728 x 90

جنگ یا صلح با فاشیسم مذهبی؟ پیام به مردم ایران و جوانان مبارز و مجاهد در میهن اسیر تبریک و تهنیت به اشرف قهرمان و مقاومت ایران- مسعود رجوی - ۷ آبان ۱۳۸۶

مسعود رجوی رهبر مقاومت ایران
مسعود رجوی رهبر مقاومت ایران

سلام و تبریک و آفرین بر آنها که در مجاهدتی بی همتا, در مبارزه ای بغرنج و جانفرسا, در برابر تسلیحات کشتار جمعی و تروریسم افسار گسیخته فاشیسم مذهبی و در برابر اشغالگری خزنده و درنده آن در عراق, سینه سپر کردند و سدّ بستند. برملا کردند, به کرسی نشاندند و به ثبت دادند. با تحمل فشار و بها و فدای بسیار, که پایداری پرشکوه پنج ساله در اشرف, نمونة آن است.

اگر مجاهدین و ارتش آزادی از ۲۰سال پیش در کنار مرزهای میهن در خاک عراق صف نبسته بودند,

اگر شیرزنان و کوهمردان اشرف از ۵سال پیش عزم صبر و پایداری نکرده بودند,

اگر بیش از ۸۰سلسله افشاگری و روشنگریهای وقفه ناپذیر بین المللی در باره تسلیحات کشتار جمعی این رژیم نبود,

اگر شورای ملی مقاومت ایران, برغم همه فشارها, بر مواضع اصولی خود علیه استبداد مذهبی پای نمی فشرد,

اگر رئیس جمهور برگزیده این شورا از ۴سال پیش, در شرایطی که احدی را یارای آن نبود, بر خطر دخالتها و جنایتهای رژیم آخوندی در عراق, فراتر از خطر اتمی انگشت نمی گذاشت,

اگر حدود ۳۷۰۰ فقره دخالتها و جنایتهای این رژیم در عراق طی ۴سال گذشته برملا نمی شد (از لیست ۳۲هزار مزدور گرفته تا ۵۳ موسسه خیریه پوششی رژیم و از لیست ۸۳۳۱ عراقی که توسط نیروی قدس برای ترور شناسایی شدند تا ۶۹۲ نفراز اعضای شبکه ‌ های ترور نیروی قدس و وزارت اطلاعات رژیم و لیست ۴۹۷ نمایندگی ولی فقیه در عراق و ۵۳ مقام ارشدی که رژیم ایران در دولت عراق کاشته است),

براستی وضعیت چگونه بود؟

شیخکان سرکنگبین هسته ای را با عراق سر کشیده و لابد اکنون در شاخ آفریقا مستقر بودند و با بمب اتمی شاخ و شانه می کشیدند. مهمتر اینکه تسمه های ستمْ شیخی بر گُرده مردم ایران محکم میشد و چشم انداز سرنگونی روشن نبود.

خوشا مجاهدینی که تا امروز به عهدشان وفا کرده اند و بی سلاح بیشتر و بیشتر با این رژیم اهریمنی چنگ در چنگ شدند و جنگیدند.آری , اشرف ایستاد و جهانی به ایستادگی برخاست.

 

همچنان که رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران گفته است, اذعان ایالات متحده به نقش و عملکرد ارگانهای سرکوبگر و کشتارگر رژیم آخوندی , هرچند با تاخیر طولانی صورت گرفت, اما ”یک گواهی آشکار و مقدمه ضروری برای تغییر دمکراتیک در ایران و به زیر کشیدن فاشیسم مذهبی توسط مردم ایران است“.

ثبت نام وزارت دفاع, سپاه پاسداران, نیروی تروریستی قدس و سرکردگان و بانکهای پشتیبان و تامین کننده آنها در لیست ”اشاعة تسلیحات کشتار جمعی هسته ای“ و در لیست موجودیتهای ”تروریسم جهانی که بطور ویژه نامگذاری شده اند“, یک نقطه چرخش سیاسی و استراتژیک در فاصله گرفتن ایالات متحده از فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران و مرزبندی با آن است . با آثاری فراتر از قطعنامه ‌ های شورای امنیت که در مَثَل یک ”پرل هاربور“ سیاسی را در چرخش آمریکا در جنگ جهانی دوم در برابر فاشیسم هیتلری تداعی میکند.

بسیاری آن را ”شدیدترین“ و ”سخت ‌ ترین“ اقدامی میدانند که آمریکا از ۱۹۷۹ علیه رژیم ایران انجام داده است.

به اعتراف رژیم آخوندی آنچنانکه از بیانیه نمایندگی دائمی آن در ملل متحد پیداست : « دولت آمریکا با اقدامات مزبور علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروها و نهادهای دفاعی» در واقع تمامی رژیم را هدف گرفته است .

برخی تحلیلگران گفتنداز آنجا که « سپاه, امپراطوری اقتصادی دارد و میزان نفوذ اقتصادی آنرا در ایران, تنها میتوان با شرکت نفت یا آستان قدس رضوی مقایسه کرد و موضوع دست داشتن سپاه در پرونده اتمی هم مطرح است, به همین جهت مجازات سپاه به معنی اعلان جنگ برضد رژیم ایران در تمامیت آن میباشد » ( الجزیره-۴آبان)

مردم ایران, همانها که از قرار گرفتن مجاهدان آزادی و مقاومت برحق این ملت در لیست تروریستی, تلخ کام بودند, همانها که از بمباران و خلع سلاح رزم آوران آزادی برانگیخته بودند, همانها که هر روز پاسداران ارتجاع را درسرکوب و در اعدامهای خیابانی به چشم می ‌ بینند, شادمان شدند, بر چهره هایشان لبخند نشست و تبریک گفتند. رزم آوران آزادی سراشیب انحلال و سرنگونی هیولای ولایت را جشن گرفتند. همانها که در این سالیان قیمت را به تمام و کمال پرداختند و برسرنگونی نظام اهریمنی استوار ماندند.

 

رژیم پاسدار نشان آخوندی با میلیتاریسم عمامه پیچی که سراپای وجودش, از هیات دولت تا موسسات اقتصادی را در برگرفته است, ضربة بغایت سنگینی دریافت نمود. نگرانی و دلهره و ترس و ریزش سراپای رژیم را فرا گرفته است و جراحی های بزرگی در پیش دارد.

این ضربه از پایان قطعی دوران مماشات و استمالت و از آغاز دوران تغییر سیاست, خبر میدهد. سیاستی که به جدّ عمر رژیم آخوندها را طولانی کرد

سیاست مهار و تغییرِ رفتارِ این رژیم نیز شکست خورده واکنون مبنای لازم برای سیاستِ تغییرِ این رژیم قرون وسطایی و ضدانسانی فراهم شده است.

سیاستِ تغییرِ رژیم اما, لاجرم در بلوغ خود, خواه و ناخواه, به برداشتن موانع و راهبندها از پیش پای مقاومت مردم ایران و به راه حل سوم راه می بَرد. راهبندهایی که به عمد برای ”تضمین امنیت“ و ”ابراز حسن نیت“ و ممانعت از سرنگونی از استبداد مذهبی ایجاد شده است.

گفته ایم و تکرار می کنیم که تغییر و سرنگون کردن فاشیسم مذهبی, در آینده نیز مانند گذشته, به پای هیچکس جز مردم و مقاومت ایران نوشته نشده است. حتی وقوع جنگ و حمله هوایی به مراکز پاسداران و سایتهای اتمی رژیم, این معادله را تغییر نمی دهد. یعنی که در هر حال, سرنگونی و تغییر دمکراتیک در ایران, منحصراً در ظرفیت و صلاحیت و توانمندی مردم و مقاومت ایران است. کافی است ممنوعیت ها و محدودیت های این مقاومت که بدرخواست آخوندها برقرار شده, برداشته شود.

در عین حال خاطرنشان می کنیم که امروز صورت مسئله, باز هم سیاستِ تغییرِ رژیم و بلوغ آن است و نه چیز دیگر. برخی ساده لوحانه گمان می کنند تهدید جامعه بین المللی, ”جنگ“ با این رژیم است. اما بنا بر سه دهه تجربه, ما قاطعانه برآنیم که تهدید واقعی در رابطه با این رژیم, ”نه جنگ“ است. یعنی که نگرانی عمده پیوسته در صلح و سازش با رژیمی است که بالمآل جنگ را در تقدیر دارد و روزی آن را برای جامعه بین المللی اجتناب ناپذیر می کند. رژیم جنگ افروزی که بیدریغ ساز و برگ و اسباب جنگ تدارک می بیند. زیرا بقای خود را تنها در ”توسعه“ و جنگ و بحران و سلاح اتمی می بیند. فاشیسم مذهبی از این جهت روی دست فاشیسم هیتلری بلند شده است. صلح و سازش با فاشیسم هیتلری به جنگ جهانی دوم راه برد. باشد که با برسمیت شناختن حقوق انکار ناپذیر مردم و مقاومت ایران از آنچه ر ئیس جمهور آمریکا آن را جنگ جهانی سوم توصیف کرده, ممانعت شود.

 

رژیم آخوندی از دو دهه پیش همزمان با جنگ در کویت در سال ۱۳۶۹ درشرایطی که یکسال قبل از آن خمینی هم مُرده بود, به ”دردانه“ کشورهای غربی تبدیل شد. رفسنجانی و خاتمی با سیاست درهای باز و حراج اقتصادی و با وعده میانه روی و اصلاحات سیاسی ۱۶سال را از سر گذراندند و از جنگهای کویت و افغانستان و عراق و از مماشات و استمالت بهره ها بردند. اما افعی ولایت کبوتری نزایید. بعکس خود را در پاسدار احمدی نژاد یکپایه و یکسویه کرد. احمدی نژاد شاخص میلیتاریسم یکدست و بدون شکاف رژیمی است که سپاه پاسداران چکیده آنست .

در موضعگیری مریم, از سپاه پاسداران به عنوان ”ستون فقرات, پشتوانه و حافظ نظام ولایت فقیه“ یاد شده است. بگذارید بخاطر اهمیت موضوع و برای روشن شدن مسیر آینده, به گذشته بنگریم :

 

۲۵ سال پیش در جمعبندی نخستین سال مقاومت گفته بودیم که ” رژیم خمینی را یک دیکتاتوری ضدبشری و دجال می‌شناسیم“. یک ” دیکتاتوری نظامی -پلیسی“ مبتنی و متکی بر سپاه پاسداران ارتجاع .

از این پیشتر, در روز ۴اسفند سال ۱۳۵۷ یعنی۱۲روز پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی, در نخستین موضعگیری در دانشگاه تهران, اعلام کردیم که این ”پاسداران“, نهایتا ”شکارچی“ انقلاب و انقلابیون و جامعه ما خواهند شد. در آن ایام هنوز "پاسدار" و سپاه پاسداران رسمیت پیدا نکرده بود, اما خواندن دست خمینی هم کار مشکلی نبود و روشن بود که انحصار طلبی عبا و عمامه و دیکتاتوری دینی, به چنین ابزار و تکیه ‌ گاهی نیاز دارد. بعدها خمینی ‌گفت «اگر سپاه نبود، کشور هم نبود».

در بهمن ۱۳۷۷ نیز وقتی که آخوند خاتمی در مسند ریاست جمهوری ارتجاع دم از اصلاحات میزد, و دود و دم اصلاحات میان تهی, بسیاری چشمها را نابینا و بسیاری گوش ها را کر کرده بود, در سالگرد انقلاب ضدسلطنتی باز هم گفتیم که :

« دیکتاتوری ولایت‌فقیه یک دیکتاتوری نظامی‌-‌پلیسی است. سپاه پاسداران ابزار حفظ نظام ولایت ‌فقیه است و این رژیم عمدتاً به آن متکی است. سپاه ارگان محوری اعمال قهر و سرکوب نظامی است. اما دینامیسم وموتور محرک ‌سپاه یعنی روح حاکم بر‌آن, صدور ارتجاع و جنگ طلبیِ مبتنی بر‌نظریه ولایت جهانشمول است».

عملة ولایت از قبیل محمد جواد لاریجانی در همین راستا نوشته بودند: «ولایت فقیه واقعی در ایران مستقر است. این ولایت مسئول جهان اسلام است… و یکی از اهداف آن توسعه می‌باشد».

 

عراق بخاطر جغرافیای سیاسی ‌ اش در همسایگی ایران, از آغاز نخستین طعمه «توسعه» و صدور ارتجاع بود. خمینی جنگ با عراق را ”موهبت بزرگ الهی“ اعلام کرد. در جریان جنگ ۸ساله سپاه پاسداران به نیرویی با سلاح سنگین و قدرت دریایی و هوایی وموشکی تبدیل شد. اما پس از جنگ نیز در سرکوب داخلی و در تظاهرات و خیزش شهرها, در هرکجا، از مشهد تا قزوین و شیراز و اسلامشهر، حاضر به یراق بود. نیرویی که از طریق قرارگاههای مختلف خود شهرها را کنترل می‌کند و با برگزاری انواع و اقسام مانورهای شهری سعی در کنترل فضای اجتماعی دارد تا مهار از دست نرود. به همین خاطرخاتمی در زمان ریاست جمهوریش میگفت: «سپاه باید باشد و هست، با همة وجود به‌سپاه عزیزمان افتخار می‌کنیم، سپاه نیروی آرمانی انقلاب ما و بدون تردید آرمانی‌ترین نیروی مسلح عالم است» (اردیبهشت۱۳۷۷).

در همین زمان پاسدار رحیم صفوی سرکرده سپاه در باره مخالفان نظام به صراحت می ‌ گفت: «بعضیها را باید گردن بزنیم، بعضیها را زبانشان را قطع می‌کنیم» .

 

واقعیت چه بود؟

برای اطلاع نسل جدید و جوانان مبارز و مجاهد میهن, قسمت دیگری از آنچه را در پیام بهمن ۱۳۷۷ به استحضار رساندم, نقل و خلاصه میکنم :

رژیم خمینی به‌خاطر طینت ارتجاعی خود و به خاطر این‌که نمی‌توانست در هیچ‌یک از الگوهای توسعة اقتصادی‌-اجتماعی، رو‌به‌جلو حرکت کند؛ الگوی خاص خود را، که بر‌استراتژی «حفظ نظام» با «بسط» و توسعه‌طلبی خارجی بنا شده است، درپیش گرفت. خمینی و رفسنجانی و خامنه‌ای و خاتمی و… برای هشت‌سال چنین می‌پنداشتند که با بلعیدن عراق، میخ حاکمیت و تثبیت رژیم خود را در این منطقه از جهان خواهند کوبید. به‌خصوص که جنگ بهترین سرپوش برای اختناق و هم‌چنین ضامن مهار مشکلات درونی رژیم هم بود.

اما مقاومت ایران در‌برابر آن جنگ ضدمیهنی سینه‌سپر کرد و با شعار صلح که در آن روزگار قیمتی بس سنگین می‌طلبید، طلسم جنگ را در‌هم شکست و سرانجام ارتش آزادیبخش ملی، به‌عنوان عامل تعیین‌کنندة داخلی و ایرانی، درب تنور جنگی خمینی را گل گرفت و جام زهر «آتش بس تحمیلی» ‌را به‌حلقوم او ریخت.

جنگ ضد میهنی در طرف ایران ۱ میلیون کشته و ۲ میلیون معلول و مجروح و۴ میلیون آواره و بیش از هزارمیلیارد دلار خسارت بر جای گذاشت. اکرمی وزیر آموزش و پرورش رژیم در سال۶۷ اعلام کرد که یک قلم , ۴۵۰هزار دانش ‌ آموز به جبهه ‌ ها فرستاده شدند. این دانش ‌ آموزان در تاکتیک «حمله با امواج انسانی» به عنوان «سربازان یک بار مصرف» مورد استفاده قرارگرفتند. اصطلاح «سرباز یکبار مصرف» تکیه کلام پاسدار محسن رضایی سرکرده سپاه پاسداران در آن روزگار بود.

این از ده سال اول حکومت آخوندها و استراتژی حفظ رژیم از طریق «بسط» بود. اما در آتش بس تحمیلی, کِشتی خطِ امام به گِل نشست. خمینی مُرد, خامنه ای به ولایت و رفسنجانی به ریاست رسید. رفسنجانی خط‌امامی به ‌اقتضای زمان، یکشبه لباس تعدیل و اعتدال به‌تن کرد. همه کسانی که در روزگار خاتمی برای اصلاحات او سر و دست می ‌ شکستند, آن روز هم در‌برابر خط تعدیل و اعتدال رفسنجانی, قرار و آرام از کف دادند و در دل قندها آب نمودند. آبها در هاون کوبیدند. از‌سر بغض و کین نسبت ‌به مقاومت ایران از هیچ رذیلت و شناعتی فروگذار نکردند. آخر مقاومت ایران تنها طرفی بود که بقایای خمینی را رژیمی با همان هویت و با همان ماهیت می‌شناخت.

در آن‌روزگار، رفسنجانی در هر‌سفری به ‌شهرستانها و مراکز استانها مدعی افتتاح صدها و حتی چندهزار طرح و پروژة عمرانی می‌شد. در زمینة سیاسی می‌گفت که ایران آزادترین کشور دنیاست و «با سرعت اعجاب انگیزی بسوی تمدن عظیم اسلامی حرکت میکند. در زمینة اقتصادی هم می‌گفت که مشکل ما، مشکل ارزانی ‌است!» (بهمن ۱۳۷۴).

در حقیقت رفسنجانی بر شعله ‌ های جنگ کویت موج سواری میکرد. والا بدون اشغال کویت توسط دولت سابق عراق و بدون جنگ کویت و قضایای بعد از آن در ۱۳۶۹ و ۱۳۷۰, این همان رفسنجانی بود که خودش در بحبوحه جنگ ۸ ساله می گفت: «ما هیچ راهی جز ادامه جنگ نداریم. اگر بخواهیم در این زمینه سازش کنیم .....در هر صورت باید جای خود را به دیگران بدهیم» (کیهان-۴تیر۶۴).

اما وقتی که خاتمی روی کار آمد, مطبوعات و مقامات رژیم استراتژی تعدیل و «تمدن عظیم» رفسنجانی را «استراتژی پُفک نمکی» نامگذاری کردند. سالهای ریاست او را «دورة بخور‌بخور» خواندند و در باره ضربه ‌ ای که به اقتصاد ایران زده بود نوشتند که «این ضربه از خود جنگ کمتر نیست» (روزنامه سلام- ۲۳تیر۷۷). چرا که «سیاست درهای باز ۵۰‌میلیارد دلار بدهی» به‌ارمغان آورده بود (مجلة صنعت حمل و نقل- آذر۱۳۷۶).

 

پس از رفسنجانی نوبت به‌خاتمی رسید که دورة خودش را «دوران تثبیت نظام» می ‌ نامید. آخوند خط‌امامی دو‌آتشه‌یی که وزیر تبلیغات جنگی خمینی بود، به یکباره «چرخش‌مداری» پیشه کرد. تا دیروز می‌گفت «وقتی استراتژی امنیت ملی جمهوری اسلامی را تدوین می‌کنیم… باید به بسط نگاه کنیم». اما اکنون طرفدار «گفتگوی تمدنها» شده بود. به ‌اقتضای همین استراتژی، خاتمی تا بخواهید، تغییر رنگ و تغییر چهره داد تا بتواند خود را به اقتصاد و سیاست جهانی متصل سازد و از ”امدادهای غیبی“ بیشتر استفاده کند. خودش صریحا میگفت: «توی دنیا بالاخره آدم بخواهد این امکانات را استفاده بکند، باید چهرة مناسب‌تری داشته باشد» (۱۹‌آذر۷۷). در عین حال ولایت ‌فقیه را «ارادة برتر منتسب به ‌وحی» توصیف می ‌ کرد. هرگونه تغییر در قانون اساسی ولایت فقیه را «خیانت » می ‌ دانست.

خبرگزاری فرانسه گزارش کرد «یکی از اولین کارهای خاتمی، رئیس‌جمهور ایران، پس ‌از این‌که در سال‌۱۹۹۷ انتخاب گردید، این بوده که از دولتهای غربی خواست تا حرکتهای مرتبط با مجاهدین را در کشورهایشان ممنوع سازند» (۹بهمن۷۷).

همزمان خبرگزاریها گزارش کردند اولین چیزی که خاتمی در نخستین ملاقات خود با مقامهای اردنی درخواست نموده محکوم کردن و محدود کردن مجاهدین بوده است.

در چارچوب استراتژی «گفتگوی تمدنها», هدف اعلام شده خاتمی از روز اول این بود که با شعار اصلاحات, «معاندان را به‌مخالفان وفادار و مخالفان را به‌دوستداران نظام تبدیل» کند. منتهی به مجاهدین که می رسید از راه نرسیده به بمباران قرارگاههایشان در ۷ مهر ۱۳۷۶ مبادرت کرد. در پایان دوره اول ریاست جمهوری خاتمی نیز در ۲۹ فروردین ۱۳۸۰ رژیم آخوندی ۷۷ موشک برای کشتار جمعی مجاهدین روانه قرارگاههای آنها کرد. چرا که خاتمی و دیگر سردمداران رژیم بخوبی و عاری از هرگونه ابهام می ‌ دانستند تنها نیرویی که قادر است بند از بند رژیم شان بگسلد مجاهدین هستند .

 

خواست خاتمی، همان خواست مستمر خمینی و خامنه‌ای و رفسنجانی و ولایتی و میرحسین موسوی (نخست‌وزیر خمینی) و خرازی بود که ۲۷سال است بلاوقفه و در هرمناسبتی تکرار می شود. رژیم آخوندی تا بن استخوان خط قرمز بقا و سرنوشت خود را دریافته است .

از روزی که موسوی استرداد ربایندگان هواپیمای کویتی را مشروط به‌استرداد مان از‌ فرانسه می‌کرد (لوموند- ۲۳آذر۶۳) تا قضایای ایران‌گیت که محکوم کردن مجاهدین و مقاومت ایران به‌صورت یک‌شرط مکتوب برای آن معاملات و روابط پنهانی درآمد.

از روزی که خامنه‌ای به‌عنوان رئیس‌جمهور رژیم, شرط عادیسازی روابط با فرانسه را «پناه ندادن به تروریستها» اعلام می‌کرد (۱۱‌اردیبهشت۶۴) تا روزی که موسوی در کمال استیصال می‌گفت «هر‌روز در صحنة بین‌المللی از‌سوی این گروهکهای وابسته برای ما مسأله‌یی آفریده می‌شده» (اول مرداد۶۴). از رفسنجانی که سر میز ضیافت رسمی شام در ژاپن (در ابتدای سال۶۴) تا ولایتی که برای معامله با اتحادیة اروپا و تروئیکا شرط محکوم کردن مقاومت ایران را می‌گذاشت؛ از درخواستهای مکرر میرحسین موسوی از هیأتهای خارجی پس‌از عملیات فروغ جاویدان تا درخواستهای رسمی و مکرر استرداد از عراق توسط خامنه‌ای و رفسنجانی و فرستادگانشان به این کشور (در دیماه‌۶۹ و خرداد‌۷۴)؛ و از شرط خاتمی و خرازی با آمریکا و انگلیس دربارة تروریست خواندن مجاهدین (مهر۷۶) تا معامله دربارة سلمان رشدی به‌شرط محکوم کردن مقاومت ایران.

بگذریم که وقتی اعمال فشارهای سیاسی مؤثر واقع نمی‌شد، آن‌وقت نوبت به‌بمباران و شلیک موشکهای اسکاد‌B و توپهای غول‌پیکر ۳۲۰‌میلیمتری و رشته‌یی بی‌پایان از عملیات تروریستی می‌رسید که پهنة آن از پاریس تا کراچی و از ژنو تا استانبول و از رم تا بغداد گسترده بود و تازه همة اینها علاوه‌بر قتل‌عام زندانیان سیاسی و دهها هزار اعدام دیگر است.

با این همه خامنه ‌ ای به خاتمی هشدار می ‌ داد مبادا ”زاویه“ ای باز کنید ,”که به فنای همه چیز“ منتهی شود. در جلسة غیرعلنی مجلس ارتجاع در تاریخ ۱۱‌آذر۷۶, با حضور وزیر اطلاعات در‌مورد منتظری و غائله‌یی که علیه او به‌راه انداخته بودند, حرف این بود که «اگر آقای منتظری رهبر می‌شد، والله‌العظیم, ظرف دو‌ماه مملکت را دو‌دستی تقدیم منافقین می‌کرد کما‌این‌که خود امام هم فرمودند» . مشکینی در اسفند ۷۶ در نماز جمعه قم به باندهای رقیب صراحتاً هشدار می داد که «شما می‌گویید برویم رئیس منافقین را بیاوریم این‌جا و ولایت امر را به‌دستش بدهیم؟» (مشکینی- ۹‌اسفند۷۶).

 

اما خاتمی در دور دوم ریاست جمهوریش, همراه با شعله ‌ های جنگ در افغانستان و بخصوص شعله ‌ های جنگ اخیر در عراق می ‌ رقصید .

رژیم آخوندی در این اثنا متقاضی بمباران قرارگاههای مجاهدین شد. در خاتمه بمبارانها یک موافقت نامه جامع آتش بس بین نیروهای آمریکایی با مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی ایران به امضا رسید. خاتمی برنتابید. به شدت برآشفت و خواستار نقض موافقت نامه آتش بس و خلع سلاح وتجدید بمباران مجاهدین شد. حتی پس از گردآوری تسلیحات ارتش آزادیبخش نیز در کنفرانس مطبوعاتی خود در بیروت اعلام کرد: «ما انتظار داشتیم که ازسوی آمریکا حمله یی علیه این گروه که مخوفترین و بدترین تروریسم را مرتکب شده است, صورت گیرد. طوری که صداقت آمریکا را درادعایش نشان دهد» (۲۴اردیبهشت۱۳۸۲).

ماه بعد هم آخوند خاتمی در بحبوحه شبه کودتای ۱۷ ژوئن در فرانسه علیه مقاومت ایران با کین توزی بی مانند, خواهان استرداد و مجازات رئیس جمهور برگزیده مقاومت شد.

چنین بود که آخوند یونسی وزیر اطلاعات خاتمی در مهرماه سال ۸۲ رژیم ایران را «برنده نهایی جنگ» در افغانستان و عراق اعلام کرد و گفت: «اگر شرایط به همین منوال باشد آمریکایی ‌ ها یا باید هزینه بیشتری را برای این حضورشان بپردازند یا این کشور را ترک کنند». او «بازی عراق را بازی پیچیده ای دانست که نظام جمهوری اسلامی در آن به پیروزی بی حد و حصری دست یافت, به نحویکه برخی از کشورها با حسرت به آن نگاه می کنند. وی از سرنوشت گروه مجاهدین در عراق بعنوان یک پیروزی برای جمهوری اسلامی یاد کرد» (رادیو فردا-۱۰ مهر ۱۳۸۲).

«وزیر اطلاعات با تشریح موفقیتهای ایران در منطقه و جهان, شکست گروهک منافقین در عراق را موفقیت مهم برای جمهوری اسلامی ایران دانست و گفت, شکست منافقین در عرصه بین المللی و تروریست شناختن این گروهک در جهان, حاصل تلاش جمهوری اسلامی ایران در زمینه دیپلوماسی و روابط بین المللی است». وی همچنین افزود: « آمریکا بالاخره باید عراق را با خفت و خواری ترک کند...» (تلویزیون رژیم-۹ مهر ۱۳۸۲). ۴ سال بعد, پاسدار احمدی نژاد, جمله آخوند یونسی را تکمیل و تصریح کرد که آمریکا باید برود تا رژیم جای آن را پر کند!

 

دعوا بر سر چیست؟

در هر دعوایی, سؤال مقدر این است که دعوا بر سر چیست؟

وقتی که موضوع اصلی دعوا مشخص بشود می‌توان حق و باطل را از یکدیگر تمیز داد، می‌توان موضع گرفت و می‌توان حول اصل موضوع، اصحاب دعوا را دسته‌بندی نمود و گرد‌و‌خاکها را فروخواباند. والا هر کسی حرف خودش را می‌زند و در صحنه‌یی که پر از جیغ‌و‌داد و گرد‌و‌غبار است گیج و گم میشویم.

پس باید دید دعوای ما با رژیم خمینی بر سر چیست؟ آن‌گاه خواهیم توانست همة مدعیان و گروهها و عناصر سیاسی را حول دعوای اصلی شناسایی و طیف‌بندی کنیم والا در قیل‌و‌قال آنها گم و گیج خواهیم شد.

دعوای اصلی مردم ایران با رژیم خمینی از روز اول برسر این بوده و هست که حاکمیت ملت و رأی مردم , یا‌‌ولایت‌فقیه و حاکمیت آخوندی؟

خمینی و دارودسته‌اش از فردای انقلاب ضدسلطنتی طرفدار حاکمیت آخوندهای نوع خودشان بر مقدرات و سرنوشت ملت ایران بوده‌اند. متقابلاً ما گفته‌ایم و می‌گوئیم که حاکمیت حق ملت است. هر کس هم که طرفدار آزادی و دموکراسی است ضرورتاً باید طرفدار سرنگونی رژیم ولایت فقیه و دور انداختن قانون اساسی ولایت‌فقیه و مدافع حق حاکمیت مردم ایران باشد.

صرفنظر از پایه‌های نظری حکومت و فقاهت در قرآن و تشیع انقلابی که در مضمون و محتوا و ماهیت به تمام و کمال رودرروی یاوه‌ها و مجعولات ارتجاعی دارودستة خمینی قرار دارد، کافی است یادآوری کنیم که حضرت علی‌ فقط وقتی زمام امور را به دست گرفت که جمهور مردم به ‌مدت یک هفته اصرار ورزیدند و یک به یک با او بیعت کردند. یعنی رأی آزاد و مستقیم خود را ابراز کردند.

 

حال اگر انتخاب و رأی عمومی را پایه و مایه ‌ ی مشروعیت سیاسی بدانیم, درست در نقطة مقابل حاکمیت آخوندها و رژیم ولایت ‌فقیه، به حاکمیت مردم و رأی مردم تن داده‌ایم. این اصل دعوای ما با خمینی و رژیم او از روز اول است.

اکنون می‌توان همة مدعیان و افراد و نیروهای سیاسی را حول اصل موضوع دسته‌بندی نمود. اینجاست که در نخستین تقسیم‌بندی، بین رژیم و ضدرژیم, مرزبندی می شود و خط قرمز کشیده می شود. در یک ‌طرف همة کسانی قرار می‌گیرند که طرفدار حاکمیت مردم و برچیدن بساط استبداد و فاشیسم مذهبی هستند. در طرف دیگرکلیة کسانی قرار می‌گیرند که به‌نحوی از انحاء, مستقیم یا من غیر مستقیم, و با انواع و اقسام توجیهات, خواهان حفظ و نگهداری یا بازسازی فاشیسم دینی و صلح و سازش با آن هستند. تا بخواهید از خطرات وعواقب ”جنگ“ با این رژیم, پرهیز میدهند. اما هرگز از خطرات و عواقب ”نه جنگ“ و ادامه حیات این رژیم و اینکه چه جنگهای هولناک ‌ تری را اجتناب ناپذیر می ‌ کند, چیزی نمی ‌ گویند. دل در گرو همین رژیم دارند و از سرنگونی آن بیم دارند و زیان می ‌ بینند. منافع شان با همین رژیم گره خورده و از آن دست بردار نیستند, از این رو سرنگونی فاشیسم مذهبی برای آنها خط قرمز محسوب میشود.

 

دستاویزها و ترفندها و بهانه ‌ های آنها هم در ۲۹سال گذشته تجربه شده و کاملا شناخته شده است. البته به بهای خون ۱۲۰هزار تن از آگاهترین و رشیدترین فرزندان این مرز و بوم, به بهای ۱میلیون کشته و ۲میلیون معلول و مجروح و بیش از هزارمیلیارد دلار خسارت در جنگ ۸ساله, به بهای اعدام ‌ های روزمره در خیابانها و به بهای فقرو حِرمان و درد و رنج بی پایان ملت ایران:

- یک بار به بهانه ‌ ی « مبارزه ضد امپریالیستی» با «شعار مرگ بر امریکا ». شعاری که به گفته موسوی نخست ‌ وزیر خمینی « مهمترین ابزار برای مقابله با گروههای کمونیستی، مائوئیستی و منافقین بود» و «بیش از دستگاههای اطلاعاتی در از بین بردن این گروهها نقش داشته است» (جمهوری اسلامی - ۱۲ شهریور۶۷).

-یک بار به بهانه ‌ ی « جنگ با عراق» برای اشغال این کشور با شعار « فتح قدس از طریق کربلا»

-یک بار به بهانه ‌ ی « اصلاح طلبی»

- یک بار به بهانه ‌ ی « عدالت محوری»

-یک بار به بهانه ‌ ی « انرژی هسته ای » و « چرخه سوخت اتمی »

-یک بار به بهانه ‌ ی « دشمن خارجی» که معلوم نیست آخوندها از آن چه چیز کم دارند؟! آنچه را از دروغ و داغ و درفش و دریل و ددمنشی از دشمن خارجی اضافه دارند, البته میدانیم ولی نمیدانیم بر چه اساسی باید این جانوران وحشی و موذی و درنده و گزنده را داخلی و خودی و درونی تلقی کنیم ! آخر خودشان سالهاست مرزهای سرخ و خونین «خودی» و« نَه خودی» را بین خود و ملت ایران ترسیم کرده ‌ اند. وانگهی مگر سالهای سال نگفتند که هیچ حد و مرزی را برسمیت نمی شناسند؟! مگر در کتاب اصول سیاست خارجیشان مکتوب و مدّون نشده که «تنها مرزی که اسلام می‌شناسد، مرز عقیدتی است و سایر مرزها مطرود و محکوم است»؟!

 

و اکنون « استفاده ابزاری» از جنبش جهانی صلح طلبی را بنگرید که آخوندها می ‌ خواهند آنرا به جنبش صلح و سازش با فاشیسم مذهبی تبدیل کنند.

عجبا کسانی که درآمد و حتی موجودیتشان مدیون جنگ ۸ساله وجنگ در کویت و افغانستان و عراق است, کسانیکه شعار رسمی آنها و امام ملعون راحل شان, «جنگ, جنگ تا پیروزی » و «جنگ,تا رفع فتنه از عالم» بود, همانها که با سیلی از اطلاعات دروغ و گمراه کننده دعوت به جنگ در عراق می کردند, همانها که برای”خودشو ‌ ئی“ و رد گم کردن, نعل وارونه می زدند و از هزار و یک طریق با همه مزدورانشان, آدرس تسلیحات کشتار جمعی عراق از جمله در قرارگاههای مجاهدین را به آمریکا می دادند, اکنون برآنند تا جنبش برحق صلح خواهی را که نیاز و آرمان تمامی بشریت است به خدمت صلح با رژیم آخوندی بگیرند تا بیش از پیش فرصت جنایت و کشتار و سرکوب و حلق آویز در ملاء عام پیدا کند. همین رژیم بود که «غارهای زیرزمینی» در قرارگاههای مجاهدین در خاک عراق را که مملو از «تسلیحات هسته یی»‌و «شیمیایی و میکروبی»‌است نشانی میداد و ادعا میکرد «آمریکا این امکان را برای رئیس جمهور عراق فراهم کرده که سلاحهای خود را به انبارهای امن مجاهدین منتقل نماید» (جمهوری اسلامی- اول آذر ۱۳۸۰).

«سه سال پیش مطبوعات بین المللی فاش کردند که دستگاه اطلاعات همین رژیم از طریق عوامل عراقی خود, با سیلی از «اطلاعات نادرست» در«یکی از بزرگترین عملیات جاسوسی تاریخ معاصر» دنیا را در مورد سلاحهای کشتار جمعی در عراق فریب داده است تا آنچنان که مدیر سابق اطلاعات نظامی آمریکا در خاورمیانه گوشزد نمود, جنگ در عراق را برانگیزد (ساندی تایمز,نیوزویک, لس آنجلس تایمز ـ می ۲۰۰۴ )» (از پیام به کنگره همبستگی برای صلح و آزادی در عراق- خرداد۸۶).

 

علاوه بر این اکنون همه میدانند که هم آتش جنگ فرقه ای, هم زندانها و شکنجه گاههای مخفی, هم انبارهای سلاح و مواد انفجاری در عراق و همچنین سرنخ جرثومه هایی که به منفجر کردن و تخریب حرم های سامرا و مساجد مبادرت کردند در دست همین رژیم و کار همین رژیم است. ۵میلیون و ۲۰۰هزارتن از مردم عراق گواهی دادند که راه حل در عراق, خلع ید از رژیم ملایان است. همچنان که نزدیک به ۹۵درصد از مردم ایران بر طبق نظر سنجی های مخفیانه رژیم برآنند که راه حل در ایران تغییر و سرنگونی رژیم ولایت فقیه است. اگر غیر از این بود, اگر رژیم از حمایت مردم ایران برخوردار بود, بدون شک رفراندوم انتخابات آزاد تحت نظر ملل متحد را می پذیرفت.

راستی ۵۶میلیارد دلار درآمد نفت ایران در سال۲۰۰۶ به کجا رفته است؟

به فلسطین تجزیه شده (همان الگویی که رژیم برای جنوب عراق در نظر دارد) و به لبنان بنگرید. در جریان جنگ ۳۳روزه در لبنان که رژیم آشکارا خود را پدرخوانده آن معرفی میکرد, نزدیک به ۱۴میلیارد دلار پول وارد این کشور کرده است. در ۱۳آبان۱۳۶۵ رفسنجانی گفت ضربه ای را که آمریکا درلبنان خورد «عمیقا به حساب ما میگذارند و به حساب ما هم هست». ۵ سال بعد در ۲۹ تیر۱۳۷۰, رفیقدوست اعتراف کرد که «هم TNT آن مال ایران بود و هم ایدئولوژی‌اش از ایران رفته بود» .

امروز هم از سومالی تا افغانستان هرکجا جنگ است, رژیم آخوندی و پاسدارانش بر سر سفره خون حی و حاضرند و بر طبلهای تروریسم و جنگ می کوبند.

 

بنابراین حرف ما این است که برای صلح در این منطقه از جهان, بایستی قبل از هرچیز رژیمی را برانداخت که با سرکوب و اعدامهای روزمره در ایران بر سرپاست و رئیس جمهور آن به صراحت با همان لحن و ادا و اطوار فاشیستی «اعلام آمادگی» می ‌ کند بزودی «خلاء بزرگ قدرت » در منطقه را پر خواهد کرد. (پاسدار احمدی نژاد- ۶شهریور۸۶).

ماه بعد (در سوم مهر) نیز در منتهای ابتذال و سبک عقلی در مجمع عمومی ملل متحد به تلویح مدعی هژمونی برخاورمیانه و حتی هدایت تمامی جهان می شود. پاسدار شقاوت و شکنجه و تیرخلاص در اوین را بنگرید که با ریش و کاپشن و صلوات, با همان شکلک ‌ های «قدس از طریق کربلا» به مطربی در صحن مجمع ملل پرداخته می ‌ گوید: «من رسما اعلام می ‌ کنم که دوران مناسبات برخاسته از جنگ دوم جهانی.... پایان یافته است. فلسطین و عراق از سلطه اشغالگران آزاد می گردد، مردم اروپا و آمریکا از فشار صهیونیست ‌ ها رهایی خواهند یافت. دولت ‌ های مهربان و دوستدار انسانها [لابد با جّراثقال!] جایگزین دولت ‌ های خشن و زورگوی قدرتمدار خواهند شد. کرامت انسانی اعاده می ‌ گردد. عطر دل انگیز عدالت منتشر خواهد شد و مردم با محبت و برادری در کنار یکدیگر زندگی خواهند کرد». پس که بود آن هرزه دژخیمی که با نامهای مستعار گلپایگانی و میرزایی, در کنار لاجوردی و شاگرد لاجوردی, حتی مادران مجاهدین را هم در اوین به تخت شکنجه می ‌ کشید؟ که بود آن که دست و پا و دندانهای ”مادر طاهره“ را شکست, لبهایش را پاره پاره کرد, و قبل از شکنجه به نوه ۱۸ماهه او وعده داد که مادربزرگ در بازگشت از تخت شکنجه برایش ”شکلاتهای قرمز رنگ“ می ‌ آورد.....

دشمن یگانگی !

سرسپار و پاسدار مذهب دروغ و زور و بندگی و نابرابری

گردگیر مخلصِ ضریحِ حضرتِ امامِ نفرت آوری و کینه گستری !

تو چه می ‌ کنی بر این چکاد؟

پاسدار احمدی نژاد!

(فرازهایی وام گرفته از سروده اسماعیل خویی)

 

ازهمان روز انقلاب ضد سلطنتی تا امروز گفته ‌ ایم که انقلاب ایران یک انقلاب دمکراتیک است که مسئله آزادی در کانون آن قرار دارد و « کَلِمَه الْوُسْطی » یعنی مسئله اصلی و شاخص راهنمای آن محسوب می ‌ شود.

ربع قرن پیش در نخستین سالگرد مقاومت گفتیم و تکرار می ‌ کنیم که «یکی از بزرگترین موانع انقلابات معاصر و بلکه مهمترین عامل انحراف و اضمحلال آنان, همانا تجاوز به حریم مقدس "آزادی" ‌(تحت انواع و اقسام بهانه‌ها) است». از اینرو « احیاء مقوله‌ی آزادی همانا احیاء بشریت و انقلابات مغلوب است».

مقاومت ما این چنین در برابر اپورتونیسم سیاسی در قبال فاشیسم مذهبی, آببندی و تضمین شده است. به همین خاطر و با همین شاخص, در ۲۹سال گذشته, هیچگاه ترفندها و دستاویزها وبهانه ‌ های گوناگون که از استبداد دینی برخاسته و در خدمت آن است در هیچ یک از اشکال آن بر مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران اثر نکرد و نتوانست موجب انحراف ما از تمرکز برروی دعوا و تضاد اصلی و مساله اصلی که خلقمان درگیر آن است گردد. تا اینکه در سالهای اخیر, «آزادی ,فریاد هر ایرانی» شد. دانشجویانِ دلیر اکنون در هر گردهمایی در دانشگاههای ایران شعار ”مرگ بر دیکتاتور“ سر میدهند.

وزیر اطلاعات آخوندها (یونسی) مشکل رژیم با مجاهدین را این چنین خلاصه کرد: «منافقین مهمترین گروه ضد انقلاب هستند که ضمن حمایت خارجی به‌چیزی جز نابودی جمهوری اسلامی فکر نمی‌کنند» (جمهوری اسلامی‌ـ ۷ تیر۱۳۸۰).

 

 

در دعوا بر سر آزادی و حاکمیت مردم ایران, و در نخستین و بزرگترین مرزبندی بین رژیم و ضدرژیم که حصار حیاتی و سرخرگ ملی و میهنی ماست, با رژیم و دم و دنبالچه هایش و با هر کس که با این رژیم هم خط و همسو است یا به هر بهانه ی به کیسة این رژیم می ریزد یا سر به آخور ملا فرو میکند, شوخی و عدم جدیت روا نیست. اراده سترگ مردم ایران بر سرنگونی این رژیم و بر استقرار دمکراسی است. آنهایی که در داخل یا خارج ایران تحت هر عنوان به کمرنگ کردن این مرزبندی اساسی می کوشند, نه رفیق قافلة خلق بلکه شریکِ دزدان حاکمیت مردم ایرانند.

معلوم نیست که چرا در برابر بمباران وخلع سلاح رشیدترین فرزندان خلق و میهن سکوت پیشه کردند اما همین که کار به تحریم و لیست گذاری ارگانهای رژیم میرسد فَغان و فریاد بر می دارند, آه و ناله سر میدهند. سپس باز هم با زبانهای از نیام کشیده در گندابهای نظام ولایت, مجاهدانی را که تا دیروز احمقانه به وابستگی به عراق متهم میکردند, در یک چرخش مداری شتابان و محیرالعقول! امروز وابسته به آمریکا میخوانند (تلویزیون رژیم، ۵شهریور ۱۳۷۹) . می بینید که از فرط عجله کاری حتی صبر نمی کنند که مجاهدین و شورای ملی مقاومت از لیست تروریستی آمریکا بیرون بیایند!

اگر آخوندها و هم ریش هایشان بپذیرند که تاریخ و مردم ایران در برابر فاشیسم مذهبی وا نداده اند و مقاومتی اصیل و ریشه دار و از آن خود دارند, در این صورت خود را با تمام دعاویشان نفی کرده اند. بنابراین پس از سقوط دولت سابق عراق گفتیم: «فردا مجدداً ما در تبلیغات آخوندها ”عوامل استکبار جهانی“ و ”تحت‌الحمایه آمریکا“ خواهیم شد! فقط باید یادشان باشد که شوروی هم ۱۲سال پیش فروپاشی شده است و برچسب وابستگی به‌آن موضوعیت ندارد!» (از پیام ۳۰ فروردین ۱۳۸۲).

۲۷ سال پیش نیز خمینی, تظاهرات امجدیه و اعتراض ما به چماقداری را هم به آمریکا نسبت میداد و میگفت: « ‌مسأله, آمریکاست. مسأله این است که باید آمریکا بیاید این‌جا و مقدرات کشور ما را به‌دست بگیرد. نه مسأله این است که یکی می‌خواهد تظاهر کند یکی می‌خواهد ضدتظاهر، اینها مسأله نیست…»

خمینی کودتای سیاه ارتجاعی خود علیه دانشگاهها را هم با وقاحت و دجالیتی فوق تصور, کاری ضد استعماری جلوه میداد و می گفت: «می‌خواستند که دانشگاههایی که در خدمت استعمار بود و جزء مهمات این مملکت است که باید دانشگاهش اصلاح بشود، همین که طرح اصلاح دانشگاه شد، سنگربندی شد در دانشگاه که نگذارند این کار بشود» (۴ تیر ۱۳۵۹)

 

حالا پس از ۲۷ سال تفاوت در این است که رژیم خطوط و حرفهایش و آنچه را که میخواهد علیه ما و مبارزه مردم ما القاء کند, علاوه بر سپاه پاسداران و نیرویی انتظامی و ارگانهای تابعه, با یک سیستم عریض و طویل اطلاعاتی هم پیش می برد. والا بی مایه فطیر است. گوش کنید, قسمتهایی از حرفهای وزیر اطلاعات رژیم را میخوانم که البته مسئولیت اعداد و ارقامی که میگوید بر عهده خود اوست :

« وزارت اطلاعات مرکب از هزاران کارمند رسمی و صدها هزار خبرچین. مخبر، همکار در سراسر کشور و در سراسر دنیا، این حاصل کار، صدها هزار پرسنل رسمی و غیررسمی، محصولـی است به نام اطلاعات که آن در خدمت نظام جمهوری اسلامی قرار می‌گیرد، و بیست سال تجربه مبارزه با جریانهای ضدانقلاب سبب این شده که جمهوری اسلامی امروز هزاران کارشناس مقتدر اطلاعاتی دارد و دسترنج این بیست سال مبارزه، گنجینه عظیمی است از اطلاعات که برای نظام جمهوری اسلامی بسیار، بسیار دستاورد بزرگی است و در تدوین سیاستهای کلان, نظام از این اطلاعات, حداکثر بهره را می‌برد» (۵شهریور۱۳۷۹).

 

آخوند یونسی در ۲۵اسفند۸۳ نیز در تلویزیون رژیم گفت: «ما نسبت به اپوزیسیون یک اشراف کامل داریم..... در بین سران آنها وزارت اطلاعات نفوذ دارد و در بسیاری از کارهای آنها وزارت اطلاعات دارد مدیریت میکند. دعواهایی که دارند، اختلافاتی که دارند، مشکلاتی که دارند، بسیاری از آنها، ناشی از نفوذ وزارت اطلاعات است».

یونسی در مورد انرژی هسته ای و غنی سازی اورانیوم افزود: «این حق را دنیا به ما داده, تعهد بین ‌ المللی است این حق را به ما دادند و سالیان سال هم هزینه کردیم, هزاران نفر هم تربیت شدند, بودجه ‌ های هنگفتی هزینه شده تا ما به اینجا برسیم. آیا ملت به دولت اجازه میده که از این حق صرف نظر کنه. نظرسنجی هایی که شده, مردم بطور قاطع نظر دادن که باید دولت در اعمال این حقش پافشاری بکنه و جالب اینجاست که تنها نقطه وفاق ملی هم, این است. یعنی حتی مخالفین جمهوری اسلامی بجز گروهک تروریستی منافقین, اکثر گروههای مخالف, اونها هم در این جهت بعنوان یک حق ملی دفاع میکنه از موضع جمهوری اسلامی. در اینجا فقط این گروهک جاسوسه که نظرش این نیست. ولی بقیه گروههای برانداز و مخالف و آرام و ساکت, انواع اقسامشون در این جهت موضع جمهوری اسلامی را دارند و حتی اونها نگران هستند که جمهوری اسلامی نکند در اینجا کوتاه بیاید. بنابراین جمهوری اسلامی یک نقطه بسیار مهمی را پیدا کرده, بعنوان اینکه مرکزی است, بهانه ای است برای وحدت ملی. یعنی ما میتونیم همه در یک نقطه متمرکز بشیم. در این موقعیت که ما رسیدیم, اصلا حق داریم از این حق صرفنظر بکنیم؟ دولت همچین حقی ندارد, هیچکس حق ندارد...».

 

هموطنان,

رژیم با خیل ”خبرچین“ و ” مخبر“ و ”همکار“ و ”پرسنل رسمی و غیر رسمی“ خود ”در سراسر کشور و در سراسر دنیا“، و همچنین با حاشیه نشینان نظام آخوندی, اینچنین میخواهد با تخدیر شعور عامیانه در برابر لیست گذاری و تحریمها هر طور شده از مهلکه جان بدر ببرد. اما اکنون دیگر آن سبو بشکسته و آن پیمانه ریخته است! رژیم پوسیده آخوندی دو راه بیشتر ندارد:

یا عقب بنشیند و جام های زهر زنجیره ای را یکی پس از دیگری سر بکشد تا بالمال طلسم اختناق درهم بشکند.

یا با انقباض و میلیتاریسم هر چه بیشتر, به پیشروی و ماجراجویی روی بیاورد تا ضربات و عواقب بعدی آن را تحمل کند.

لکن تا آنجا که به ما مربوط میشود, گفته ایم و تکرار می کنیم که می خواهیم رژیم هر چه سریعتر پس بنشیند, هر چند که این فرض بسیار بعید بنظر می رسد, اما در اینصورت قیمت هر چه کمتری میپردازیم. از این رو, با قطع و یقین می گوییم: بفرمایید عقب بنشینید, خواهش می کنیم عقب بنشینید و واپس بتمرگید! در اینصورت مردم ایران و جوانان مبارز و مجاهد این میهن, خوب می دانند شما را با ارتش قیام, چگونه جارو کنند و به زباله دان تاریخ بریزند!

اما اگر ناپرهیزی نمودید و به امید اینکه جنگ زمینی امکانپذیر نیست و نیروی زمینی در کار نخواهد بود, هوا بَرِتان داشت و در مدلهای پاسدار نشان احمدی نژادی پیش رفتید, اگر همچنانکه در سر دارید, به تصفیه های بزرگ و به سرکوب هر چه بیشتر و به کشتار برای جلوگیری از قیام روی آوردید, وعده نهایی ارتش آزادی با شما, در تهران.......

به روشنی می توان دید که این رژیم در بن بست است. به آخرخط رسیده و راه پس و پیش ندارد. نتیجه در هر حال و با همه فراز و نشیب ها یکی است: راه حل مریم در پایتخت شیروخورشید پیروز میشود......

 

سلام بر خلق - سلام بر آزادی

مسعود رجوی

۷ آبان ۱۳۸۶

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/0893db45-3a17-4e71-a168-9941fe0d4e8f"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات