ماده ۹ برنامه ۱۰مادهیی به حفاظت و احیای محیطزیست قتلعام شده در حاکمیت ملاسالار اختصاص دارد.
مادهٔ۹
حفاظت و احیای محیطزیست قتل عام شده در حکومت آخوندها
در سطح جهان، حفاظت از محیطزیست بهعنوان یکی از ۸ هدف توسعهٔ هزاره و یکی از ۳پایه توسعهٔ پایدار شناخته میشود. محیطزیست ربط غیرقابل انفکاکی با انسان و فعالیتهای او و نیز تنظیم دولتها با آن دارد. کرهٔ زمین را به قسمتهای «سنگکره»، «آبکره»، «هواکره» و «زیستکره» تقسیم میکنند. هر کدام از این بخشها اکو سیستمهای خود را دارند که در ارتباط با هم محیطزیست را تشکیل میدهند.
در ایران فردا، یک اقتصاد سالم و رشدیابنده، خیلی از مشکلات بعدی را حل خواهد کرد از جمله بحران بزرگ محیطزیست را که یکی از عوارضِ انهدام اقتصاد کشور در سلطهٔ آخوندها تخریب آن است.
ضایعات زیستمحیطی ایلغار آخوندها در ایران
شناخت وضعیت کنونی محیطزیست ایران، نیازمند یک بررسی علمی و همهجانبه است که طبعاً در مجال این مقاله نیست، ما تنها به نمونههایی برای فهم بحث اشاره میکنیم.
بهجرأت میتوان گفت، یکی از فاجعهبارترین آثار حاکمیت چپاول و غارت ولایت فقیه در میهن اشغالشده ما انهدام محیطزیست است. آخوندها و ایلغار سیریناپذیر آنان، هستی و حیات کنونی و آینده کشور را در معرض نابودی قرار داده است. سیاستهای بهغایت ضدملی و ضدمردمی باندهای غارتگر مافیای آب چنان زیستبوم ایران را در لبه پرتگاه نابودی قرار داده که سالیان پس از سرنگونی این رژیم باید به ترمیم آن پرداخت تا به نقطه صفر برگردد. این یک شعار و ادعا نیست. فقط کافی است به سدسازیهای بیرویه در ایران نگاه کنیم. سد اساساً برای جلوگیری از هرزروی آب و بهمنظور بهرهبرداری از آن جهت آبیاری و تولید برق احداث میشود. در ایران اما سدها، بلای جان محیطزیست و فاجعهیی برای امرار معاش مردمان مسیر رودخانهها و حاشیه تالابها شدهاند. وقتی بر روی رودی پرآب سدی ساخته میشود، حوزه پاییندستی آن سد بهطور حتم با مشکل کمآبی روبهرو میشود و اکو سیستم آن منطقه به مرور زمان تغییر میکند. اساساً زدن سدهای زیاد در مسیر رودخانهها و حوضه آبخیزها، هیچ توجیه و دلیل علمی ندارد، بلکه تنها بهخاطر منافع نهادهای حکومتی و بهطور مشخص سپاه پاسداران خامنهای است. یکی از آنها، قرارگاه ضدخاتمالانبیاء است که بهعنوان بازوی اقتصادی سپاه شناخته میشود.
واقعیت دیگر اینکه، با احداث سدها در کل کشور، آب خروجی از سدها کاهش یافته است. کشاورزان ناچارند با حفر چاههای عمیق بهصورت مجاز یا غیرمجاز آب مورد نیاز خود را از سفرههای زیرزمینی تأمین کنند. این اقدام در دشتهای اطراف دریاچه ارومیه، روند خشکشدن آن را تسریع کرد و در استانهای اصفهان و چهارمحال بختیاری و یزد شکل دیگری به خود گرفت.
خشک شدن چشمهها و قنوات، تبدیل زمینهای کشاورزی به بیابان، خالی شدن مناطق روستایی و مهاجرت کشاورزان به شهرهای بزرگ از پیامدهای پایین آمدن سطح آبهای زیرزمینی یا تخریب سفرههای آب زیرزمینی است.
مرگ دریاچهها و تالابها و چشمانداز سرزمینی لمیزرع
روند شتابان و رو به قهقرای انهدام میراث طبیعی چند میلیون ساله میهن چنان گسترده و وسیع میباشد که خبرگزاری حکومتی برنا ۱۸خرداد ۹۶ در توصیف آن با صراحت اینچنین اعتراف میکند: «آنگونه که پیشبینیها نشان میدهد، ادامه روند کنونی باعث میشود ایران در ۵۰سال آینده به سرزمینی بدل شود، فاقد خاک حاصلخیز و آب و جنگل و مرغزار، سرزمینی برهوت و لم یزرع، عرصهیی تفته و سوزان مشابه چاد که به قلب مرده آفریقا مشهور است. آیا آن روز فرا خواهد رسید که ایران قلب مرده خاورمیانه لقب بگیرد؟!».
ایران در معرض تبدیل شدن به سرزمین لمیزرع
دریاچه ارومیه روزگاری نه چندان دور با مساحت بیش از ٥هزار کیلومترمربع، با طول ۱۴۰کیلومتر و عرض ۸۵کیلومتر و با عمق نزدیک به ۱۷متر، با داشتن بیش از یکصد جزیره کوچک صخرهیی برای توقف پرندگان مهاجر از جمله فلامینگو، پلیکان، لکلک و اردک... یکی از زیباترین نقاط میهن اسیر و در بند بهشمار میآمد. همچنین این دریاچه با وسعتی بیش از ۳٪مساحت کل کشور در عینحال که عنوان بزرگترین دریاچه داخلی ایران را با خود یدک میکشید عنوان دومین دریاچه بزرگ آبشور در دنیا را نیز به خود اختصاص داده بود.
مرگ تراژدیک دریاچه ارومیه
دریاچه ارومیه در حالی که توسط ۶۰رودخانه فصلی و دایم از جمله رودهای زرینهرود و سیمینه و تلخهرود سیرآب میشد از اواسط دهه ۱۳۸۰ در نتیجه سیاستهای ضدملی و وطنفروشانه باندهای غارتگر مافیای آب رژیم که عمدتاً توسط سپاه پاسداران ضدمردمی کنترل میشود شروع به خشکشدن کرد بهصورتیکه در حال حاضر بیش از ۹۰درصد دریاچه تبدیل به کویر نمک شده است.
از دریاچه بختگان که دومین دریاچه بزرگ بعد از ارومیه محسوب میشد بهجز گنبدهای نمک چیزی باقی نمانده است. سایر دریاچههای استان فارس مانند مهارلو، طشک و هیرم، پریشان، تالاب ارژن، برمشور و کافتر نیز رو به خشکی رفتهاند.
بهدلیل مرگ زایندهرود که مهمترین رودخانه فلات مرکزی ایران که آبگیر باتلاق گاوخونی بود مرداب یا باتلاق گاوخونی در اصفهان به برهوت بدل شده است. کارشناسان محیطزیست ابعاد و آثار خسارتهای ناشی از خشکی زاینده رود و باتلاق گاوخونی را یک فاجعه در ابعاد کلان زیستمحیط کشور محسوب نمودهاند.
روزنامه حکومتی مهر ۱۶اردیبهشت ۹۶ تحت عنوان غبار گاوخونی در چشم مردم ورزنه به تبعات خشکی زاینده رود و باتلاق گاوخونی اینگونه اعتراف میکند:
«بیش از ۱۲سال است این تالاب قطره آبی از زایندهرود را بر تن خود حس نکرده است و اگر آبی در طول این مدت وارد تالاب گاوخونی شده است فقط شامل ذهاب و پساب بوده است. گاوخونی اکنون تقریباً خشک شده است و فصل گرما که آغاز شود عرض تالاب را میتوان با موتور سیکلت پیمود».
مرگ زایندهرود
دریاچه هامون سومین دریاچه بزرگ ایران پس از دریاچه خزر و دریاچه ارومیه بهعنوان هفتمین تالاب بینالمللی جهان و بزرگترین دریاچه آب شیرین کشور با وسعت ۲۴۰هزار هکتار در حال حاضر به بیابانی خشک و لمیزرع تبدیل شده است. این دریاچه که از ۳دریاچه کوچک به نامهای هامون پوزک، هامون سابوری و هامون هیرمند تشکیل میشد در زمان فراوانی آب به یکدیگر متصل میشدند و دریاچه مشترک هامون بین افغانستان و ایران را تشکیل میدادند.
مرگ تالابهای ایران
تالاب یا مرداب انزلی معروف به «تالاب لالهمردابی» با مساحت حدود ۲۱هزار هکتار واقع در استان گیلان از سال ۱۳۵۴ جزو تالابهای بینالمللی تحت حفاظت بهشمار میرفت و مهمترین منبع تکثیر و تولید ماهیان خاویاری و استخوانی دریای خزر بود. اما امروز بعد از گذشت نزدیک به ۴دهه از حاکمیت منحوس ولایت ضمن نابود شدن عرصه زیادی از این اکو سیستم بینظیر طبیعت، عمق آن از ١١متر به کمتر از ٢متر کاهش یافته و از این تالاب غارتشده لجن زاری بیش نمانده است.
تالاب بینالمللی شادگان، پنجمین تالاب جهان از مهمترین سرمایههای طبیعی منطقه و جهان و از معدود تالابهای جهانی است که در سازمان بینالمللی یونسکو ثبت شده است. اما در نتیجه سیاستهای ضدمردمی و غارتگرانه رژیم فاسد آخوندی از قبیل سدسازی، کمشدن آب ورودی به کارون و ذخیره و انتقال آب این رودخانه به مناطق دیگر، تخلیه پسابهای آلودهیی چون مزارع نیشکر، پرورش ماهی و فولاد خوزستان، عبور لولههای نفتی، فعالیت ۳۰واحد پتروشیمی و تخلیه و دفن زبالههای شهر در وسط هور، باعث شده است که این تالاب منحصر بهفرد از سال ۱۳۷۲ وارد فهرست قرمز تالابهای بینالمللی (لیست مونترو) شده است و در حالی که معیشت حدود ۱۰۰هزار نفر اهالی منطقه به تالاب شادگان و حیات آن وابسته است هماکنون در حال خشک شدن میباشد.
در استان همدان ۳تالاب طبیعی به نامهای «چمشور»، «آقگل» و «پیرسلمان» و ۴تالاب مصنوعی به نامهای «اکباتان»، «شیرین سو»، «آبشینه» و «سد کلان» ملایر وجود دارد، در این میان تالاب «آقگل» با وسعت ۸۳۰هکتار در جنوب شرقی روستای اسلامآباد از توابع شهرستان ملایر، مهمترین تالاب غرب کشور و بزرگترین تالاب طبیعی استان همدان میباشد که از محل رودخانه قرهچای از زیر حوزه کمیجان و از طریق بارندگیهای زمستانه تغذیه میشود. حجم آب این تالاب اکنون به ۳۰درصد کاهش یافته و در معرض خشک شدن قرار گرفته است.
وضعیت هوای نفس کشیدن بهتر از آب نیست. در ۹خرداد امسال (۹۷) سایت حکومتی خبرگزاری پانا نوشت: «مرکز پایش آلودگی هوا، شاخص آلودگی هوای پایتخت را ۱۱۵ و در وضعیت ناسالم برای گروههای حساس اعلام کرد.
محمد رستگاری، معاون پایش و نظارت اداره کل محیطزیست رژیم در استان تهران، گفت: وضعیت کیفی هوای تهران در ۲۴ساعت گذشته منتهی به ساعت ١١ مورخ ۹۷/۳/۹ در وضعیت سالم بوده است.
وی تأکید کرد: در این بازه زمانی وضعیت آلاینده منواکسید کربن پاک (۲۰)، ازن ناسالم برای گروههای حساس (۱۱۵)، دیاکسید نیتروژن سالم (۷۵)، دیاکسید گوگرد پاک (۵)، ذرات معلق با قطر کمتر از ۱۰میکرون سالم (۷۹) و ذرات معلق با قطر کمتر از ۲/۵میکرون سالم (۷۹) بوده است».
توفان ریزگردها و هوای غیرقابل تنفس تهران و سایر شهرها
در رابطه با توفان ریزگردها، معصومه ابتکار، رئیس سازمان محیطزیست در دولت قبلی آخوند روحانی، پیشتر طی گزارشی به اعضای مجلس ارتجاع اعلام کرده بود ۸۰درصد ایران «کم و بیش» تحت تاثیر موضوع گردو غبار است و مقابله با کانونهای این پدیده، با بودجه فعلی ۳۰سال زمان میبرد.
این عضو دولت روحانی همچنین گفته بود که ۲۳استان در فصول مختلف درگیر ریزگردها هستند.
یک میهن و این همه زخم با یک خلق و آن همه عشق
با توجه به آنچه گفته شد که تنها مشتی از خروار بود، بازسازی محیطزیست منهدم شده ایران و برطرف کردن آثار ایلغار دهشتناک آخوندها از جغرافیای ایران، کاری است صعب؛ کاری که تنها باید با مسلح شدن به عشقی سرشار و امیدی به بزرگی خورشید از پس آن برآمد. این امید را از هماکنون میتوان در نگاه روشن مریم رجوی و در برنامه ۱۰ مادهای او دید.
بیتردید او به دلهایی امیدوار، عزمهایی برانگیخته و ارادههایی استوار نیاز دارد که «همچون خودش» مشکلات را به هیچ انگارند و با برافراشتن شعار آشنای «میتوان و باید» به جنگ محالها و غیرممکنها بروند. گردهمایی در ویلپنت برای همپیوندی این ارادههاست. عشق به آزادی ایران و سپس آبادانی آن، تنها محرک و انگیزهٔ تمامی ماست. پس برای گستراندن این عشق، به پهنه جامعه ایران باید از هماکنون
مقالات مرتبط:
- آلترناتیو دموکراتیک و ایران آزاد فردا
- نگاهی به برنامه ۱۰مادهای مریم رجوی - (ماده ۱)
- نگاهی به برنامه ۱۰مادهای مریم رجوی - (ماده ۲)
- نگاهی به برنامه ۱۰مادهای مریم رجوی - (ماده ۳)
- نگاهی به برنامه ۱۰مادهای مریم رجوی - (ماده ۴)
- نگاهی به برنامه ۱۰مادهای مریم رجوی - (ماده ۵)
- نگاهی به برنامه ۱۰مادهای مریم رجوی - (ماده ۶)
- نگاهی به برنامه ۱۰مادهای مریم رجوی - (ماده ۷)
- نگاهی به برنامه ۱۰مادهای مریم رجوی - (ماده ۸)
- نگاهی به برنامه ۱۰مادهای مریم رجوی - (ماده ۹)
- نگاهی به برنامه ۱۰مادهای مریم رجوی - (ماده ۱۰)