گزیده پیام مسعود رجوی:
سلام و صد آفرین به نسل قیام،
به رزم آوران ارتش بزرگ آزادی و انقلاب دموکراتیک مردم ایران،
از عاشورا در 6دی تا 22بهمن، خامنهای و رژیم ولایت، در جمیع جهات و در تمامیت، در سرکوب و در خباثت، سنگتمام گذاشتند. یک ماه و نیم نقشه کشیدند، توطئه چیدند و برنامه ریختند. به تیغکشی و تهدید و به جنجال و هیاهو پرداختند. لشکر و عسکر و بسیجی آوردند. با هزاران اتوبوس، از دورافتادهترین روستاها به «ساندیس صلواتی» (!) فراخواندند. نیروهای سرکوبگر خود را لایه به لایه در همه جا چیدند. کار را به دست سپاه پاسداران سپردند و تلاش کردند کمترین شکافی برای شعله کشیدن قیام باقی نگذارند. همه ارتباطات را هم بیرودربایستی و بدون کمترین محذور قطع کردند و حتی به اندک خبرنگاران دست چین شده هم اجازه ندادند از جایشان در جایگاه مخصوص خبرنگاران در مراسم نمایشی حکومت تکان بخورند. اینها را همه میدانند و به چشم دیدهاند و لازم به طول و تفصیل نیست.
اگر چنین نمیکردند، و اگر در آینده همچنین نکنند، خطر سرنگونی با قیام تودهیی جدی میشود.
به رزم آوران ارتش بزرگ آزادی و انقلاب دموکراتیک مردم ایران،
از عاشورا در 6دی تا 22بهمن، خامنهای و رژیم ولایت، در جمیع جهات و در تمامیت، در سرکوب و در خباثت، سنگتمام گذاشتند. یک ماه و نیم نقشه کشیدند، توطئه چیدند و برنامه ریختند. به تیغکشی و تهدید و به جنجال و هیاهو پرداختند. لشکر و عسکر و بسیجی آوردند. با هزاران اتوبوس، از دورافتادهترین روستاها به «ساندیس صلواتی» (!) فراخواندند. نیروهای سرکوبگر خود را لایه به لایه در همه جا چیدند. کار را به دست سپاه پاسداران سپردند و تلاش کردند کمترین شکافی برای شعله کشیدن قیام باقی نگذارند. همه ارتباطات را هم بیرودربایستی و بدون کمترین محذور قطع کردند و حتی به اندک خبرنگاران دست چین شده هم اجازه ندادند از جایشان در جایگاه مخصوص خبرنگاران در مراسم نمایشی حکومت تکان بخورند. اینها را همه میدانند و به چشم دیدهاند و لازم به طول و تفصیل نیست.
اگر چنین نمیکردند، و اگر در آینده همچنین نکنند، خطر سرنگونی با قیام تودهیی جدی میشود.
***
-احمدی مقدم سرکرده نیروی انتظامی رژیم-هشدار جدی:
«ما دیگه، دوره مدارا تموم شد، چند دفعه هم گفتیم، مث اینکه به شوخی گرفتن، هر کسی در اینگونه تظاهرات شرکت بکنه و کارهای تخریبی و ساختار شکن بده، قطعاً مدارا نمیشه، برخورد شدیدتر از این دفعه خواهد بود، و برخورد قضایی هم شدیدتر خواهد بود، حتماً این رو خواهید دید» (تلویزیون رژیم- 9دی88).
-پاسدار نجار وزیر کشور-برخورد قاطع با فتنهگران:
«ما به پلیس دستور دادیم، از این به بعد، هیچ مدارایی رو نکنه، اگر کسی بهصورت تجمع ظاهر بشه، بخواد با اغتشاشگران همراهی بکنه، با قاطعیت، پلیس دستگیر میکنه و برخورد میکنه، برخورد هم روشنه،. محارب هستند، تکلیف محارب هم کاملاً امروز روشن هست، ما این اتمامحجت رو داریم میکنیم» (تلویزیون رژیم–13دی88).
-علی لاریجانی رئیس مجلس ارتجاع:
«و با هیچکس مماشات نخواهیم کرد، مجلس شورای اسلامی از مسئولان امنیتی دولت، اعم از وزارت کشور و اطلاعات و قوه قضاییه میخواهد اینگونه افراد هتاک نسبت به ساحت دین را دستگیر و با چنین افراد ضد انقلابی، بدون هیچ ملاحظه، اشد مجازات را جاری نمایند» (تلویزیون رژیم-8دی88).
-دژخیم جعفری دادستان رژیم –برخورد قاطع با حرمت شکنان:
«به خانوادهها مؤکد تأ کید میکنم یک بار دیگر شر کت در تجمعات ضد انقلابی نظیر روز جمعه روز عاشورا کاملاً به این بهانهها مردوده و هر گونه شرکت در تظاهرات ضد انقلابی مشابه به موجب قوانین جرم امنیتی تلقی میشه و اینها بازداشت خواهند شد حتماً پروندهاشون به دادگاه ارسال خواهد شد و به سزای اعمالشون خواهند رسید» (تلویزیون رژیم-8دی88).
-صادق لاریجانی رئیس قوهقضاییه آخوندها:
«دستگاه قضایی در انجام وظایف خودش انشاالله هیچ کوتاهی نخواهد کرد» (تلویزیون رژیم -13دی88).
-دژخیم رئیسی معاون اول قوه قضاییه –برخورد قاطع با اغتشاشگران:
«ما به هیچ عنوان در مقابل اغتشاشگران و در مقابل این متخلفین و متجاسرین به قانون و در کسانی که امنیت مردم را به خطر بیندازند کوچکترین اغماض نخواهیم کرد» (تلویزیون رژیم-12بهمن 88).
-آخوند مصلحی وزیر اطلاعات رژیم:
«سران این مجموعهها در واقع شناسایی شدهاند، بعضاً هم دستگیر شدهاند، و دیگه منتظر این هستیم که انشاالله دستگاه قضایی برخورد قاطع و محکمی رو با اینها داشته باشه» (تلویزیون رژیم- 10دی88).
-آخوند علمالهدی عضو خبرگان ارتجاع و امام جمعه رژیم در مشهد:
«حرکت روز عاشورا دقیقاً حرکت محاربه بود. حرکت روز عاشورا فرماندهش منافقین بودند، چون شعارهایی که منافقین روی سایتشون از 16آذر گذاشتند، آشوبگران عاشورا اون شعارهای منافقینو سر دادند، پس اینها دستیار منافقین بودند، فرمانده حرکت روز عاشورا منافقین بودند» (تلویزیون رژیم- 9دی88).
-آخوند احمد خاتمی عضو هیأترئیسه خبرگان ارتجاع و امام جمعه تهران:
«حساب بغا، حساب محاربین، حساب اینها از حساب مردم جدا است، قانون تکلیف با اونها رو مشخص کرده» (تلویزیون رژیم -3دی88).
-اطلاعیه وزارت اطلاعات:
«وزارت اطلاعات اطلاعیه داده که فتنهگران در فرصت محدود باقی مانده، راهشان رو از ضد انقلاب و منافقین جدا کنند والا بدون هیچگونه مماشاتی با اونها برخورد قانونی میشه» (تلویزیون رژیم-10دی88).
- حکم اعدام برای ۹آشوبگر دیگر:
«دو نفر از عوامل آشوبهای اخیر به جرم محاربه امروز بدار مجازات آویخته شدند» (تلویزیون رژیم-8دی88).
«دو نفر از متهمان به محاربه، 3نفر به محاربه و افساد فیالارض».
«ما دیگه، دوره مدارا تموم شد، چند دفعه هم گفتیم، مث اینکه به شوخی گرفتن، هر کسی در اینگونه تظاهرات شرکت بکنه و کارهای تخریبی و ساختار شکن بده، قطعاً مدارا نمیشه، برخورد شدیدتر از این دفعه خواهد بود، و برخورد قضایی هم شدیدتر خواهد بود، حتماً این رو خواهید دید» (تلویزیون رژیم- 9دی88).
-پاسدار نجار وزیر کشور-برخورد قاطع با فتنهگران:
«ما به پلیس دستور دادیم، از این به بعد، هیچ مدارایی رو نکنه، اگر کسی بهصورت تجمع ظاهر بشه، بخواد با اغتشاشگران همراهی بکنه، با قاطعیت، پلیس دستگیر میکنه و برخورد میکنه، برخورد هم روشنه،. محارب هستند، تکلیف محارب هم کاملاً امروز روشن هست، ما این اتمامحجت رو داریم میکنیم» (تلویزیون رژیم–13دی88).
-علی لاریجانی رئیس مجلس ارتجاع:
«و با هیچکس مماشات نخواهیم کرد، مجلس شورای اسلامی از مسئولان امنیتی دولت، اعم از وزارت کشور و اطلاعات و قوه قضاییه میخواهد اینگونه افراد هتاک نسبت به ساحت دین را دستگیر و با چنین افراد ضد انقلابی، بدون هیچ ملاحظه، اشد مجازات را جاری نمایند» (تلویزیون رژیم-8دی88).
-دژخیم جعفری دادستان رژیم –برخورد قاطع با حرمت شکنان:
«به خانوادهها مؤکد تأ کید میکنم یک بار دیگر شر کت در تجمعات ضد انقلابی نظیر روز جمعه روز عاشورا کاملاً به این بهانهها مردوده و هر گونه شرکت در تظاهرات ضد انقلابی مشابه به موجب قوانین جرم امنیتی تلقی میشه و اینها بازداشت خواهند شد حتماً پروندهاشون به دادگاه ارسال خواهد شد و به سزای اعمالشون خواهند رسید» (تلویزیون رژیم-8دی88).
-صادق لاریجانی رئیس قوهقضاییه آخوندها:
«دستگاه قضایی در انجام وظایف خودش انشاالله هیچ کوتاهی نخواهد کرد» (تلویزیون رژیم -13دی88).
-دژخیم رئیسی معاون اول قوه قضاییه –برخورد قاطع با اغتشاشگران:
«ما به هیچ عنوان در مقابل اغتشاشگران و در مقابل این متخلفین و متجاسرین به قانون و در کسانی که امنیت مردم را به خطر بیندازند کوچکترین اغماض نخواهیم کرد» (تلویزیون رژیم-12بهمن 88).
-آخوند مصلحی وزیر اطلاعات رژیم:
«سران این مجموعهها در واقع شناسایی شدهاند، بعضاً هم دستگیر شدهاند، و دیگه منتظر این هستیم که انشاالله دستگاه قضایی برخورد قاطع و محکمی رو با اینها داشته باشه» (تلویزیون رژیم- 10دی88).
-آخوند علمالهدی عضو خبرگان ارتجاع و امام جمعه رژیم در مشهد:
«حرکت روز عاشورا دقیقاً حرکت محاربه بود. حرکت روز عاشورا فرماندهش منافقین بودند، چون شعارهایی که منافقین روی سایتشون از 16آذر گذاشتند، آشوبگران عاشورا اون شعارهای منافقینو سر دادند، پس اینها دستیار منافقین بودند، فرمانده حرکت روز عاشورا منافقین بودند» (تلویزیون رژیم- 9دی88).
-آخوند احمد خاتمی عضو هیأترئیسه خبرگان ارتجاع و امام جمعه تهران:
«حساب بغا، حساب محاربین، حساب اینها از حساب مردم جدا است، قانون تکلیف با اونها رو مشخص کرده» (تلویزیون رژیم -3دی88).
-اطلاعیه وزارت اطلاعات:
«وزارت اطلاعات اطلاعیه داده که فتنهگران در فرصت محدود باقی مانده، راهشان رو از ضد انقلاب و منافقین جدا کنند والا بدون هیچگونه مماشاتی با اونها برخورد قانونی میشه» (تلویزیون رژیم-10دی88).
- حکم اعدام برای ۹آشوبگر دیگر:
«دو نفر از عوامل آشوبهای اخیر به جرم محاربه امروز بدار مجازات آویخته شدند» (تلویزیون رژیم-8دی88).
«دو نفر از متهمان به محاربه، 3نفر به محاربه و افساد فیالارض».
-دژخیم صلواتی قاضی رژیم:
«اتهامات شما دایر بر محاربه از طریق هواداری، ارتباط و همکاری عالمانه و عامدانه و مؤثر با گروهک تروریستی منافقین» (تلویزیون رژیم -28دی88).
-وزارت اطلاعات:
«وزارت اطلاعات هم اعلام کرد که بیش از 10نفر از اعضای کد دار ضد انقلاب دستگیر شدند» (تلویزیون رژیم -8دی88).
-دژخیم جعفری دادستان رژیم–اعدام آشوبگران:
«9نفر دیگر هم برای آنها حکم اعدام صادر شده که 5نفر مربوط به روز عاشورا بوده» (تلویزیون رژیم-8بهمن88).
-ائمه جمعه با کفن:
«ائمه جمعه استان با کفن اومدند کفن ما روی سر ما» (تلویزیون رژیم-8بهمن88).
***
اما بهرغم همه اینها، خوشا که پیشتازان جبهه خلق و مردم ایران، نسل قیام و خط سرخ سرنگونی، با الهام از پیامبر جاودان آزادی، همان ندای هیهات منّاالذله، بهپا خاستند و در راستای انقلاب دموکراتیک مردم ایران علیه تمامیت رژیم ضدبشری:
- باز هم تصاویر منحوس را بهزیر کشیدند.
-باز هم «پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست» اشرفنشان پای به میدان گذاشتند.
-باز هم فریاد آزادی و «مرگ بر دیکتاتور» سر دادند.
-باز هم فریاد زدند: «آزادی اندیشه با این نظام نمیشه»
-باز هم اعلام کردند: «بسیجی لعنتی تو دشمن ملتی»
و مهمتر از همه با وادادگان و تسلیم طلبان در جبهه ولایت، مرزبندی کردند و خروشیدند:
«کشته ندادیم که سازش کنیم، رهبر قاتل رو ستایش کنیم».
جان کلام در همین جاست. جان مایهیی که بهسوی ارتش بزرگ آزادی مردم ایران راه میگشاید و استراتژی قیام و سرنگونی را به ثمر مینشاند.
***
خامنهای دیشب با عمامه خود گردو میشکست!
ذوق کرده بود که از 22بهمن و قیمت بسیار سنگینتر و عواقب بسیار بیشتری که میتوانست داشته باشد، به مدد پاسدار و بسیجی و «ساندیسی» و آنان که بیواسطه یا با واسطه «موج سبز» را قربانی و به تنور ولایت سپردند، فعلاً جان بهدر برده است.
ولیفقیه ارتجاع، از حمایت و «حضور دهها میلیون انسان بصیر و پرانگیزه» بهسود خودش و رژیم نامشروع ولایتفقیه دَم زد. در حالیکه ۸ماه است قاچ زین را چسبیده، هوای سوار کاری هم به سرش زد و از «معاندان و فریبخوردگان داخلی» که «ریاکارانه دم از ”مردم“ میزنند»، خواست به «صراط مستقیم» ولایت و راه امام دجالیت باز گردند. از «چند دولت متکبّر و زورگو» هم خواست «از خواب غفلت» بیدار شوند و از «تلاش برای سیطره» بر این رژیم و تغییر آن دستبردارند.
مهمتر اینکه به «دوستان و دشمنان» خود خاطرنشان کرد که «تصمیم خود را گرفته است» و کوتاه نخواهد آمد. همچنانکه چهار سال پیش هم گفته بود، خودش خوب میداند که «هر گونه عقبنشینی در مقطع کنونی زنجیره تمام نشدنی از فشارها و عقبنشینیهای دیگر را بهدنبال خواهد داشت. بنابراین راه غیرقابل برگشت است». (23اسفند 1384).
فقط میمانَد اینکه، با حمایت و «حضور دهها میلیون انسان بصیر» در رژیم ولایت، چرا انتخابات آزاد را نمیپذیرد؟
چرا اینقدر «محارب» دارد «اگر چه در شاخه نظامی شرکت نداشته باشند».
چرا ارتباطات آزاد را برنمیتابد؟ چرا با خبرنگاران و مطبوعات آزاد، دشمنی دارد؟ «دهها میلیون انسان بصیر» چه نیازی به کهریزک و اوین و قانون قصاص ضدبشری و بریدن دست راست و پای چپ و پرتاب از بلندی دارند؟
خامنهای البته هیچ اشارهیی به شکست مفتضحانه رژیم در گردآوری جمعیت در میدان آزادی و فضاحتهایی که در تصاویر منتشر شده از سوی خبرگزاری مهر آخوندی هم بهخوبی پیداست، نکرد. اصلاً و ابداً به روی خودش هم نیاورد که آمار جمعیت بسا کمتر و پایینتر از سالهای گذشته بود. برخلاف هر سال از راهپیمایی در خیابان آزادی و دیگر نقاط هم خبری نبود. آنقدر که توجه ماهواره گوگل هم به کثرت حیرتآور اتوبوسها جلب شد. در عینحال معلوم نبود که سرنشینان هزاران اتوبوس به کجا رفتهاند که رژیم نتوانست حداقل میدان آزادی را پرکند؟
به نظر میرسد که رژیم این نیروها را در خیابانها چیده و به سرکوب قیام اختصاص داده است.
***
تردیدی نیست که رژیم از ترس قیام و سرنگونی و آنچه در عاشورا شعلهور شد، حداکثر توان سرکوبگری خود را قبل از ۲۲بهمن و در روز ۲۲بهمن بهکار گرفت. بهعنوان مثال، در روزهای قبل، تا آنجا که میتوانستند، فعالان شناخته شده و عناصر کلیدی و گرداننده تظاهرات را که قبلاً شناسایی شده بودند، دستگیر کردند تا موتور محرک تظاهرات از کار بیفتد. از۴۰روز پیش، اطلاعات سپاه و بسیج و انتظامی، تدریجاً اسامی و مشخصات بیش از ۵۰۰۰مخالف فعال را در محلات مختلف تهران وارد بانکهای اطلاعاتی خود کرده بودند.
پستهای ایست و بازرسی و حملههای ناگهانی به خانهها و مغازهها و دانشگاهها همراه با رواج دادن شایعات بهشدت افزایش یافت.
کنترل ورودیهای تهران و دستگیری و بازداشتهای موقت را برای ممانعت از ورود افراد و نیروها از شهرستانها به تهران قویاً افزایش دادند.
از یک هفته قبل از 22بهمن، طرح جنگ روانی برای ایجاد ترس و وحشت در بین مردم، به اجرا گذاشته شد. از جمله با اعلام دستگیر شدن نفراتی که قبلاً از آنها عکس گرفته شده، به فضای ترس دامن زدند و با نصب دوربینهای مداربسته بهصورت علنی در میدانهای شهر به ایجاد فضای رعب و وحشت افزودند.
***
آخرین همآهنگیها روز 21بهمن نزد خامنهای و سپس در یک جلسه اجرایی با حضور سرکردگان سپاه پاسداران و نیروی انتظامی و بسیج انجام شد. هدف، عملیاتی کردن طرح تقسیم و بلوک بندی تهران بود:
- مسئولیت بهطور متمرکز به سپاه پاسداران محول گردید. ستاد عملیاتی سرکوب در قرارگاه موسوم به ثارالله تحت فرماندهی و نظارت پاسدار جعفری، سرکرده سپاه پاسداران مستقر بود.
-بلوک بندی میدان آزادی را همین ستاد انجام داد و بخش قابل توجهی از نیروهای سپاه مأموریت پیدا کردند با لباسشخصی در میدان آزادی حاضر شوند. آنها با پاشیدن اسپری رنگ، اقدام به علامتگذاری و سپس دستگیری عناصر فعال میکردند.
- امنیت و برقراری نظم در میدان آزادی، برعهده نیروهای سپاه ضدسیدالشهدا قرار گرفت. قرار بر این شد به کمک بسیج، چندین لایه نیرو، مانع نزدیک شدن معترضان به میدان آزادی شوند و اگر مردم نزدیک شدند، بهشدت با آنها برخورد شود.
- از خیابان نواب به سمت شرق در دست سپاه ضد محمد به سرکردگی پاسدار حسین همدانی و از نواب به سمت غرب در دست سپاه ضدسیدالشهدا به سرکردگی پاسدار علی فضلی قرار گرفت.
-علاوه بر سپاه حفاظتی روح الله، پاسدار همدانی نیز در چهار راه مصدق (ولیعصر) در نزدیکی مقر خامنهای مستقر گردید و چهار گردان سپاه، میدان انقلاب و اطراف آن را فرا گرفتند. یک تیپ دیگر از نیروهای پاسدار همدانی در مناطق اطراف گسترش یافت و در برخی خیابانها با لباسشخصی مستقر گردید.
- گردانهای بسیج همراه با بسیجیان تقویتی قزوین و کرج و شهریار در مناطق حساس و در مساجد و مدارس تهران آماده عملیات شدند.
- «بسیج مستضعفین» به سرکردگی دژخیم محمدرضا نقدی، مأموریت کنترل و امنیت و شناسایی معترضان در سطح شهر را بهعهده داشت.
- سپاه و بسیج، علاوه بر انبوه موتورسواران با لباس نظامی، تعداد زیادی موتورسوار و نفر پیاده با لباسشخصی بهراه انداختند.
- یگان ویژه نیروی انتظامی و تیپ ضداغتشاش و نیروهای ناحیه انتظامی تهران بزرگ تحتامر سپاه پاسداران قرار گرفتند.
- نیروی زمینی و هوایی ارتش و دوایر مختلف ستاد ارتش موظف بودند، همراه با خانوادههایشان در تظاهرات شرکت کنند.
در روز 22بهمن در مجموع حدود 70هزار نیروی مسلح، تهران بزرگ را به اشغال درآوردند. این نیروها شامل6تیپ رزمی از سپاه ضد محمد و سپاه ضدسیدالشهدا همراه با نیروهای سپاه ضدعلی بن ابیطالب و سپاه حفاظتی روح الله و چند گردان تقویتی (15هزار نفر)، 4تیپ نیروی انتظامی از یکانهای ویژه و ضداغتشاش (۶هزار نفر)، نیروهای ۹۲کلانتری و پاسگاههای نیروی انتظامی (۵هزار نفر)، مزدوران مسلح اطلاعات (۴هزار نفر) و ۲۰۰گردان بسیج (۴۰هزار نفر) بود. ۵۰گردان از این ۲۰۰گردان از سایر شهرها آورده شده بودند. نیروهای بسیج برای کنترل وضعیت، تقریباً در هر ۵۰متر در خیابان آزادی دکّههایی تحت عنوان نمایشگاه عکس و کتاب از جنگ و انقلاب ضدسلطنتی دایر کرده بودند که در حقیقت محل تجمع آنها بود.
عنصر جدید در سرکوب قیام 22بهمن، بهکار افتادن ابزار اصلی اعمال حاکمیت رژیم ولایتفقیه در این ابعاد و بهخصوص تمرکز و یکسویه کردن امر سرکوب در سپاه پاسداران بود. بسیج ضدمردمی نیز از دو سال پیش که خیزشها، از زمان برخاستن خبر میداد، در تغییر سازماندهی سپاه، یا در سپاه تحلیل رفت یا تحت عنوان «سازمان بسیج مستضعفین» جنبی نیروی زمینی سپاه گردید.
در مهرماه 86سرکرده جدید سپاه پاسداران ارتجاع، استراتژی جدید سپاه را در ترکیب با بسیج ضدمردمی «مقابله با تهدیدهای داخلی» اعلام کرد «تا بتواند در برابر تهدیدات سیاسی، اجتماعی و امنیتی دشمنان، به درستی وارد عمل شود». پاسدار جعفری گفت: «بنا به تشخیص رهبر جمهوری اسلامی، استراتژی سپاه با گذشته فرق کرده بدین ترتیب که مأموریت اصلی سپاه در حال حاضر مقابله با تهدیدهای داخلی است و سپس در صورت تهدید نظامی خارجی، سپاه به کمک ارتش خواهد شتافت» (بیبیسی-7مهر86).
وی افزود «مأموریت اصلی سپاه در شرایط کنونی توجه به مأموریتهای بسیج است و مأموریت بسیج با توجه به فرامین فرمانده معظم کل قوا، نیمی از مأموریت سپاه است به همین دلیل باید ساز و کار پرداختن به این مأموریت نیز فراهم شود»
***
اما تا اینجا، یعنی تا جایی که به سپاه پاسداران برمیگردد و پای سپاه پاسداران ارتجاع بهعنوان نگهبان و پاسدار اصلی ولایتفقیه به میان میآید، چیز عجیب و نوظهوری نیست و سابقه سی ساله دارد.
27سال پیش در جمعبندی نخستین سال مقاومت گفته بودیم که این رژیم یک «دیکتاتوری نظامی -پلیسی مبتنی و متکی بر سپاه پاسداران ارتجاع» است.
در روز 4اسفند 1357یعنی 12روز پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی نیز، در نخستین موضعگیری در دانشگاه تهران، اعلام کردیم که این «پاسداران»، نهایتاً «شکارچی» انقلاب و انقلابیون و جامعه ما خواهند شد. خمینی هم بعدها گفت «اگر سپاه نبود، کشور هم نبود».
در بهمن 1377نیز وقتی که آخوند خاتمی در مسند ریاستجمهوری ارتجاع دم از اصلاحات میزد، و دود و دم اصلاحات میانتهی، بسیاری چشمها را نابینا و بسیاری گوشها را کر کرده بود، در سالگرد انقلاب ضدسلطنتی باز هم گفتیم که: «دیکتاتوری ولایتفقیه یک دیکتاتوری نظامی-پلیسی است. سپاه پاسداران ابزار حفظ نظام ولایت فقیه است و این رژیم عمدتاً به آن متکی است. سپاه ارگان محوری اعمال قهر و سرکوب نظامی است. اما دینامیسم و موتور محرک سپاه یعنی روح حاکم برآن، صدور ارتجاع و جنگطلبی مبتنی بر نظریه ولایت جهانشمول است».
از اینرو تا آنجا که به سپاه پاسداران مربوط میشود، همچنانکه در پیام قیام عاشورا، و قبل از آن در 30خرداد امسال، و قبلتر از آن در آبان سال 86، و همیشه گفتهایم، فقط تکرار میکنم که جواب در ارتش آزادیست و «وعده نهایی ارتش آزادی با شما، در تهران» است.
***
«بیچاره خامنهای که اواخر دوران شاه و حکومت نظامی ازهاری را بهیاد دارد، خوب میداند که آتش گشودن و سرکوب گسترده چه ضررها و خطراتی بهدنبال دارد. در یک کلام سرنگونی را قویاً تسریع میکند.
بنابراین همچنانکه امسال در ۳۰خرداد به عرض رساندم باید تکرار نمود که: «اگرناپرهیزی نمودید و هوا بَرتان داشت و در مدلهای پاسدار نشان احمدینژادی پیش رفتید، اگر همچنانکه در سر دارید، به تصفیههای بزرگ و به سرکوب هر چه بیشتر و به کشتار برای جلوگیری از قیام روی آوردید، وعده نهایی ارتش آزادی با شما، در تهران» (۸دی۸۸).
***
«رژیم پوسیده آخوندی دو راه بیشتر ندارد:
یا عقب بنشیند و جامهای زهر زنجیرهیی را یکی پس از دیگری سر بکشد تا بالمال طلسم اختناق درهم بشکند.
یا با انقباض و میلیتاریسم هر چه بیشتر، به پیشروی و ماجراجویی رو بیاورد تا ضربات و عواقب بعدی آن را تحمل کند.
لکن تا آنجا که به ما مربوط میشود، گفتهایم و تکرار میکنیم که میخواهیم رژیم هرچه سریعتر پس بنشیند، هر چند که این فرض بسیار بعید بهنظر میرسد، اما در اینصورت قیمت هر چه کمتری میپردازیم. از اینرو، با قطع و یقین میگوییم: بفرمایید عقب بنشینید، خواهش میکنیم عقب بنشینید و واپس بتمرگید! در اینصورت مردم ایران و جوانان مبارز و مجاهد این میهن، خوب میدانند شما را با ارتش قیام، چگونه جارو کنند و به زبالهدان تاریخ بریزند!
اما اگر ناپرهیزی نمودید و به امید اینکه جنگ زمینی امکانپذیر نیست و نیروی زمینی در کار نخواهد بود، هوا بَرتان داشت و در مدلهای پاسدارنشان احمدینژادی پیش رفتید، اگر همچنانکه در سر دارید، به تصفیههای بزرگ و به سرکوب هر چه بیشتر و به کشتار برای جلوگیری از قیام روی آوردید، وعده نهایی ارتش آزادی با شما، در تهران…» (۷آبان۸۶).
***
غلظت نظامی و بسیج نیرویی البته جای خود را دارد. اما در تحلیل مشخص از قیام 22بهمن، باید ببینیم که آیا این عامل میتواند همه چیز را توضیح بدهد. آیا سقف ظرفیت قیام در تهران و دیگر شهرهای میهنمان همین بود یا میتوانست بسا بالاتر باشد؟
اگر تفاوت 22بهمن با روز عاشورا فقط در غلظت نظامی و بسیج نیرویی است، حرفی نیست و جواب ما هم از پیش روشن است و آن را در فردای عاشورا هم گفته بودیم. گفته بودیم:
«زنده باد ارتش آزادی!
زنده باد انقلاب دموکراتیک مردم ایران!
زنده باد ارتش بزرگ آزادی مردم ایران!
ارتشی که در سراسر میهن برای آزادی بهپا خاسته، هر چند که مانند مجاهدان اشرف بیسلاح است. اما با دست خالی هم نشان داد که تا کجا میتوان و باید بر فرق رژیم کوبید» (۸دی۸۸).
***
اکنون بگذارید کمی به عقب برگردیم و من آنچه را یک هفته قبل از قیام عاشورا گفتم یادآوری کنم. گوش کنید:
مهمترین موضوعی که سر باز کرد، ۱۳آبان شروعش بود، ۱۶آذر، دیگر بیرون ریخت. فوران کرد. نه فقط ما، دیگر همه در دنیا گفتند. البته دانشجویان زنجیر گسستند. در روزهای قبلش، میگفتند و پرهیز میدادند از ساختارشکنی. ساختارشکنی نشه. نرسه به اونجایی که رسید. اما مردم بهخصوص دانشجوهابیخیال!
در ششمین ماه قیام آن هم بعد از ۱۳آبان، دیگر تصویرها را خودتون دیدید. انگار همان کارهایی که با هاموی در اشرف میکردند در یزد داشتند میکردند. تازهیی در حالی بود که رژیم واقعاً خودش را خفه کرده بود که همه وسایل ارتباطی و مخابره کردن و عکس و فیلم و تلفن و فلان و اینها را بسته بود. رسماًً هم گفته بود.
حالا موضوع چیه؟
تحلیلگران مسألهشون این بود که یک وقت مثلاًًً چپروی نشه، که رژیم سرکوب کنه. یک وقت این دانشجویان و خلق قهرمان تندروی نکنند.
بابا جمع کنید این بحثهای چپروی و راستروی را سرقیام! این دام است!. واقعاً افراد گرفتارش بودندها! واقعاً مسأله بود.
این موضوع انحرافی است. صورت مسأله در قیام که الآن چپروی و راستروی نیست.
این صورت مسأله، مال کسی است که گمان میکند مثلاًًً اگر چپروی نکند، حالا چه چیزهایی به دست میآورد. یعنی که گویا نگرانیش از این است که یه وقت چپروی بکنه، یک وقت دانشجوها بیش از حد شلوغ کنند، یک وقت عکسهای یاروها رو آتش بزنند، یک وقت در دانشگاه را بکَنَند، ولیفقیه عصبانی میشه، بعد سرکوب میکنه، بعد به عقب میریم ما!
مگر صورت مسأله چپروی دانشجوهاست؟!
اگر خامنهای میتوانست، حتماً هر کاری که میتونست میکرد. تیغش بیشتر از این نمیبرد.
اگر میتونست این یکی و اون یکی رو میگرفت. به ضررشه که نمیگیره، نه اینکه لطف کرده باشه. اگر بهسودش بود رگبار باز میکرد. به ضررشه، به ضررشه.
تهدید که چپروی نیست. اگر میخواهید به این زبان بگید، از قضا تهدید راست رویه.
ما که نمیتونیم بریم کثافت و دنائت رژیم رو رویش ماله بکشیم و بگیم نه، ما هم ساختارشکنی نمیکنیم.
چنین خبری نیست! اگر کانون استراتژیکی نبرد جلو تودهها حرکت نکنه، اگر پیشآهنگ انقلابی، پیشتاز انقلابی، در کانون استراتژیکی نبرد (که قیمتش را هم داده)، دست کم یک گام جلو نباشد، آخر پس چه راهنمایی؟ و چه رهبری؟
حالا این را داشته باشید. قیام رسیده است به نقطه رادیکال شدن. شعارش میگه: «مرگ بر اصل ولایتفقیه». شعار «مرگ بر اصل ولایتفقیه» میدهد، مثل روز پنج مهر که مجاهدین با شهداشون گفتند: «شاه سلطان ولایت»، «شاه سلطان خمینی، مرگت فرا رسیده».
در همین نشستها شاهد بودیم که یکی از برادران خودمان آمد و شهادت داد که خودش در اوین شاهد اعدامها بوده که تا صبح روز بعد نمیدونم ۱۸۰۰تا اعدام شد. الآن عدد دقیق یادم نیست. شاهد، همینجاست و در سالن نشسته. بسیاری از شما هم شاهد بودید.
حالا این بخارات متراکم، این انبار باروت بهمحض اینکه این شکاف را پیدا کرده، دارد میزند بیرون.
این که خامنهای شلیک نمیکند، بهخاطر من و شما نیست. بهخاطر این است که به ضررش میشود، بدتر میشود، رادیکالتر میکند،
نتیجه: اقا، موضوع رهبری قیامه. خلاصهاش اینه.
در سال ۵۶هم همین بود. در سال ۵۷هم همین بود. وقتی که رژیمی دارد واژگون میشود، موضوع آلترناتیو و رهبری است. خیلی هم جدیست. صورت مسأله قیام اینه. نه چپروی و راستروی.
اول، خب موضوع انتخابات بود، درست. بعد این موضوع رفت کنار. موضوع اصلی رو آمد.
موضوع کانونی که بیرون زده است، موضوع رهبری است.
حالا قیام رسیده به این درجه از عمق، رادیکالیزاسیون، تعمیق. حرفش چیست؟ میگوید: مرگ بر اصل ولایتفقیه. عکس خامنهای را میگذارد وسط لگدمال میکند و آتش میزند. میگوید مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنهای. مثل زمان شاه، دیگر دعوا با نمیدونم نخستوزیر هویدا نیست!
موضوع رهبری یعنی چی؟ یعنی آقا به کدام سمت میخواهی ببری؟
فرض کنید شما راننده یک ماشین هستید. در کدام جاده میخواهی بروی؟ کدوم مسیر؟ آدرست کجاست؟ آدرس بده ببینم. کجا میخواهی بروی؟
نتیجه! موضوع جدییی که سر برداشته موضوع رهبری است که به کدام سمت میخواهی ببری؟ میخواهی بروی بگویی که هدف این است که موسوی بشود رئیسجمهور
آقا هدف اینست؟ یا هدف جمع کردن این رژیم و سرنگونی است؟
ملاحظه میکنید که موضوع رهبری قیام شعله میکشد.
توده مردم و آنهایی که صف مقدم هستند، دانشجوهایی که در ایران همیشه در صف مقدم بودهاند، میگویند مرگ بر اصل ولایتفقیه. ولی آنها میگویند ساختارشکنی نکنید.
ما چه گفتیم؟ گفتم راه و مسیر، جمع کردن بساط این رژیم است، نه ساخت و پاخت با آن، نه کنار آمدن باآن، نه امتیاز گرفتن از آن. این است نقش کانون استراتژیکی نبرد. این است کانون الهام و امید و راه نشان دادند.
پس ببینید، قبل از هر چیز، ما مواجه هستیم با قیامی که شش ماه استمرار پیدا کرده و بهرغم همه کارهایی که رژیم کرده، این قیام اعتلا پیدا کرده و تعمیق پیدا کرده، رادیکال شده و به نقطهیی رسیده که حتی آخوند خاتمی میگوید هستههای عمل تشکیل شده ها!
خب، یا باید رژیم امتیاز بدهد و شل بدهد، که نمیدهد. اینکه واضحه، در اتمی هم همینطوری بود.
یا، خواه و ناخواه، این قیام عمیقتر و عمیقتر میشود.
این است نقش پیشتاز. این است نقش عنصر رهبری کننده که باید یک گام کیفی جلوتر باشد، نه عقبتر.
حالا در قدمهای بعد، خواهید دید که این تضاد، تضاد اصلی و تضاد شماره یک جنبش است، یعنی تضاد رهبری. منظورم از رهبری یعنی اینکه آقا چه مسیری؟ چه هدفی؟ کجا میخواهی بروی؟ ببین! میخواهی این رژیم را نگهداری؟ اصلاحش کنی؟ میخواهی رئیسجمهورش را عوض کنی؟ میخواهی از خامنهای امتیاز بگیری؟ چه میخواهی؟ اول این را بگو ببینم.
این صحنهها و این دانشجویان و این مردمی که ما دیدیم، اینها چه میخواهند؟ این رژیم رامیخواهند؟ «بود» این رژیم را میخواهند یا نبودش را؟ کدام را؟
باقی ماندن رژیم را میخواهند یا سرنگون کردنش را؟ کدام را؟
خب، پس میبینید صفحه مختصات قیام گام به گام عوض شده. از یک نقطه جهشآسایی عبور کرده. هر کس باید تصمیمش را بگیرد.
موضوع روی میز، الآن موضوع رهبری قیام است. از موضوع رهبری، منظورم اسم و رسم و اینها نیست ها. منظورم این است که به کدام راه میبری؟ به چه سمت؟
در مجموع، دو سمت بیشتر وجود ندارد. یا حفظ و اصلاح همین رژیم، مثلاًًً استحالهاش، یا خطی که شما طی سه دهه رفتهاید (۲۷آذر۸۸).
***
در بحث قیام گفتیم وقتی که قیام پیش میرود، موضوع رهبری مطرح است، رهبری قیام نه از موضع اسم، از موضع رسم!….
خامنهای یک فیل هوا میکند که آی عکس خمینی را پاره کردهاند! برای اینکه طرف مقابلش را مرعوب کند، بترساند و به تسلیم وادار کند. آنها چه کار میکنند؟ آنها میگویند نه ما نکردیم تو که آن را نشان دادی کار بدتری کردی! یعنی به خامنهای میگویند تلویزیون تو که این را نشان داد کار بدتری کرد.
شما چه میگوئید؟! شما میگویید آقا دعوا نکنید! اصلاً مسئولیتش با ما! در گذشته و حال و آینده!
باند غالب میخواهد جناح مغلوب ر بترساند که آهای نزدیک نشوی به اصل نظامها! به خمینی ها!
چون روش نمیشود که بگوید عکس مرا پاره کردند و آتش زدند، این خبر اول بود در روز ۱۳آبان، ولیفقیه ارتجاع خامنهای، این سر دلش قلمبه شده که چرا لگدمال کردند؟ داد و هوار و جنجال و صحنهسازی و نمایشهای رو حوضی راه میاندازد که جوانان و دانشجوها را بترساند، بعد بحث چپ روی و راست روی را بیارورد درنیروهای سیاسی، طرف مقابلش را هم منکوب کند.
اگر طرف مقابل پای اصل موضوع میایستاد و به این سمت هدایت میکرد که چه خبره؟ چرا جنجال راه انداختی؟ بنشین سر جایت! آقاجان این چیزها را بهانه نکن! این طور ایستادن خیلی خوب بود!
نه اینکه برود توی میزی که او چیده، و بگوید که من نکردم! شاید خودتان کرده باشید! و تو کار بدتری کردی از آن که آتش زد و رفتی این صحنه را نشان دادی!
مجاهدین چه میگویند؟، میگویند عجب کردیم، خوب کردیم، هر کس هم کرد خوب کرد! ماشاءالله! بارک الله! که سوزاند، که آتش زد، که توی زبالهدان انداخت!
باز هم بکنید ضمنا، آی دو جناح، با هم دعوا نکنید، اصلاً دعوا نکنید، آقا نه تو کردی، نه تو کردی، همهاش را من کردم! خوب شد؟! (۲۷آذر۸۸)
***
بله، حالا با این توضیحات، سؤال این است که با مفروض گرفتن غلظت نظامی و بسیج نیروهای ارتجاع در روز 22بهمن، مشکل دیگری هم در کار بود یا نبود؟ و اگر بود، در کجای کار و چرا و چگونه بود؟
-آیا قیام دچار افت شده و به شیب نزولی افتاده و دیگر استمرار نخواهد داشت؟ هرگز، زیرا طلسم ولایتفقیه، یعنی هیمنه و هژمونی آن، به طرز بازگشتناپذیری درهم شکسته است.
-آیا نیروهای جبهه خلق و سرنگونی و همان جوانان و دانشجویان و زنان پیشتازی که فیلمها و تصاویر آنها را دیدیم، همان قیام آفرینانی که 8ماه، اشرفنشان پایداری کردند و ادامه دادند، سرد و مأیوس و منفعل شدند و بریدند و به ناگهان پس از قیام عاشورا از فدا و قربانی دست شستند؟ هرگز، زیرا بیشتر میخواهند و نه کمتر. زیرا باز هم در 22بهمن، تا آنجا که میسر بود، قدعلم و سینه سپر کردند.
-آیا یک توطئه بینالمللی در کار است و مثلاًًً جامعه بینالمللی به حمایت از رژیم برخاسته و «امداد رسانی غیبی» صورت گرفته است؟ هرگز، درست بهعکس، زیرا بهوضوح دیدیم که در روز 19بهمن اتحادیه اروپا و آمریکا بیانیهیی در حمایت از قیام مردم ایران دادند که در 28سال گذشته بیسابقه بود. دست خامنهای را در سرکوب بستند و او را به التزام نسبت به حقوقبشر و محاکمه عاملان و آمران سوءرفتارها (و نه قیام کنندگان) فراخواندند. قیام آفرینان و قیامکنندگان را به برچسب تروریستی یا سوءرفتار نیآلودند، بلکه حقوق جهانشمول قانونی آنها را خاطرنشان کردند.
ماههاست که جامعه بینالمللی آخر خط رژیم را دریافته است. تأخیر بسیار دارد اما هرگز تعجیل نکرده است. به همین خاطر اگر آقای موسوی لحظه را درمییافت و عزم شکار یا لااقل پس زدن ولیفقیه را داشت، بهرغم همه اشتباهات پیشین، حتی در روزهای 20و 21بهمن هم میتوانست دنده عوض کند و صفحه را بچرخاند و قیمت کلانی از خامنهای وصول کند. میتوانست سراپای ولایت را دچار رعشه سقوط کند و بر ارکان سپاه و بسیج سرکوبگر لرزه سرنگونی بیندازد. حداقل اینکه نتایج قیام 22بهمن میتوانست با آن همه فراخوانها و حمایتها، کیفاً بیشتر و بالاتر باشد. سود موسوی و جماعت او هم در همین بود. اما افسوس که «لحظه مناسب» را در نیافت. فهم و دریافتن چنین لحظاتی، نیازمند کَندن از ولایتفقیه، حداقل ریسک، مقداری خطرپذیری، و دست برداشتن از «حفظ خود به هر قیمت» است.
***
در سلسله مباحث آموزشی برای نسل جوان، نکاتی در این زمینه گفته شده که ناگزیر از یادآوری هستم:
«بر میگردم به خمینی در آستانه سرنگونی رژیم سلطنتی که در اینجا میخواهم به تفاوت خمینی آن روز با موسوی امروز دقت کنید: خمینی حتی از موضع فرصتطلبانه، پس از اینکه بوی سقوط رژیم شاه را استشمام کرد، تفاوتش با موسوی امروز، این بود که صریح و روشن میگفت: شاه باید برود! حتی بختیار را هم نپذیرفت. یعنی یک تنه خودش را با نفوذ مذهبی و سابقه سیاسی که داشت، بهعنوان آلترناتیو و جایگزین جا انداخت. کاش موسوی هم امروز میگفت: ولیفقیه باید برود! خامنهای باید برود! و اصل ولایتفقیه ملغی و منتفی است! اما افسوس که بهخصوص آنچه بعد از قیام عاشورا دیدیم عکس این بود. تنزل و تنازل بود و نه پیشرفت و پیشروی. این بحث را هم میگذارم برای بعد.
پس حرف این است که بالاخره در اوج وحدت و همبستگی نیروها، خواه و ناخواه باید یک جایگزین سیاسی یا آلترناتیو عرضه کرد که در نقش ”جبهه واحد“ عمل کند. توجه کنید که این جایگزین و آلترناتیو، فقط برای مرحله بعد از سرنگونی رژیم ولایتفقیه لازم نیست. خیر، قبل از آن و ضروریتر از آن، برای سرنگونی و در همین مرحله سرنگونی استبداد مذهبی لازم است تا بتواند قیام و سرنگونی را به سرانجام برساند.
سعی میکنم منظورم را دقیقاً برای همین مرحله تغییر رژیم و تحقق سرنگونی، با یک مقایسه بین خمینی و موسوی سادهتر و روشنتر بگویم:
اگر یادتان باشد دو روز بعد از قیام عاشورا، در پیام ۸دی، قدم بعدی خامنهای را با همه هموطنان در میان گذاشتم و گفتم: «متهم کردن آقای موسوی به اینکه راه مجاهدین را میرود کذب محض و زمینهسازی برای ارعاب و اسکات و یا دستگیری است» و «باند خامنهای و شرکا بهغایت تلاش میکنند کروبی و موسوی و اطرافیان و نظایر آنها را متقاعد کنند که به شرط تأیید یا شراکت در سرکوب مجاهدین و مقاومت ایران و موضعگیری علیه آنها، از تیغ آخته ولایت در امان خواهند بود. تلاش میکنند مانند لاریجانی رئیس مجلس ارتجاع آنها را قدم به قدم، به همسفری و هم سفرگی مجدد در همین راستا بکشانند».
حالا سؤال این است که آیا بهراستی این موسوی میتواند، سَری برای تغییر و سرنگونی این رژیم یا حتی استحاله و اصلاح آن که لازمهاش پس زدن خامنهایست باشد؟ کاش اینطور بود که در اینصورت کار ما آسانتر و بارمان سبکتر میشد. اما واقعیتها، همیشه سرسختتر از خواستهای ساده گزینانه من و شماست. (۳۰دی ۸۸).
***
من میخواهم روشن کنم و با صراحت بگویم که اگر موسوی و امثال او بتوانند قیام را بجانب سرنگونی این رژیم یا اصلاح آن هدایت کنند، که لازمهاش با همان شاخصهایی که در مورد اصلاحطلبان واقعی گفتیم نفی ولایتفقیه است، البته که باید هژمونی و رهبری سیاسی آنها را با حفظ مواضع و نقطه نظرهای خودمان بپذیریم. این وظیفه ماست و از آن به هیچوجه رویگردان نیستیم و خجالت هم نمیکشیم و با صدای بلند هم میگوییم.
آن چه خجالت دارد این است که آنها اهل این کار نباشند و ما با دنبالهروی از ”موسویان“ و هرکس که به ولایتفقیه پایبند است، خاک در چشم قیام و قیام آفرینان بپاشیم و قیام، سرد و بیروح و خاموش شود (۳۰دی ۸۸).
***
تهدید اپورتونیسم چپ و راست یکسان نیست و به اقتضای شقه درونی رژیم و شکستن طلسم و هژمونی ولیفقیه ارتجاع و آثار و امواج آن، تهدید اصلی و خودبهخودی برای نیروهایی که در بیرون از رژیم، خواهان تغییر و سرنگونی آن و مبارزه قاطع به این منظور بودهاند، اپورتونیسم و انحراف به راست است. عملکرد این تهدید، مهار کردن و متوقف کردن قیام و قیام آفرینان است. از تعمیق و رادیکال شدن قیام میترسد. به موسوی و امثال او پر بها میدهد و به همین خاطر وقتی که آنها در برابر خامنهای تنازل و تنزل میکنند، دلسرد و گیج و گم میشود. گمان میکند که تهدید عمق پیدا کردن قیام و شلوغ کاری بیش از حد دانشجویان است. انتظار پیروزی سهل و سریع و ارزان دارد. گمان میکند که با ممانعت از شدت قیام و مهار کردن آن، خامنهای و نیروهای سرکوبگر عقب مینشینند و به فضای باز سیاسی رضایت میدهند. گوئیا که ولیفقیه رنگ میشود (!) و این حقیقت ساده را نمیداند که «هر گونه عقبنشینی… زنجیره تمام نشدنی از فشارها و عقبنشینیهای دیگر را بهدنبال خواهد داشت» (خامنهای- ۲۳اسفند ۸۴).
بهجای اینکه بهگونه دیالکتیکی و قانونمند، سیر تحولات رژیم و ضد رژیم را از۳۰خرداد ۶۰تا ۳۰خرداد ۸۸، یا بهدرستی از بهمن ۵۷تا بهمن ۸۸ببیند، بهجای اینکه پروسه تغییر و حرکت و تحول و تکامل سی ساله را بنگرد، واقعیت را مثله و مجزا و ایستا میبیند و عمدتاً بر روی تضادهای بالایی رژیم متمرکز میشود و به آن چشم دوخته است. طبعاً این هم که چرا رژیم هر روز به ترتیبی یقه مقاومت ایران و اشرف و مجاهدین را میگیرد برایش مفهوم نیست و جای چندانی ندارد. (۳۰دی ۸۸).
***
درجه عمق پیدا کردن قیام و همچنین ترس و وحشت باند غالب رژیم و قشقرقی که در روزهای بعد بهراه میاندازد بهحدیست که موسوی سریعاً فاصله میگیرد، خط خود را جدا میکند و بیانیه میدهد: «برای مراسم عاشورای حسینی بهرغم درخواستهای فراوان، نه جناب حجت الاسلام و المسلمین کروبی اطلاعیه دادند و نه حجت الاسلام و المسلمین خاتمی اطلاعیه صادر کردند و نه بنده و دوستانم».
علاوه بر این، برای مصون ماندن از تیغ آخته ولایت، به خواسته اصلی باند غالب رژیم برای موضعگیری علیه مجاهدین گردن میگذارد. باند ولیفقیه ابتدا به او گوشزد میکند که در آستانه انقلاب ضدسلطنتی هوادار مجاهدین بوده تا حواس خود را جمع کند. سپس لاریجانی ”برادرانه“ از او میخواهد همسفری و هم سفرگی پیشین را از سر بگیرند.
موسوی که پیداست، حفظ خود به هر قیمت، خط قرمز اوست، قتل جنایتکارانه خواهرزاده خود را که میتوانست، با استفاده از محمل خانوادگی، از آن اعتراض بزرگی بهپا کند، فشار زیادی بر رژیم خونآشام وارد آورد و قیمت حداکثر را از بابت این جنایت سیاسی و در ضمن آن سایر جنایتها، از باند غالب وصول کند، نه فقط این امر را با ظاهر فروتنانه به حداقل ممکن تخفیف میدهد و از کنارش میگذرد و فعلاً به باند غالب میبخشد، بلکه بهجای این، درست بهعکس، بر جنایتها و خیانتهای مجاهدین انگشت میگذارد. تازه در مورد مجاهدین روی دست حریف هم بلند میشود که مطمئن باشید من خودم از شما دلسوزترم و از پس مجاهدین، بهتر برمیآیم. میگوید: «من بهعنوان یک دلسوز میگویم منافقین با خیانتها و جنایتهای خود مردهاند، شما برای کسب امتیازهای جناحی و کینهورزی آنها را زنده نکنید».
فراتر از این، بار دیگر بر وفاداری به قانون اساسی ولایتفقیه از جانب خودش و جنبش سبز مهر تأکید میگذارد: «لازم میدانم قبل از آنکه راهحل خودم را برای خروج از بحران مطرح سازم، بر هویت اسلامی و ملی و مخالف سلطه بیگانگان و وفادار به قانون اساسی ما و جنبش سبز، تأکید نمایم».
از دعاوی پیشین، درباره نامشروع بودن ریاستجمهوری و دولت احمدینژاد هم خبری نیست بلکه خواستار «اعلام مسئولیتپذیری مستقیم دولت در مقابل ملت و مجلس و قوه قضاییه» میشود!
۴خواسته دیگرش هم عبارتند از: تدوین قانون شفاف انتخابات، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی روزنامههای توقیف شده (یعنی روزنامههای جناح مغلوب رژیم و نه آزادی همه روزنامهها و مطبوعات)، و همچنین اجتماعات قانونی و تشکیل احزاب (آن هم طبق قانون اساسی ولایتفقیه و نه آزادی بیقید و شرط احزاب و اجتماعات تا مرز قیام مسلحانه).
آقای موسوی به همین بسنده نمیکند و چون خوب میداند که این خواستهها یا پوشال بافیست یا طبق ”مرّ قانون“ ولایت، مشروط به «اعتقاد قلبی و التزام عملی» به ولایتفقیه است، بلادرنگ اعلام میکند که حتی در همین موارد هم حاضر به نسیه کاریست و مینویسد: «ضرورتی ندارد همه بندها با هم شروع شود. مشاهده عزم در این راه بهروشنی افق کمک خواهد کرد»!
اما این چیزها برای معده و روده سیریناپذیر مقام ولایت، کفایت نمیکند و «هل من مزید» توبه و ندامت میطلبد!
خامنهای که در روز ۱۹دی در جمع بسیجیان قم روی عبارت ”مرّ قانون“ تأکید میکرد، خوب میفهمد که چه میگوید. منظورش این است که: در توبه و ندامت و غلط کردن گفتن، بیشترش اشکالی ندارد ولی نه ”یک کلمه کمتر!“ » (۳۰دی ۸۸).
امروز امام جمعه مسخ شده قم با وقاحتی شگفتانگیز در همین باره گفت: «برخی از کسانی که در این جریانهای فریب خوردهاند لجوجانه با آمریکا همصدا شدهاند و این افراد باید ضمن توبه و استغفار خود را برای اجرای احکام الهی آماده کنند…».
علاوه بر این، برای مصون ماندن از تیغ آخته ولایت، به خواسته اصلی باند غالب رژیم برای موضعگیری علیه مجاهدین گردن میگذارد. باند ولیفقیه ابتدا به او گوشزد میکند که در آستانه انقلاب ضدسلطنتی هوادار مجاهدین بوده تا حواس خود را جمع کند. سپس لاریجانی ”برادرانه“ از او میخواهد همسفری و هم سفرگی پیشین را از سر بگیرند.
موسوی که پیداست، حفظ خود به هر قیمت، خط قرمز اوست، قتل جنایتکارانه خواهرزاده خود را که میتوانست، با استفاده از محمل خانوادگی، از آن اعتراض بزرگی بهپا کند، فشار زیادی بر رژیم خونآشام وارد آورد و قیمت حداکثر را از بابت این جنایت سیاسی و در ضمن آن سایر جنایتها، از باند غالب وصول کند، نه فقط این امر را با ظاهر فروتنانه به حداقل ممکن تخفیف میدهد و از کنارش میگذرد و فعلاً به باند غالب میبخشد، بلکه بهجای این، درست بهعکس، بر جنایتها و خیانتهای مجاهدین انگشت میگذارد. تازه در مورد مجاهدین روی دست حریف هم بلند میشود که مطمئن باشید من خودم از شما دلسوزترم و از پس مجاهدین، بهتر برمیآیم. میگوید: «من بهعنوان یک دلسوز میگویم منافقین با خیانتها و جنایتهای خود مردهاند، شما برای کسب امتیازهای جناحی و کینهورزی آنها را زنده نکنید».
فراتر از این، بار دیگر بر وفاداری به قانون اساسی ولایتفقیه از جانب خودش و جنبش سبز مهر تأکید میگذارد: «لازم میدانم قبل از آنکه راهحل خودم را برای خروج از بحران مطرح سازم، بر هویت اسلامی و ملی و مخالف سلطه بیگانگان و وفادار به قانون اساسی ما و جنبش سبز، تأکید نمایم».
از دعاوی پیشین، درباره نامشروع بودن ریاستجمهوری و دولت احمدینژاد هم خبری نیست بلکه خواستار «اعلام مسئولیتپذیری مستقیم دولت در مقابل ملت و مجلس و قوه قضاییه» میشود!
۴خواسته دیگرش هم عبارتند از: تدوین قانون شفاف انتخابات، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی روزنامههای توقیف شده (یعنی روزنامههای جناح مغلوب رژیم و نه آزادی همه روزنامهها و مطبوعات)، و همچنین اجتماعات قانونی و تشکیل احزاب (آن هم طبق قانون اساسی ولایتفقیه و نه آزادی بیقید و شرط احزاب و اجتماعات تا مرز قیام مسلحانه).
آقای موسوی به همین بسنده نمیکند و چون خوب میداند که این خواستهها یا پوشال بافیست یا طبق ”مرّ قانون“ ولایت، مشروط به «اعتقاد قلبی و التزام عملی» به ولایتفقیه است، بلادرنگ اعلام میکند که حتی در همین موارد هم حاضر به نسیه کاریست و مینویسد: «ضرورتی ندارد همه بندها با هم شروع شود. مشاهده عزم در این راه بهروشنی افق کمک خواهد کرد»!
اما این چیزها برای معده و روده سیریناپذیر مقام ولایت، کفایت نمیکند و «هل من مزید» توبه و ندامت میطلبد!
خامنهای که در روز ۱۹دی در جمع بسیجیان قم روی عبارت ”مرّ قانون“ تأکید میکرد، خوب میفهمد که چه میگوید. منظورش این است که: در توبه و ندامت و غلط کردن گفتن، بیشترش اشکالی ندارد ولی نه ”یک کلمه کمتر!“ » (۳۰دی ۸۸).
امروز امام جمعه مسخ شده قم با وقاحتی شگفتانگیز در همین باره گفت: «برخی از کسانی که در این جریانهای فریب خوردهاند لجوجانه با آمریکا همصدا شدهاند و این افراد باید ضمن توبه و استغفار خود را برای اجرای احکام الهی آماده کنند…».
***
و وقتی موسوی تن به ذلّت میدهد به خواست خامنهای و تحت فشار و بر اثر جنجال او این چنین با خط سرنگونی ولایت، مرزبندی و از موضع «راست» به مقاومت حمله میکند و میگوید «جریانهای منحوسی چون منافقین» را که «با خیانتها و جنایتهای خود مردهاند… زنده نکنید»، این دیگر شلیک به دروازه حریف نیست. بهعکس، دروازهبانی رایگان و کولی دادن به طرف مقابل است. قبل از اینکه به مجاهدین آسیبی برساند، به زیان خود او و نوعی خودزنی در برابر خامنهای و تاریکخانه ولایت است. راه خودش را میبندد و موج خودش فروکش میکند.
این همان راهی است که خاتمی در خدمتگزاری به ولیفقیه طی کرد، در چاکری یک آخوند درجه2و3، مانند خامنهای، تا توصیف «اراده برتر منتسب به وحی» هم پیش رفت، اما از اصلاحات خبری نشد!
خاتمی هر گونه سخن گفتن از تغییر در قانون اساسی ولایتفقیه را هم خیانت خواند، اما باز هم از آن ظرفیتهای مکتوم در قانون اساسی رژیم ولایت که موسوی هم تازگی در پی کشف آن افتاده، خبری نشد!
سرسائیدن به ولایتفقیه و قانون اساسی آن، شگون و آخر و عاقبت ندارد. زیر سر ولیفقیه ر ا بلند میکند اما سر خودت را پایین میآورد.
بیم آن میرود که موسوی بهجای اینکه خاتمی را پشت سر خود بکشاند، پشت سر او افتاده باشد.
***
در روز 4بهمن در رسانههای رژیم آمده بود که «خاتمی در نامه خود به مقام معظم رهبری عنوان کرده که جریان اصلاحطلب و ما، دولت موجود را بهرسمیت میشناسیم اما باید جلوی تندرویها را گرفت. تندروی هم در این سو وجود دارد هم در آن سو».
آیا در این نقطه بیشتر از این میشد، موج سبز را در گل و لای و باتلاق ولایت، قربانی و مضمحل و منفعل کرد؟
اینکه در این ایام میگویند جنبش سبز فقط سه سر دارد که موسوی و خاتمی و کروبی است، بسیار مشکوک مینماید. هرکس میداند که خاتمی چگونه و از کجا بین آن دو سر دیگر سبز شد به ما هم بگوید!
مشکوکتر از این، شعاری بود که در 20بهمن تحت عنوان «هشدارهای کلیدی برای راهپیمایی 22بهمن» در انتهای مجموعه رهنمودها منتشر شد: «درود بر سه سید حسینی- خمینی و موسوی و خاتمی»!
بهنظر میرسد ابداع کنندگان این شعار قبل از هر چیز قصد کفن و دفن سیاسی موسوی را با ساندویچ کردن او در میانه خمینی و خاتمی داشتهاند. آیا پیام این موج سبز همین است؟! همین «3سید حسینی» و جاسازی کردن موسوی بین خمینی و خاتمی؟! آیا این تسلیم به مقام ولایت نیست؟ آیا این منفعل شدن و مضمحل شدن در آستان ولایت و منفعل کردن و مضمحل کردن سایرین نیست؟
باور کنید که همین مجاهدین و مقاومت ایران که آماج آن گونه حملههای آقای موسوی قرار گرفتند، به نسبت مبدع چنین شعاری، صدبار بیشتر خیرخواه او بودهاند. آخر فراخواندن او به جبهه مردم ایران و راهگشایی برای او در این مسیر کم چیزی نبود. کار هرکس هم نبود. معنی و ارزش آن در سالهای آینده بیشتر روشن میشود.
***
در روز 5بهمن هم با تعجب شنیدیم کروبی ضمن تأکید بر روی تقلبها در انتخابات گفته است «لیکن چون آقای خامنهای حکم آقای احمدینژاد را تنفیذ کردند به همین خاطر وی (احمدینژاد) را رئیس دولت این نظام میدانم».
خبرگزاری فرانسه بلادرنگ با مخابره این خبر از قول کروبی نوشت: «من معتقدم که او رئیس دولت میباشد یعنی او رئیسجمهور است».
چنین بود که به مصداق آن ضربالمثل عامیانه «آخوند از سر خاک برخاست»! آخر مگر دعوای شما با باند غالب چیزی جز بهرسمیت نشناختن نتیجه انتخابات پرتقلب بود؟ اکنون میگویید که چون ولیفقیه تنفیذ کرده، ما هم احمدینژاد را بهرسمیت میشناسیم. پس بقیه «تنفیذات» ولیفقیه را هم میتوان به همین سادگی بهرسمیت شناخت. کما اینکه کروبی وقتی رئیس مجلس ارتجاع بود، در موضوع مطبوعات که بحث داغ مجلس بود، وقتی که خامنهای حکم حکومتی داد، تمکین کرد و بیمحابا به دفاع از «حکم حکومتی» ولایتفقیه پرداخت و به دیگر اعضای مجلس رژیم دهنه زد.
***
در همان 23رهنمود کلیدی که گفتم در 20بهمن برای راهپیمایی 22بهمن منتشر شد، بوالعجب فراوان است.
ابتدا نوشته است «آنچه در پی میآید، مجموعهیی از توصیههایی ست که حاصل خرد جمعی سبزها برای حضوری پرشکوه و با اقتدار در جریان تظاهرات 22بهمن است»:
- «بهتر است پوشش ظاهری ”غیر متمایز“ و تا حد امکان محافظه کارانه داشته باشید».
- «حتی در مقابل خشونت، خشونت نورزید».
- «شعارهای هنجارشکن ندهید».
- «از شعارهای متین و محترمانهای استفاده کنید که مورد پذیرش همه سبزها و رهبران جنبش سبز باشد و به مخالفان گزک ندهید».
- «با شعارهای متعادل غیرسبزها را سبز کنید».
- «مواظب باشید صدا و سیما نتواند سناریوسازی کند (مانند کارناوال عاشورا، پاره کردن تصویر امام خمینی، توهین به امام حسین) ».
- «مراقب دام و فریب شیادان باشید - ممکن است با نماد سبز شعارهای هنجار شکن بدهند، عکس پاره کنند، اتوموبیلی را آتش بزنند و… هرگز با آنان هم صدا نشوید».
- «هرگز به کسانی که عکس احمدینژاد یا رهبر را دارند توهین نکنید. به بسیجیان توهین نکنید».
عجبا! حتی اتحادیه اروپا و آمریکا هم در بیانیه مشترک خود برای ما چنین شرط و شروطی قائل نشدهاندکه:
-مبادا شعارهای هنجار شکن و ساختار شکن بدهیم،
-مبادا عکس خمینی و خامنهای و احمدینژاد را پاره کنیم،
-مبادا به خمینی و خامنهای و احمدینژاد و به بسیجیان توهین کنیم،
-مبادا خودروی نظام را که از روی ما یا خواهر و برادر و پدر و مادرمان رد میشود، یک وقت آتش بزنیم، بهتر است بگذاریم همان زیر له بشوند….
-ما فقط مجازیم «با شعارهای متعادل، غیرسبزها را سبز کنیم»! آن هم به شرط اینکه حتی همان شعارهای متعادل، اولاً- «شعارهای متین و محترمانه» باشد. ثانیاً- «مورد پذیرش همه سبزها و رهبران جنبش سبز باشد». ثالثاً- «به مخالفان بهانه ندهد»!
واضح است که میخواهد بگوید مبادا شعار مرگ بر دیکتاتور بدهید.
خوب، یکباره بگو به راهپیمایی نرویم و خلاصمان کن! مگر خامنهای چیزی جز این میخواهد؟ آخر تا اینجا که همهاش ما را در این راهپیمایی به سیاهی لشکر رژیم تبدیل کردی.
راستی بچهها چطور است که کفش و کلاه «غیر متمایز» بهپا و بر سر نموده، سری به چنین راهپیمایی بزنیم و قربان عمهمان بشویم و برگردیم! البته بهنحو کاملاً متعادل و طوری که مورد قبول همه سبزها و رهبران جنبش سبز باشد!
در مقابل یک نسخه پیام تشکر خامنهای درباره حضور «دهها میلیونی» خود بهدست میآوریم تا بهقول ولیفقیه برای همیشه از «معاندان و فریبخوردگان داخلی» بپرهیزیم، «از خواب غفلت» بیدار شویم و به «صراط مستقیم» ولایت بازگردیم.
واقعاً که نه «مجتبی» و نه «محمود» به این خوبی نمیتوانستند «ارشاد» کنند و رهنمودهای کلیدی برای راهپیمایی 22بهمن بنویسند!
***
ولی ولایتفقیه باز هم دوقورت و نیمش باقیست!
یکی از منابع باند غالب هم هل من مزید طلبیده و نوشته بود:
- «راه پیش روی آقای موسوی، کاملاً مسدود است اما راه بازگشت وی مسدود نیست البته پرهزینه است. حداقل هزینهاش هم سرزنش و مطالبه خانوادههای داغداریست که بهخاطر لجبازی وی با قانون، عزیزانشان را از دست دادهاند»
- «امروز آقای موسوی در بد مخمصهای گرفتار آمده است. ادامه راه برایش تقریباً غیرممکن است، چرا که روز عاشورا معلوم شد از پیادهنظام عظیم وی در 25خرداد، فقط عدهیی آشوبگر ته کار ماندهاند و تازه از او هم دستور نمیگیرند، بلکه گوش به فرمان لندن و واشنگتن و حیفا و اردوگاه اشرف هستند» (20بهمن).
در روز 13بهمن باند غالب، شعارهای حامیان موسوی را هم به مجاهدین نسبت داد و نوشت: «پلاکاردها و شعارها و عربدهها با خودکار سبز منافقین نگاشته میشود».
هدف باند غالب واضح است: پرتاب کردن موسوی به عقب در تهران و سرکوب مجاهدین در اشرف. ما البته در هر دو وجه، خلاف این را میخواستیم و باز هم میخواهیم.
حالا بگویید ببینیم آن رهنمودهای کلیدی برای راهپیمایی 22بهمن با «خودکار سبز» چه کسی جز خامنهای نوشته شده است؟
***
باند غالب تمامی شعارهای سراسری و مردمی را هم به مجاهدین نسبت داد و نوشت:
- «تحریک به سردادن شعار علیه رهبر معظم انقلاب بهدلیل عناد بارز این گروهک تروریست با اصل ولایتفقیه از همان ابتدا در بیانیههای آنان پیگیری میشد»
- «آنها برای روز قدس شعار ”نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران“ را برای مقابله با ابتکار تاریخی امام خمینی درباره حمایت از فلسطین ساختند و برای 13آبان روز جهانی مبارزه با استکبار جهانی، شعارهای ”مرگ بر دیکتاتور“، ”میجنگیم، میمیریم ایران رو پس میگیریم“. ”تجاوز، جنایت – مرگ بر این ولایت“ را تدارک دیدند و به درستی در بیانیهها از آنها بهعنوان شعارهای ”اشرف نشان“ یاد کردند».
- « ”مرگ بر اصل ولایتفقیه“، ”جنتی لعنتی، تو دشمن ملتی“، ”بسیجی برو گمشو، امروز غذا نمیدن“، ”بسیجی دروغگو، کارت دانشجوییت کو؟“، ”چی شده چی شده، بسیجی وحشی شده“، ”ما همه باهم هستیم، دانشجوی نترسیم“ را در بیانیههایشان سر دادند و در تهران نیز حامیان موسوی پشتگرم حمایتهای او و کروبی در قالب بیانیه و مواضع ساختارشکنانه در جریان اغتشاشات سر دادند».
- «سردادن شعارهایی همچون: ”میکشم، میکشم، آنکه برادرم کشت“. ”بسیجی یزیدی، خشم ما رو ندیدی“، ”تجاوز توی زندان، این هم بود توی قرآن؟“، ”ابوالفضل علمدار، خامنهای رو بردار“. ”پول نفت چی شده، خرج بسیجی شده“، ”یا حجتابن الحسن، ریشه ظلمو بکن“ آرزوی منافقین بود که در بیانیه خود به همین مناسبت مورد تأکید قرار دادند و از زبان کسانی جاری شد که موسوی آنها را ”خداجو“ نامید» (رجا نیوز 13بهمن 88).
***
فکر میکنم علاوه بر غلظت نظامی و نقش سپاه پاسداران بهعنوان «مبنا» که پاسخ نهایی آن در ارتش آزادیست، واضح است که «شرط» تعیینکنندهایی که میتوانست نتایج قیام در 22بهمن را بهکلی متفاوت کند همان عنصر رهبری و رهبری کننده است.
در عینحال قیام پس از 8ماه آنقدر استمرار و تعمیق پیدا کرده است که هر چقدر هم آن را سرکوب کنند، باز هم میتوان به تثبیت آن بهعنوان راهگشا و معین عمل تسریع کننده و سمت دهنده تحولات آینده در راستای انقلاب دموکراتیک یقین کرد.
با مرزبندی قاطع با خط انفعال و تسلیم طلبی در برابر ولیفقیه ارتجاع، باید جبهه تغییر و سرنگونی رژیم را تقویت کرد تا جناحهای مغلوب نتوانند قیام را قفل کنند. درست به همین خاطر، باید فرصت چهارشنبهسوری را برای شعلهور کردن قیام بر حق مردم ایران علیه دیکتاتوری و فاشیسم مذهبی مغتنم شمرد. با تمام قوا برای آن آماده شوید.
سلام بر خلق- سلام بر آزادی
رود خروشان خون شهیدان
در پرتو مهر تابان مقاومت و آزادی ایران
ضامن پیروزی محتوم خلق ماست
مسعود رجوی
23بهمن1388