خمینی و دژخیمانش میپنداشتند
که با شهادت سردار همهچیز بهزودی پایان خواهد گرفت
در دنیای لئامت بارها عجولانه جار زدند
که دیگر از مجاهدین جز درصدی اندک بهجای نمانده است
بیچاره شبپرستان هنوز نسل وحدت و ایمان و زنان و مردان گردنفراز رزم میدان را نشناختهاند
که حتی با چنگ و ناخن و دندان نیز تا آخرین خشت بنای تزویر و ستم را از بن برخواهند کند
پیام رادیویی مسعود رجوی ـ ۱۹بهمن ۱۳۶۱
روز ۱۹بهمنماه ۱۳۶۰روز در خون غلطیدن سردار و پرچمدار آزادی ملت ایران و الگوی زن انقلابی معاصر، در حقیقت "عاشوراگونه"ای بود در تاریخ مجاهدین که درس وفا و ایمان را به اوج رساند و اصالت وارثان راستین ایدئولوژی انقلابی اسلام و صداقت پرچمداران دلیر مقاومت و آزادی را به همهٔ ایرانیان و جهانیان اثبات نمود. در این روز، رنج و خون هزاران مجاهد و میلیشیای خلق در مسیر آزادی و استقلال ایران و در مسیر پاک کردن دامان میهن از سیاهترین و منفورترین لکهٔ تاریخش، در عالیترین سطح عقیدتی، سیاسی و تشکیلاتی مجاهدین با هم گره خورد و به آتشفشانی پایدار و سترگ بر علیه تمامی تاریکیها و شبپرستیهای فضای میهنمان در حال حاضر و در آینده، تبدیل گردید. به این ترتیب اگر چه از پایگاههای مجاهدین که در آن روز مورد حمله و هجوم سپاه ظلمت و تباهی خمینی قرار گرفت جز چند طفل خردسال و شیرخواره حتی یک تن نیز زنده نماند، اما در حقیقت همهٔ این"مرگ"های سرخ و غرورآفرین،"زندگی و آزادی" خلقی سرسخت و قهرمان را نوید داد. بشارتی بزرگ برای واژگونی و درهم ریختن دنیای کهنه و تار خمینی که خون موسی و اشرف بر تمامیت دفتر وجود ننگین عقیدتی و اجتماعی او خط بطلان کشید. خونی که قلوب همهٔ هموطنان ما را در هر کجای ایران و جهان که بودند دردمند و جریحهدار، اما ضمنا سرشار و منور ساخت. چرا که سردار خیابانی در برههٔ شهادت نه فقط فرماندهٔ یک گروه یا سازمان خاص، بل نگهبان مقاومت، آزادگی و شرف ملی و همهٔ ارزشها و مواریث ملت اسیری بود که انقلاب نوپایش از جانب رژیم دجال و ضدبشری خمینی به تاراج رفته بود. نیکوان رفتند و سنتها بماند وز لئیمان ظلم و لعنتها بماند
اندرآیید ای همه پروانهوار
اندرین بهره که دارد صد بهار
جانفشان ای آفتاب معنوی
مرجهان کهنه را بنما نوین
بوی لطف او بیابانها گرفت
ذرههای ریگ هم جانها گرفت
ما بها و خونبها را یافتیم
جانب جان باختن بشتافتیم
از سوی دیگر خمینی و دژخیمانش سرمست از بادههای خون، چنین میپنداشتند که دیگر با شهادت سردار همهچیز بهزودی پایان خواهد گرفت. از این رو در دنیای لئامت و نخوت، قهقههها سرداده و بارها عجولانه جار زدند که دیگر از مجاهدین جز درصدی اندک بهجای نمانده است. بیچاره شبپرستان! که هنوز نیز نسل وحدت و ایمان، زنان و مردان گردنفراز رزم میدان را نشناختهاند که حتی با چنگ و ناخن و دندان نیز تا آخرین خشت بنای تزویر و ستم را از بن برخواهند کند و موسیوار تا غرق فرعون زمان دست از مقاومت انقلابی مسلحانه برنخواهند داشت. "یریدوْنَ لِیطفِئوا نُوراللّهِ بِاَفْواهِهِم واللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوکرهَ الْکافَرونَ"برآنند تا نور خدا را با دهانهایشان خاموش کنند و خدا به اتمام رسانندهٔ نور خویش است اگر چه حقستیزان را خوش نیاید".
ای دریغا صبح ظلمت سوز من
ای دریغا نور روزافروز من
ای دریغا مرغ خوش پرواز من
زانتها پریده تا آغاز من
این سخن پایان ندارد هین بتاز
سوی آن دو یار پاک پاکباز
مجاهدین خلق ایران، میلیشیای مجاهد خلق
در سالروز شهادت سردار شهید خلق و سمبل زن انقلابی مجاهد، در هر کجا که هستیم زن و مرد به یاد داشته باشیم که برخلاف سنت ابتذالی و فریبکارانهٔ خمینی، الگوها و سمبلهای انقلابی و توحیدی ما و گرامیداشت و تجلیل آنها نه یک آداب و رسوم مردهپرستانه و منجمد، بلکه دقیقاً احیاء عملی همهٔ ارزشهای ستودنی آنها در "خود"و در"سازمان"و در"جامعه" است.
بهعبارت دیگر بزرگداشت موسی و اشرف نیز نه بهمنظور مرور خاطرات مبارزاتی، بلکه دقیقاً برای زنده داشتن پویا و سمتدهندهٔ ارزشهای ممتاز توحیدی و انقلابی است که در وجود آنان تبلور مییافت. پس بکوشیم آنها را در خود و خود را در آنها و پاکباختگی و ایمان خللناپذیر و قوت اراده و تصمیمشان زنده کنیم و زنده بداریم. بیگمان در همین مسیر میتوان آتش خشم خلق را هر چه فروزانتر و گستردهتر بر سر و روی رژیم ضدبشری ریخت، بنیاد دشمن خدا و خلق را از ریشه برکند و برای ایران آزاد شدهٔ فردا "طرحینو" درانداخت.
ایرانی دمکراتیک، مستقل و آبادان که الهام و حمید و ناصر و مریم و حامد (کودکان خردسال و اطفال شیرخوار بجامانده از شهدای عاشورای مجاهدین در ۱۹بهمن ۱۳۶۰) و هزاران هزار کودک دیگری که در اثر اختناق و سرکوب و همچنین جنگافروزی و آوارهسازی خمینی والدین خود را از دست دادهاند، بدون وحشت و هراس و شکنجه استعدادات خود را در آن شکوفا سازند.
«پیام رادیویی برادر مجاهد مسعود رجوی۱۹ بهمن ۱۳۶۱)