مسعود رجوی - موسی خیابانی محور و لنگر تشکیلات مجاهدین
من امروز محور و لنگر تشکیلاتیمان را به شما پیشنهاد میکنیم. بارها از برادر شهید و بنیانگذارمان محمد شنیدم؛ هم در دورانی که ما زندان بودیم و هم مدت کوتاهی که او هنوز در بیرون بود، جزء کسانی که نام میبرد که تا آخر در این راه خواهند ایستاد، در صدرشان موسی بود. چه در روزگاری که یکسال در فلسطین بسر برد و چه در زمانی که دستگیر شد و ساعتی بعد ما پیکر نیمه جان و بیهوش او را دیدیم که سیاه شده بود و بعد فهمیدیم که در ورود با سر زده بود به میز و فرقش شکافته بود و خونین شده بود. بعد به بیمارستان بردند و جراحیاش کردند و هنوز هم غدهای در سر دارد. ولی باز هم دژخیمان از سیاه کردن تمام پیکرش خودداری نکردند. در بیدادگاه هم مرد و مردانه دفاع کرد. از تبریز گفت. از خلق گفت. از ایران گفت. از سرداران گفت.
به راستی بگویم. عادت به تعریف نداریم. اما بهمثابه یک گزارش به شما همشهریهاش، به شما خلق قهرمان تبریز بایستی گزارش بدم. بعد از ضربه چپنماها اگر مردان استوار و آهنین عزمی همچون موسی نبودند به راستی که دشمن اثری از ما به جا نمیگذاشت. باز هم در یک کلام وقتی که چپنماها شایعه میکردند که تمام مجاهدین تغییر مکتب و مسلک دادند و از اسلام خارج شدند. مسأله موسی آنقدر روشن بود که خودشون هم میگفتند به جز موسی. بعد هم بسیاری گزارشات از ساواک شنیدیم که اگر خیابانی را نبرید تعداد نادمین زندان کم خواهد بود. ببریدش تا نادمین زیاد شوند.
مسعود رجوی - لحظه یگانه آزادی
پس امروز مادران تبریزی من! پدرها، برادرها و خواهرها! من به شما تبریک و تهنیت میگویم، برای چنین کاندیدایی. ما چکیده و عصاره مکتبی و تشکیلاتی خودمان را تقدیم شما کردیم (ابراز احساسات جمعیت)
انتخاب بقول خیابانی کبیر همان لحظه یگانه آزادی است. برادرها و خواهرها چرا نیروهایمان را علیه هم هدر کنیم. آیا درس گرفتن از آن تجارب تلخ کافی نیست. بگذارید این بار سرداران بخندند. بگذارید امروز تبریز و ایران بخندند. اما هیهات اگر نصیحت ها اثر میکرد تابحال وضع خیلی بهتر از این چیزها میبود. بنابراین من فقط یک کلام دارم که در مقابل همه این چیزها باز هم از قول خیابانی کبیر، خیابانی معلم، خیابانی شهید تکرار بکنم. از قول ویکتور هوگو خیابانی در یکی از سخنرانیهاش اینطور گفت: درهای پارلمان را به روی جوانان نبندید والا آنها میدانهای عمومی را به روی خود خواهند گشود و ما خواهیم گشود. (ابراز احساسات جمعیت)
و حالا این شمائید که تصمیم میگیرید، شمائید که سرنوشت میسازید، آن که از تکتک مجاهدین خلق بر میاد، آن است که همچون تمام سرداران و تمام معلمان خلق همچون خیابانی شهید باز هم تا آخرین لحظه حیات فریاد بزنیم. او هم در آخرین لحظه حیاتش اینطور در تبریز فریاد زد: من کشته شدن را به تسلیم ترجیح میدهم. من پیش دشمن زانو نمیزنم. من فرزند انقلاب مشروطیت ایرانم. من از اعقاب بابک خرمدینم.