاسی بهویژه حزب دموکرات بود.
من با 297هزار رأی در تهران نفر دوازدهم شدم. اعتراضهایمان به تیراندازیها و تهاجمات و درگیریها و تقلبات هم هیچ اثری بر روی خمینی نداشت. او که در «زیر درخت سیب» خود را از جهات مختلف از هر گونه شائبه قدرت طلبی مبرا نشان میداد، تصمیم خود را برای به کرسی نشاندن سلطنت و ولایت مطلقه فقیه در قانون اساسی به هر قیمت گرفته بود. اما کار خبرگان بهجای یکماه که مدت اعتبار قانونی نمایندگان آن بود سه ماه به درازا کشید و در 24آبان دست پخت خود را بر اساس اصل ولایتفقیه به خمینی تحویل داد که در 12آذر همان سال 58در رفراندمی دیگر به کرسی نشانده شد.
من با 297هزار رأی در تهران نفر دوازدهم شدم. اعتراضهایمان به تیراندازیها و تهاجمات و درگیریها و تقلبات هم هیچ اثری بر روی خمینی نداشت. او که در «زیر درخت سیب» خود را از جهات مختلف از هر گونه شائبه قدرت طلبی مبرا نشان میداد، تصمیم خود را برای به کرسی نشاندن سلطنت و ولایت مطلقه فقیه در قانون اساسی به هر قیمت گرفته بود. اما کار خبرگان بهجای یکماه که مدت اعتبار قانونی نمایندگان آن بود سه ماه به درازا کشید و در 24آبان دست پخت خود را بر اساس اصل ولایتفقیه به خمینی تحویل داد که در 12آذر همان سال 58در رفراندمی دیگر به کرسی نشانده شد.
***
پس از تشکیل خبرگان خمینی، پدر طالقانی فقط سه هفته در قید حیات بود و در روز ۱۹شهریور جان بهجان آفرین تسلیم کرد. بهراستی که در آن سه هفته بهشدت تحت فشار و در معرض جنگ اعصاب خردکننده بود.
پدر طالقانی با 2میلیون و 17هزار رأی که همین رژیم برای او در انتخابات مجلس خبرگان بررسی قانون اساسی اعلام کرده بود، نماینده اول استان تهران و تمام ایران بود. بهطور معمول پدر طالقانی باید ریاست این مجلس را برعهده میگرفت. اما خمینی خوب میدانست که در اینصورت به خواسته خود نخواهد رسید. از اینرو از همه سو فشار را بر پدر میافزود. خمینی حتی منتظری را در مسند ریاست خبرگان نپسندید و بهشتی را میخواست که خط او را همچنانکه بعداً در مورد لایحه ضدانسانی قصاص در مقام ریاست قوه قضاییه پیش برد، در خبرگان هم نکته به نکته پیش ببرد و «ولایت فقیه» و «امامت امت» را درباره خمینی از تصویب بگذراند. تیغکشان و لمپنهای نظام هم در جایگاه تماشاچیان پیوسته آماده بودند تا با قمه و چاقو و با هوچیگری و شانتاژ و تهدید و فحاشی هرکس را که قدم چپ بردارد و به بهشتی چپ نگاه کند، بهجای خود بنشانند:
مقدم مراغهای: «اسلام با قدرتی که دارد و آیات آن را در انقلاب اخیر دیدهایم، نیازی به قانون اساسی ندارد، اکثریت ملت ایران مسلمانند. ما اگر اصول دین اسلام را در قانون اساسی بیاوریم، خدمتی نکردهایم».
بهشتی: ”اجازه میخواهم که پاشم بیایم آنجا“.
تلویزیون رژیم: آیتالله دکتر بهشتی، پرورش یافته فقه و حقوق اسلامی، و از شاگردان مکتب امام خمینی، هوشمندانه، دیدگاههای مخالفان را در مجلس بهدقت زیر نظر دارد.
بهشتی: آقای مراغهای، صحیح میگید، اسلام، نیازی به اینکه قانون اساسی پشتوانه آن باشد، ندارد. این مطلبتان مورد قبوله. اما آنچه ما کردیم این نبود، و آنچه ما میکنیم این نیست. ما اگر از اول تا اینجا کوشیدهایم، مبانی اسلام را تو قانون اساسی بیاریم، بهخاطر نیاز آنطرف نیست، بهخاطر نیاز اینطرفه. قانون اساسی یک ملت و یک جامعه مسلمان و یک انقلاب اسلامی، قانون اساسی چنین جامعه و چنین انقلابی بدان نیاز دارد که متکی به معارف اسلامی باشد. آیا هیچ وجدان سالمی میتونه این را نفی کنه، یا حتی در آن تردید کنه؟
بهشتی: اصل ۵، لطفاً بادقت عنایت بفرمایید. ”در زمان غیبت حضرت ولیعصر عج در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت برعهده فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که اکثریت مردم او را به رهبری شناخته و پذیرفته باشند“. لطفاً گلدانها برای گرفتن رأی ببرید…
بهشتی: کل آراء حاضر ۶۵نفر شمردیم موافق ۵۳نفر مخالف ۸نفر ممتنع ۴نفر. اصل پنجم تصویب شد» (تلویزیون رژیم-گزارش از مجلس خبرگان)
پدر طالقانی با 2میلیون و 17هزار رأی که همین رژیم برای او در انتخابات مجلس خبرگان بررسی قانون اساسی اعلام کرده بود، نماینده اول استان تهران و تمام ایران بود. بهطور معمول پدر طالقانی باید ریاست این مجلس را برعهده میگرفت. اما خمینی خوب میدانست که در اینصورت به خواسته خود نخواهد رسید. از اینرو از همه سو فشار را بر پدر میافزود. خمینی حتی منتظری را در مسند ریاست خبرگان نپسندید و بهشتی را میخواست که خط او را همچنانکه بعداً در مورد لایحه ضدانسانی قصاص در مقام ریاست قوه قضاییه پیش برد، در خبرگان هم نکته به نکته پیش ببرد و «ولایت فقیه» و «امامت امت» را درباره خمینی از تصویب بگذراند. تیغکشان و لمپنهای نظام هم در جایگاه تماشاچیان پیوسته آماده بودند تا با قمه و چاقو و با هوچیگری و شانتاژ و تهدید و فحاشی هرکس را که قدم چپ بردارد و به بهشتی چپ نگاه کند، بهجای خود بنشانند:
مقدم مراغهای: «اسلام با قدرتی که دارد و آیات آن را در انقلاب اخیر دیدهایم، نیازی به قانون اساسی ندارد، اکثریت ملت ایران مسلمانند. ما اگر اصول دین اسلام را در قانون اساسی بیاوریم، خدمتی نکردهایم».
بهشتی: ”اجازه میخواهم که پاشم بیایم آنجا“.
تلویزیون رژیم: آیتالله دکتر بهشتی، پرورش یافته فقه و حقوق اسلامی، و از شاگردان مکتب امام خمینی، هوشمندانه، دیدگاههای مخالفان را در مجلس بهدقت زیر نظر دارد.
بهشتی: آقای مراغهای، صحیح میگید، اسلام، نیازی به اینکه قانون اساسی پشتوانه آن باشد، ندارد. این مطلبتان مورد قبوله. اما آنچه ما کردیم این نبود، و آنچه ما میکنیم این نیست. ما اگر از اول تا اینجا کوشیدهایم، مبانی اسلام را تو قانون اساسی بیاریم، بهخاطر نیاز آنطرف نیست، بهخاطر نیاز اینطرفه. قانون اساسی یک ملت و یک جامعه مسلمان و یک انقلاب اسلامی، قانون اساسی چنین جامعه و چنین انقلابی بدان نیاز دارد که متکی به معارف اسلامی باشد. آیا هیچ وجدان سالمی میتونه این را نفی کنه، یا حتی در آن تردید کنه؟
بهشتی: اصل ۵، لطفاً بادقت عنایت بفرمایید. ”در زمان غیبت حضرت ولیعصر عج در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت برعهده فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که اکثریت مردم او را به رهبری شناخته و پذیرفته باشند“. لطفاً گلدانها برای گرفتن رأی ببرید…
بهشتی: کل آراء حاضر ۶۵نفر شمردیم موافق ۵۳نفر مخالف ۸نفر ممتنع ۴نفر. اصل پنجم تصویب شد» (تلویزیون رژیم-گزارش از مجلس خبرگان)
***
عکس تاریخی آیتالله طالقانی در این مجلس به تنهایی گویای همه چیز است. پدر طالقانی که عار داشت بر صندلیهای چنین مجلسی بنشیند، مغموم و محزون، کفش از پای کنده و عصا بر دست بر روی زمین مینشست و این خود گویاترین زبان آن ۲میلیون و ۱۷هزار نفری بود که تنها در تهران به او رأی داده بودند:
پدرطالقانی: «صدها بار من گفتم مسأله شورا از اساسیترین مسأله اسلامی است. حتی به پیغمبرش با اون عظمت میگوید با این مردم مشورت کن به اینها شخصیت بده. بدانند که مسئولیت دارند. متکی به شخص رهبر نباشند. ولی نه اینکه نکردند، میدانم چرا نکردند. هنوز هم در مجلس خبرگان بحث میکنند، در این اصل اساسی قرآن که به چه صورت پیاده بشود. باید، شاید، یا اینکه میتوانند… نه، این اصل اسلامیه. علی میفرمود: ”مَن استَبَدَّ برَأیه هَلَکَ“ هرکه استبداد کند درکارهای خود هلاک میشود.
چرا نمیشود نمیدانم؟ یعنی گروههایی افرادی دستاندرکار. شاید این طور تشخیص بدهند اگر شورا باشد دیگه ما چه کاره هستیم؟ شما هیچ، بروید دنبال کارتان!» (سخنرانی پدرطالقانی در آخرین خطبه دردمندانهاش در بهشتزهرا دو روز قبل ازوفات- ۱۷شهریور۵۸).
پدرطالقانی: «صدها بار من گفتم مسأله شورا از اساسیترین مسأله اسلامی است. حتی به پیغمبرش با اون عظمت میگوید با این مردم مشورت کن به اینها شخصیت بده. بدانند که مسئولیت دارند. متکی به شخص رهبر نباشند. ولی نه اینکه نکردند، میدانم چرا نکردند. هنوز هم در مجلس خبرگان بحث میکنند، در این اصل اساسی قرآن که به چه صورت پیاده بشود. باید، شاید، یا اینکه میتوانند… نه، این اصل اسلامیه. علی میفرمود: ”مَن استَبَدَّ برَأیه هَلَکَ“ هرکه استبداد کند درکارهای خود هلاک میشود.
چرا نمیشود نمیدانم؟ یعنی گروههایی افرادی دستاندرکار. شاید این طور تشخیص بدهند اگر شورا باشد دیگه ما چه کاره هستیم؟ شما هیچ، بروید دنبال کارتان!» (سخنرانی پدرطالقانی در آخرین خطبه دردمندانهاش در بهشتزهرا دو روز قبل ازوفات- ۱۷شهریور۵۸).
***
من یکبار عصبانیت و جوش و خروش او را بهچشم دیده و از حالت پدر بهخاطر فشاری که به قلبش میآمد، نگران شدم و میفهمیدم که در اینطور مواقع چه حالتی پیدا میکند. در اردیبهشت ۵۸، چندی پس از بازگشت ایشان از قم در پی تعطیل دفاتر که در فصول قبل از آن صحبت کردیم، روزی با برادرانمان مهدی ابریشمچی و عباس داوری به دیدار ایشان رفتیم. عزت سحابی هم که در کابینه بازرگان نقش وزیر ارشد داشت و با او بحث و گفتگوهای بسیار داشتیم، وقتی شنید خدمت آقای طالقانی میرویم، گفت من هم با شما میآیم چون بعد از بازگشت آقا به تهران ایشان را ندیدهام. این مهندس سحابی البته آن مهندس که ۷سال پیش از آن من در اقامت یک هفتهییی خود در زندان قزل قلعه دیده بودم نبود و دچار یک دگردیسی و استحاله ارتجاعی شده بود. در سال ۵۰او را بهخاطر حمایت از مجاهدین گرفته بودند و من او را در قزل قلعه دیدم با ارادتی چشمگیر نسبت به مجاهدین. روزی هم که به دادرسی ارتش میرفت، نامه ریزنویسی برای اینکه به برادر بنیانگذارمان سعید محسن بدهد در جیبش گذاشتم که لو رفت و اسباب دردسر شد. اما حالا بعد از رسیدن به حاکمیت، حتی با خود مهندس بازرگان هم زاویه زیادی پیدا کرده بود و گاه حرفهای بیمقدار و خندهداری میزد. از قبیل اینکه حزب جمهوری اسلامی و جماعت خمینی درست است که مستبد هستند اما مانند بلشویکها در مقابل منشویکها هستند… و اینها هستند که انقلاب را پیش میبرند و انقلابی هستند!
در هر حال ما آن روز از اینکه آقای مهندس سحابی هم ما را در خدمت پدر طالقانی همراهی میکند خوشحال بودیم و انتظار یاری داشتیم. اما وقتی نزد آقای طالقانی رسیدیم، هنوز چایی اول را نخورده بودیم که سحابی با پرخاش به حسابرسی از پدر پرداخت و گفت: خب آقا، بگویید ببینیم این مدت کجا بو دید و چرا رفتید و این چه کاری بود که کردید و به ما هم نگفتید…؟ (نقل به مضمون).
پس از یکی دو دقیقه که این بحث جریان پیدا کرد، من دیدم که پدر طالقانی بهطرز غیرمعمول سرخ و برافروخته شد و با عصبانیت فوقالعاده به او گفت: نگذارید دهان من باز شود و بگویم آنچه را نباید بگویم. من سید جوشی هستم. نگذار دیوانه شوم…. مگر من نمیدانم که اگر هنوز شماها و آنهایی که توی آن شورای انقلاب هستید کمی مراعات میکنید، بهخاطر ۴تا سلاحی است که در دست این بچههاست والا اگر اینها نبودند و نمیترسیدید هیچ خدایی را بنده نبو دید و این آقایان دمار از روزگار این مردم بدبخت در میاوردند…. (نقل به مضمون)
هر لحظه که میگذشت رنگ پدر طالقانی سرختر میشد و مانند آتشفشان حرفهایی به عزت سحابی و شورای ارتجاع خمینی میزد که ما تا آن روز نشنیده بودیم و در همانجا فهمیدیم که ایشان، نخستین رئیس شورای انقلاب بوده، اما آن را ترک کرده و بهشتی کار را بهدست گرفته است.
عجبا که تا آن روز فکر میکردیم بحث و جدلهای عزت سحابی با ما درونی و دوستانه است و حالا پیش آقای طالقانی و در مجلس خصوصی در طرف ماست و غمخوار و مؤید پدر است تا در برابر خمینی بیشتر بایستد و از اینکه پدر دفاتر خود را بهعنوان اعتراض تعطیل کرده و امتیاز تشکیل شوراها را هم از خمینی گرفته قدردانی و تجلیل خواهد کرد. اما در عمل دیدیم که عزت سحابی خودش یک پا مدعی آقای طالقانی است. خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم….
وقتی منقلب شدن پدر را به آنصورت دیدم، دیگر بحث سیاسی یادم رفت. نمیدانم چه گفتم یا چه کردم ولی بیهوده سعی کردم با انداختن خودم به وسط این بحث، حالت پدر به وضع اول برگردد. از حق نگذریم سحابی هم دست و پایش را جمع کرد و قدری معقولتر شد. بعد هم پاکت سیگار آقا را که همهاش را کشیده و خالی شده بود برداشتم و گفتم آقا پس سهمیه ما چه میشود؟! شما که همه را کشیدید و برای ما چیزی باقی نماند، از یتیم نوازی شما به دور است! حرفش را قطع کرد و گفت: سیگار آن بالا پشت قفسه کتابخانه است بلند شوید بیاورید، هم برای خودتان، هم برای من…
عرض کردم: اطاعت. اما شما امروز بهاندازه کافی علاوه بر سیگار، از دست ما و از دست این آقای سحابی کشیدهاید، امروز بَس تان است. برای شما آب میآورم و سیگار شما را خودم میکشم….
وقتی لیوان آب را تقدیمش کردم و خواهش کردم بنوشد، از نگاه پر مهرش پیدا بود که عصبانیتش قدری فروکش کرده است. بعد هم موضوع صحبت را بهکلی عوض کردیم و نیمساعت بعد همراه با آقای مهندس سحابی رفع زحمت کردیم تا آقای طالقانی روح راستین انقلاب ضدسلطنتی، با 40سال رنج و زندان و تبعید و بدتر از همه، بنبست و جنگ اعصاب فرساینده روزگار خمینی لعین، نفسی بهراحتی بکشد. هر چند که میدانستم بعد از ما عده دیگری به ملاقات پدر خواهند رفت که چه بسا بهتر از ما نباشند.
در هر حال ما آن روز از اینکه آقای مهندس سحابی هم ما را در خدمت پدر طالقانی همراهی میکند خوشحال بودیم و انتظار یاری داشتیم. اما وقتی نزد آقای طالقانی رسیدیم، هنوز چایی اول را نخورده بودیم که سحابی با پرخاش به حسابرسی از پدر پرداخت و گفت: خب آقا، بگویید ببینیم این مدت کجا بو دید و چرا رفتید و این چه کاری بود که کردید و به ما هم نگفتید…؟ (نقل به مضمون).
پس از یکی دو دقیقه که این بحث جریان پیدا کرد، من دیدم که پدر طالقانی بهطرز غیرمعمول سرخ و برافروخته شد و با عصبانیت فوقالعاده به او گفت: نگذارید دهان من باز شود و بگویم آنچه را نباید بگویم. من سید جوشی هستم. نگذار دیوانه شوم…. مگر من نمیدانم که اگر هنوز شماها و آنهایی که توی آن شورای انقلاب هستید کمی مراعات میکنید، بهخاطر ۴تا سلاحی است که در دست این بچههاست والا اگر اینها نبودند و نمیترسیدید هیچ خدایی را بنده نبو دید و این آقایان دمار از روزگار این مردم بدبخت در میاوردند…. (نقل به مضمون)
هر لحظه که میگذشت رنگ پدر طالقانی سرختر میشد و مانند آتشفشان حرفهایی به عزت سحابی و شورای ارتجاع خمینی میزد که ما تا آن روز نشنیده بودیم و در همانجا فهمیدیم که ایشان، نخستین رئیس شورای انقلاب بوده، اما آن را ترک کرده و بهشتی کار را بهدست گرفته است.
عجبا که تا آن روز فکر میکردیم بحث و جدلهای عزت سحابی با ما درونی و دوستانه است و حالا پیش آقای طالقانی و در مجلس خصوصی در طرف ماست و غمخوار و مؤید پدر است تا در برابر خمینی بیشتر بایستد و از اینکه پدر دفاتر خود را بهعنوان اعتراض تعطیل کرده و امتیاز تشکیل شوراها را هم از خمینی گرفته قدردانی و تجلیل خواهد کرد. اما در عمل دیدیم که عزت سحابی خودش یک پا مدعی آقای طالقانی است. خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم….
وقتی منقلب شدن پدر را به آنصورت دیدم، دیگر بحث سیاسی یادم رفت. نمیدانم چه گفتم یا چه کردم ولی بیهوده سعی کردم با انداختن خودم به وسط این بحث، حالت پدر به وضع اول برگردد. از حق نگذریم سحابی هم دست و پایش را جمع کرد و قدری معقولتر شد. بعد هم پاکت سیگار آقا را که همهاش را کشیده و خالی شده بود برداشتم و گفتم آقا پس سهمیه ما چه میشود؟! شما که همه را کشیدید و برای ما چیزی باقی نماند، از یتیم نوازی شما به دور است! حرفش را قطع کرد و گفت: سیگار آن بالا پشت قفسه کتابخانه است بلند شوید بیاورید، هم برای خودتان، هم برای من…
عرض کردم: اطاعت. اما شما امروز بهاندازه کافی علاوه بر سیگار، از دست ما و از دست این آقای سحابی کشیدهاید، امروز بَس تان است. برای شما آب میآورم و سیگار شما را خودم میکشم….
وقتی لیوان آب را تقدیمش کردم و خواهش کردم بنوشد، از نگاه پر مهرش پیدا بود که عصبانیتش قدری فروکش کرده است. بعد هم موضوع صحبت را بهکلی عوض کردیم و نیمساعت بعد همراه با آقای مهندس سحابی رفع زحمت کردیم تا آقای طالقانی روح راستین انقلاب ضدسلطنتی، با 40سال رنج و زندان و تبعید و بدتر از همه، بنبست و جنگ اعصاب فرساینده روزگار خمینی لعین، نفسی بهراحتی بکشد. هر چند که میدانستم بعد از ما عده دیگری به ملاقات پدر خواهند رفت که چه بسا بهتر از ما نباشند.
***
اما در روز ۱۹شهریور سال ۵۸پس از درگذشت نابهنگام پدر که ایران یکپارچه در سوگ او فرورفت، همگان بزرگترین تشییع تاریخ ایران را بهچشم دیدند. وقتی پیکرش را به بهشت زهرا بردند، میخواستم آنجاباشم. با یک تیم از برادرانمان در چند خودرو ۶ساعت تلاش کردیم که از کوچه و پس کوچهها خودمان را به بهشت زهرا برسانیم، اما همه راهها بسته بود. در تمام خیابانها و کوچههای جنوب شهر، درها باز و مردم بهصورت خودجوش برای کاستن از فشار ترافیک و گرد و غبار و گرما در همه جا آب و یا گلاب میپاشیدند. پدر طالقانی بود که بیدریغ درباره «استبداد زیر پرده دین» هشدار میداد و بساط خمینی را در هم میپیچید.
«میدانید بچهها ما یتیم شدیم، بیپدر، بیزره و بیسپر، حالا معلم، رهبر و فرمانده ما به خاک افتاده و به خدا پیوسته.
رَّبَّنَا إنَّنَا سَمعنَا منَادیاً ینَادی للإیمَان أَن آمنوا برَبّکم فَآمَنَّا او ندا دهنده ما بود، منادی ایمان، معلم قرآن، پس تعجبی نیست اگر مردم ما اینچنین از شمال تا جنوب در ماتم فرو رفتند و بر سر و سینه میکوبند.
بگذارید بگریند، همه بگریند، گریه کن دشت کویر، گریه کن بحر خزر، گریه کن جنگل سرخ، گریه کن مرد بلوچ.
بگذارتا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
پیشوای خلق، پیشوای آزادی، ای یار بیپناهان، پشتیبان ضعیفان، مرد پیامبر تبار و پیامبر گونه، درود بر طالقانی.
بله همه مردم یتیم شدند، همه اقشار مردم با هر گرایش و هر مرام و هر مسلک، دیدید که خواهران و برادران عزیز ارمنی ما، کلیمی ما چه زار میگریستند. بر اونها تسلیت باد.
«میدانید بچهها ما یتیم شدیم، بیپدر، بیزره و بیسپر، حالا معلم، رهبر و فرمانده ما به خاک افتاده و به خدا پیوسته.
رَّبَّنَا إنَّنَا سَمعنَا منَادیاً ینَادی للإیمَان أَن آمنوا برَبّکم فَآمَنَّا او ندا دهنده ما بود، منادی ایمان، معلم قرآن، پس تعجبی نیست اگر مردم ما اینچنین از شمال تا جنوب در ماتم فرو رفتند و بر سر و سینه میکوبند.
بگذارید بگریند، همه بگریند، گریه کن دشت کویر، گریه کن بحر خزر، گریه کن جنگل سرخ، گریه کن مرد بلوچ.
بگذارتا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
پیشوای خلق، پیشوای آزادی، ای یار بیپناهان، پشتیبان ضعیفان، مرد پیامبر تبار و پیامبر گونه، درود بر طالقانی.
بله همه مردم یتیم شدند، همه اقشار مردم با هر گرایش و هر مرام و هر مسلک، دیدید که خواهران و برادران عزیز ارمنی ما، کلیمی ما چه زار میگریستند. بر اونها تسلیت باد.
مبادا به بچهها، به بچههای همسایهها و به کوچکترها بگویید پدر مرده، نه، بگویید رفته سفر، بگوییدمسافرت است، بگویید برمیگردد، اگر کسی پرسید کجا میشود دیدش و کجا میشود پیدایش کرد، از اونجا که گفتیم روح مجسم انقلاب ما بود، بگویید توی چشمه سارها، آنجاکه ماهیهای سیاه کوچولو، گستاخی میکنند و خلاف جریان شنا میکنند آنجامیشود دیدش، در هرکجا که ابوذری هست و اعتراض، در هر کجا که مالکی هست و شمشیر، در هر کجا که مالکی هست و شمشیراز نیام کشیده، در هر کجا که علی وار، چهره راستین اسلام و تفسیر واقعی قرآن هست. وقتی که میخروشیم، میجنگیم، و وقتی که میفهمیم (در رثای پدر- دانشگاه تهران، شهریور ۱۳۵۸).
***
آیتالله طالقانی، مفسر بزرگ قرآن، یکبار در دیدار با هیأت کوبایی گفت: «در واقع هر انقلاب علیه ظلم و علیه استبداد و علیه استثمار در هرجای دنیا که باشد از نظر ما یک انقلاب اسلامی است. چرا که روح اسلام و تعالیم اسلام در جهت رفع ظلم از همه ابنای بشر، همه انسانها، و همه مظلومین ومستضعفین است».
بله پدر طالقانی اینچنین همه رشتههای دجالگرانه خمینی در باب کفر و اسلام و «جمهوری اسلامی» (نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر) را پنبه میکرد. پدر طالقانی با وفاتش هم فضای اختناق سیاسی را که خمینی از ۲۸مرداد به بعد حاکم کرده بود، تغییر داد.
بله پدر طالقانی اینچنین همه رشتههای دجالگرانه خمینی در باب کفر و اسلام و «جمهوری اسلامی» (نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر) را پنبه میکرد. پدر طالقانی با وفاتش هم فضای اختناق سیاسی را که خمینی از ۲۸مرداد به بعد حاکم کرده بود، تغییر داد.
***
خمینی برای مهار کردن مجدد اوضاع و به تصویب رساندن قانون اساسی ولایتفقیه در ۱۲آذر ۵۸، درست یک ماه قبل از آن، در روز ۱۳آبان به گروگانگیری در سفارت آمریکا مبادرت کرد. هدف چنانکه بارها سردمداران رژیم و دستاندرکاران درجه اول گروگانگیری گفتهاند، از دور خارج کردن مجاهدین و لیبرالها یعنی دولت بازرگان و در بنبست قرادادن آنها در برابر دست پخت خبرگان در آستانه رفراندوم قانون اساسی ولایتفقیه بود. خمینی با دجالیت گروگانگیری را « انقلاب دوم» خواند تا در زیر پوشش «ضد استکباری» و «ضد امپریالیستی»، به ثبت دادن دیکتاتوری دینی در قانون اساسی بعد از انقلاب ضدسلطنتی، تحتالشعاع قرار بگیرد و کسی نتواند در برابر آن به مخالفت برخیزد و سینه سپر کند. کارکرد دجالگرانه شعار «مرگ بر آمریکا» برای فاشیسم دینی آنقدر حیاتی وتعیینکننده بود که حتی همین آقای میرحسین موسوی در مقام نخستوزیر خمینی تا شهریور سال ۶۷یعنی پس از آتشبس و پس از قتلعام زندانیان سیاسی هشدار میداد «در شرایط جدید و بعد از جنگ باید بسیار دقت کنیم اهداف و شعارهای انقلاب نباید تغییر کند». زیرا «شعار مرگ بر آمریکا… مهمترین ابزار برای مقابله با گروههای کمونیستی، مائوئیستی و منافقین بود و شعار مرگ بر آمریکا بیش از دستگاههای اطلاعاتی در از بین بردن این گروهها نقش داشته است» (جمهوری اسلامی - ۱۲شهریور ۶۷).
اما مجاهدین بیدی نبودند که به این بادها بلرزند. درست 10روز بعد از گروگانگیری و یک روز قبل از پایان کار خبرگان ارتجاع در سال 58، مجاهدین در روز 23آبان در یک تلگرام فوری، با خبرگان ارتجاع اتمامحجت کردند و با مشخص کردن مواردی که باید وارد قانون اساسی شود، نوشتند:
«در این میهن نسل مشتاق و بخون نشستهای چشم انتظار است که حتی با صرفنظر کردن از نحوه انتخاب و ترکیب گروهی آقایان و طول مدت قانونی وکالتشان (یکماه) » چنانچه این موارد «در نص قانون مراعات نگردد، از دادن رأی مثبت به آن معذور» هستند. تحریم رفراندوم قانون اساسی ولایتفقیه بهمثابه نفی آشکار اصل ولایتفقیه از سوی مجاهدین بهعنوان نیروی اصلی اپوزیسیون و مخصوصاً بهعنوان تنها نیروی جنگنده انقلابی با ایدئولوژی اسلام در روزگارشاه، برای خمینی بسیار سوزناک ودردآور بود. مهمترین مواردی که مجاهدین بر آن انگشت گذاشتندکه باید در قانون اساسی واردشود و برای خمینی تلخ وگزنده بود، عبارت بودند از:
- «تصریح حاکمیت مردم که جملگی خلیفه و جانشین خدا در زمیناند و اراده خود را تنها از طریق یک مجلس و یک قانون واحد انقلابی و اسلامی بیان میکنند»
- «اداره و تصدی کلیه امور کشور از طریق شوراهای واقعی»
- «اعاده حقوق همه ملیتها و اقوام مبنی بر تعیین سرنوشت و اداره کلیه امور داخلیشان در چارچوب تمامیت ارضی خدشهناپذیر کشور»
- «تضمین آزادی همه احزاب و گروهها تا مرز قیام مسلحانه که تنها معنی واقعی کلمه چند پهلوی ” توطئه“ است»
بله، خمینی کور خوانده بود. پاتک مجاهدین در قدم بعد تشکیل و تأسیس میلیشیای مردمی در برابر سپاه پاسداران ارتجاع بود. بعدها رژیم، چریکهای نیمه وقت مجاهدین را 500هزار تن برآورد میکرد.
اما مجاهدین بیدی نبودند که به این بادها بلرزند. درست 10روز بعد از گروگانگیری و یک روز قبل از پایان کار خبرگان ارتجاع در سال 58، مجاهدین در روز 23آبان در یک تلگرام فوری، با خبرگان ارتجاع اتمامحجت کردند و با مشخص کردن مواردی که باید وارد قانون اساسی شود، نوشتند:
«در این میهن نسل مشتاق و بخون نشستهای چشم انتظار است که حتی با صرفنظر کردن از نحوه انتخاب و ترکیب گروهی آقایان و طول مدت قانونی وکالتشان (یکماه) » چنانچه این موارد «در نص قانون مراعات نگردد، از دادن رأی مثبت به آن معذور» هستند. تحریم رفراندوم قانون اساسی ولایتفقیه بهمثابه نفی آشکار اصل ولایتفقیه از سوی مجاهدین بهعنوان نیروی اصلی اپوزیسیون و مخصوصاً بهعنوان تنها نیروی جنگنده انقلابی با ایدئولوژی اسلام در روزگارشاه، برای خمینی بسیار سوزناک ودردآور بود. مهمترین مواردی که مجاهدین بر آن انگشت گذاشتندکه باید در قانون اساسی واردشود و برای خمینی تلخ وگزنده بود، عبارت بودند از:
- «تصریح حاکمیت مردم که جملگی خلیفه و جانشین خدا در زمیناند و اراده خود را تنها از طریق یک مجلس و یک قانون واحد انقلابی و اسلامی بیان میکنند»
- «اداره و تصدی کلیه امور کشور از طریق شوراهای واقعی»
- «اعاده حقوق همه ملیتها و اقوام مبنی بر تعیین سرنوشت و اداره کلیه امور داخلیشان در چارچوب تمامیت ارضی خدشهناپذیر کشور»
- «تضمین آزادی همه احزاب و گروهها تا مرز قیام مسلحانه که تنها معنی واقعی کلمه چند پهلوی ” توطئه“ است»
بله، خمینی کور خوانده بود. پاتک مجاهدین در قدم بعد تشکیل و تأسیس میلیشیای مردمی در برابر سپاه پاسداران ارتجاع بود. بعدها رژیم، چریکهای نیمه وقت مجاهدین را 500هزار تن برآورد میکرد.
***
با این همه، خمینی باز هم از خبرگان طلبکار بود و هل من مزید میطلبید و میگفت:
- «اینکه در این قانون اساسی یک مطلبی ولو به نظر من یک قدری ناقص است و روحانیت بیشتر از این دراسلام اختیارات دارد و آقایون برای اینکه خوب دیگر خیلی با این روشنفکران مخالفت نکنند یک مقدار کوتاه آمدند اینکه در قانون اساسی هست این بعضی شئون ولایتفقیه هست».
- «ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشه. ولایتفقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده همان ولایت رسولالله است. و اینها از ولایت رسولالله هم میترسند. شما بدانید که اگر امام زمان (سلام الله علیه) حالا بیاد باز این قلمها مخالفت میکنند و آنها هم بدانند که قلمهای آنها نمیتواند مسیر ملت ما را منحرف کند».
- «بدون یک ذره ملاحظه، از غرب، از شرق، از نمیدونم، حزب کذا، حزب دموکرات، از چه از چه، بدون یک ذره ملاحظه، باید این قانون اساسی ما، مطابق باشد در چارچوب شرع. اگر یکی از وکلا، یا همه وکلا، بخواهند دست از این چارچوب خارج بشند، اصلاً وکیل نیستند برای (ما) ».
- «ما تا آمدیم مغز این آقایان را از غربزدگی خارج کنیم، (پشت هشتم ما شاید باشد بشد این کار) من نمیدانم آقایان از غرب چی دیدهاند؟».
منتظری و مرعشی و گلپایگانی هم متعاقباً به دفاع و حمایت از ولایتفقیه پرداختند و به توجیه شرعی آن روی آوردند. گلپایگانی در اطلاعیهاش گفت: «اگر قانون اساسی بهطور کامل طبق قوانین شروع تدوین نشود و مسأله اتکای حکومت به نظام امامت و ولایتفقیه روشن نشود، حکومت بر اساس طاغوت و ظالمانه است».
چنین بود که خمینی با دجالیت تمام، بهجای مؤسسان منتخب مردم و بهجای آن اسلامی که میگفت در آن «دیکتاتوری وجود ندارد»، به سلطنت مطلقه دینی روی آورد.
- «اینکه در این قانون اساسی یک مطلبی ولو به نظر من یک قدری ناقص است و روحانیت بیشتر از این دراسلام اختیارات دارد و آقایون برای اینکه خوب دیگر خیلی با این روشنفکران مخالفت نکنند یک مقدار کوتاه آمدند اینکه در قانون اساسی هست این بعضی شئون ولایتفقیه هست».
- «ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشه. ولایتفقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده همان ولایت رسولالله است. و اینها از ولایت رسولالله هم میترسند. شما بدانید که اگر امام زمان (سلام الله علیه) حالا بیاد باز این قلمها مخالفت میکنند و آنها هم بدانند که قلمهای آنها نمیتواند مسیر ملت ما را منحرف کند».
- «بدون یک ذره ملاحظه، از غرب، از شرق، از نمیدونم، حزب کذا، حزب دموکرات، از چه از چه، بدون یک ذره ملاحظه، باید این قانون اساسی ما، مطابق باشد در چارچوب شرع. اگر یکی از وکلا، یا همه وکلا، بخواهند دست از این چارچوب خارج بشند، اصلاً وکیل نیستند برای (ما) ».
- «ما تا آمدیم مغز این آقایان را از غربزدگی خارج کنیم، (پشت هشتم ما شاید باشد بشد این کار) من نمیدانم آقایان از غرب چی دیدهاند؟».
منتظری و مرعشی و گلپایگانی هم متعاقباً به دفاع و حمایت از ولایتفقیه پرداختند و به توجیه شرعی آن روی آوردند. گلپایگانی در اطلاعیهاش گفت: «اگر قانون اساسی بهطور کامل طبق قوانین شروع تدوین نشود و مسأله اتکای حکومت به نظام امامت و ولایتفقیه روشن نشود، حکومت بر اساس طاغوت و ظالمانه است».
چنین بود که خمینی با دجالیت تمام، بهجای مؤسسان منتخب مردم و بهجای آن اسلامی که میگفت در آن «دیکتاتوری وجود ندارد»، به سلطنت مطلقه دینی روی آورد.
***
مطالعه سایر قسمتها: