آموزش برای نسل جوان (شماره ۴)
درباره پایگاه اجتماعی و نظرسنجیهای غیرعلمی
مقاومت تنها ملاک و شاخص مشروعیت در دوران اختناق
مسعود رجوی-مرداد ۱۳۹۲
صورت مسأله، مقاومت کردن یا مقاومت نکردن در برابر این رژیم است و نه داعیه تعداد و درصد رأی در جامعه اختناق زده که قابل حصول و قابل اثبات نیست. تعیین درصد آراء و پایگاه اجتماعی موضوعی مربوط به دوره بعد از اختناق است که در آن بتوان با به میدان آوردن مردم و با صندوقهای رأی، بدرستی سنجش و ارزیابی کرد.
هر چیزی غیر از این، نادیده گرفتن سرکوب و اختناق و چشم پوشیدن بر ممانعت فاشیسم دینی از بروز اراده و تمایل اجتماعی است. این را نباید بر رژیم بخشید و نادیده گرفت و بعد به تئوریپردازی دربارهٔ درصد آراء یا پایگاه اجتماعی نشست. در شرایطی که حتی اسم بردن از مجاهدین و به طریق اولی، کوچکترین اشاره به هواداری از مجاهدین سنگینترین محکومیتها و مجازات ها را دارد و در شرایطی که رژیم دهها هزار نفر را به همین خاطر دستگیر و شکنجه و اعدام کرده است، چگونه میتوان با یک نظرسنجی آزاد در بین مردم به درصد واقعی آرای مجاهدین دست یافت. اینجاست که روشن میشود تمام حرفهایی که منابع ارتجاعی و استعماری و همسویان و پادوهای آنها درباره پایگاه نداشتن مجاهدین در داخل ایران میگویند، بیراهه، باطل و در دستگاه نادیده گرفتن اختناق به سود آخوندهاست. مگر اینکه امکان ریختن رأی آزادانه به صندوقها فراهم شود.
مبانی مشروعیت و مرزهای سرخ مقاومت
مقاومت تنها ملاک و شاخص مشروعیت در دوران اختناق
آموزش برای نسل جوان (شماره ۴)
مسعود رجوی- مرداد ۱۳۹۲
کاش در میهن ستمزده ما اختناق آخوندی وجود نمیداشت و مردم میتوانستند در یک انتخابات آزاد پای صندوقهای رأی بروند و با رأی عمومی، مستقیم، مساوی و مخفی، نمایندگان و رئیسجمهور و قانون اساسی جمهوری جدید را معین کنند.
اما نخستین مشکل در دوران اختناق و دیکتاتوری سرقت و غصب حق حاکمیت و حق انتخابات آزاد از مردم است.
اگر نخواهیم به این رژیم تن بدهیم و اگر آزادی و دمکراسی بخواهیم، چه باید کرد؟ مقاومت برای سرنگونی استبداد دینی و بازگرداندن حاکمیت و حق انتخابات آزاد به خلق.
در اولین ماده اساسنامه شورای ملی مقاومت که در پایان سال۶۰ پس از اولین اجلاس شورا تصویب شده آمده است: «شورای ملی مقاومت برای سرنگونی رژیم خمینی و استقرار دولت موقت تشکیل شده است»
اما در برنامه شورا و دولت موقت که در بدو تأسیس شورا نوشته شده، ماده اول، این است که این «دولتی است موقت، که اساساً وظیفه انتقال حاکمیت به مردم ایران و مستقر ساختن حاکمیت جدید ملی و مردمی را بعهده دارد»
در ماده ۲ میگوید: «این دولت مشروعیت خود را تماماً از مقاومت عادلانه مردم ایران علیه رژیم ارتجاعی خمینی و خونبهای رشیدترین فرزندان مجاهد و مبارز این ملت علیه دیکتاتوری و وابستگی کسب میکند».
این جان کلام است. مشروعیت در دوران اختناق ناشی از مقاومت است و نه هیچ چیز دیگر. چرا که امکان انتخابات آزاد و دسترسی به رأی واقعی تمام مردم وجود ندارد و باید برای بهدست آوردن آن برخاست و مقاومت کرد تا رژیمی که مانع انتخابات و آرای آزاد و حاکمیت مردم است سرنگون شود. برنامه و این مواد در ۵مهر ۱۳۶۰ منتشر شد.
پس مقاومت تنها ملاک و شاخص و سرچشمهٔ مشروعیت در دوران استبداد و اختناق است. ارزش و اعتبار هر فرد یا جریان سیاسی در دوران اختناق با مقاومت و ایستادگی او در برابر فاشیسم دینی و در جنگ با آن سنجیده میشود. مشخصاً اینکه در جنگ نظامی و سیاسی و ایدئولوژیکی تا کجا و چه میزان به دشمن ضدبشری ضربه میزند. تا کجا برای این رژیم خطرناک است و تا کجا به نیروی جنگنده ضدرژیم در جنگ نظامی یا در جنگ سیاسی یاری میرساند و مایه میگذارد.
وقتی شاخص مقاومت، بهعنوان تنها ملاک و معیار واقعی به میان میآید، آنوقت خیلی پردهها کنار میرود و حقیقت از پشت دود و دم های ارتجاعی و استعماری و اپورتونیستی و ادعاهای میان تهی و همچنین ژستهای اپوزیسیون نمایانه در عین هم سویی و خدمت به دشمن در ضدیت با اپوزیسیون واقعی، برملا میشود و با وضوح تمام خود را نشان میدهد:
اولاً- داعیه و دکان اینکه هر فرد یا هر نیرو در داخل ایران چند رأی دارد و از چه حمایتی برخوردار است، تخته میشود. آخر وقتی نمیتوان در یک انتخابات آزاد به آرای عمومی مراجعه کرد، فراتر از همه حدس و گمانها یا نظرسنجیها چگونه میتوان بر روی میزان رأی و حمایت اجتماعی یک فرد یا جریان سیاسی، پا سفت کرد؟ بهخصوص که فضای باز سیاسی هم مانند خارجه در کار نیست که بتوان در تظاهرات یا گردهماییها و حرکتها و اقدامات سیاسی نمونهها و نمادهای آنرا به چشم دید و به همه نشان داد.
نتیجه اینکه در برابر دستگاه ناسنجیدنی میزان آراء در دوران اختناق، مقاومت ملاک و مبنای واقعی و حقیقی سنجش است. بنابراین در دوران اختناق، مشروعیت صرفاً ناشی از مقاومت و ایستادگی است. در دوران اختناق هر چیز غیر از این، ادعا و باد و بلوف است. هر کس راست میگوید با رژیم و اختناق فراگیر آن چنگ در چنگ شود و بستیزد و در این پهنه آزمایش بدهد.
پس صورت مساله، مقاومت کردن یا مقاومت نکردن در برابر این رژیم است و نه داعیه تعداد و درصد رأی در جامعه اختناق زده که قابل حصول و قابل اثبات نیست. تعیین درصد آراء و پایگاه اجتماعی موضوعی مربوط به دوره بعد از اختناق است که در آن بتوان با به میدان آوردن مردم و با صندوقهای رأی، بدرستی سنجش و ارزیابی کرد.
هر چیزی غیر از این، نادیده گرفتن سرکوب و اختناق و چشم پوشیدن بر ممانعت فاشیسم دینی از بروز اراده و تمایل اجتماعی است. این را نباید بر رژیم بخشید و نادیده گرفت و بعد به تئوری پردازی دربارهٔ درصد آراء یا پایگاه اجتماعی نشست. در شرایطی که حتی اسم بردن از مجاهدین و به طریق اولی، کوچکترین اشاره به هواداری از مجاهدین سنگینترین محکومیتها و مجازات ها را دارد و در شرایطی که رژیم دهها هزار نفر را به همین خاطر دستگیر و شکنجه و اعدام کرده است، چگونه میتوان با یک نظرسنجی آزاد در بین مردم به درصد واقعی آرای مجاهدین دست یافت.
اینجاست که روشن میشود تمام حرفهایی که منابع ارتجاعی و استعماری و همسویان و پادوهای آنها درباره پایگاه نداشتن مجاهدین در داخل ایران میگویند، بیراهه، باطل و در دستگاه نادیده گرفتن اختناق به سود آخوندهاست. مگر اینکه امکان ریختن رأی آزادانه به صندوقها فراهم شود. یک بار در جریان کارزار برای لغو برچسب تروریستی، یک نماینده کنگره از نماینده وزارتخارجه که مدعی بود مجاهدین در داخل ایران پایگاهی ندارند، پرسید، شما این را از کجا و بر چه اساسی میگویید؟ طرف مقابل گفت از کسانی که برای درخواست ویزا به سفارتهایمان میآیند سؤال میکنیم. آن نماینده گفته بود آخر خودتان لیستگذاری کردهاید و اگر کسی بگوید موافق یا هوادار مجاهدین است ویزا نمیدهید و انتظار دارید کسی که برای گرفتن ویزا آمده از ابتدا با اعلام هواداری از مجاهدین ویزایی را که میخواهد، بسوزاند؟!
در دستگاه مقاومت در ابتدای سال۱۳۶۱، پس از اولین اجلاس شورا، من توضیح دادم که فایده مبرم «هر کس یک رأی» در داخل شورا و عمر ۶ماههٔ دولت موقت و شورای ملی مقاومت از جمله این است که:
«ما را اساساً از ورود در مباحث من چند رای؟ و تو چند رای؟[در داخل ایران] و همه عواقب زیانبار احتمالی آن بر علیه جنبش و بر علیه آلترناتیو بینیاز میکند».
همچنین یادآوری کردم: «از خود من نیز تاکنون صدها بار بهطور شفاهی و کتبی پرسیدهاند که فیالمثل فلان سازمان یا نیروی عضو شورا "چند نفر" است یا ”چه کاری از آن بر میآید؟“» اما «ما با پذیرش یک رأی متساوی برای همهٔ سازمانها و گروههای عضو شورا این مشکل را نیز اساساً از موضوعیت انداختیم... ...
فکر میکنم دیگر مطالبی از این قبیل که هر سازمانی چند نفر است و چه تعداد هوادار دارد و... موضوعیتی برای طرح و ایجاد مشکل و سوءتفاهم، نخواهد داشت. بهعبارت دیگر، شورا ـ به شرط التزام نیروهای مستقل (ناوابسته) به برنامه و مصوباتش ـ بهطور عام به همهٔ گرایشات و تمایلات ملی، مردمی، ترقیخواهانه، انقلابی، اسلامی و غیراسلامی خوشآمد گفته و صرفنظر از عدد و رقم و تعداد و توانایی سیاسی یا نظامی آنها، در حیطهٔ تصمیمات شورا برای آنها، حق رأی و نظردهی متساوی قائل شده است».
میبینید که در دستگاه مقاومت نه جایی برای ادعا و لاف و گزاف باقی میماند و نه جایی برای تخطئه کردن مقاومت واقعی در برابر فاشیسم دینی.
ثانیاً-در دستگاه مقاومت، نمیتوان ۳۰سال یا ۳۲سال بعد از ۳۰خرداد که مجاهدین راه سرنگونی را با رود خروشان خون شهیدان بازگشودهاند، در دور دستها بیتوته کرد و با عنوان پناهندگی سیاسی، تمام هم و غم خود را صرف زدن زیرآب آنها کرد و یک سُس ”سرنگونی“ هم روی آن مالید و در امر خطیر سرنگونی رژیم ولایت فقیه، «انَا شریک» گفت و بعد بیمحابا در خدمت به همین رژیم در پوشش «آزادی انتقاد»، به شلاقکش کردن و ذبح نیروی محوری مقاومت پرداخت.
ثالثاً-در دوران اختناق، دستگاه مقاومت تنها دستگاهی است که اعتماد واقعی بر میانگیزد. اعتماد یک امر ذهنی یا صرفاً روانشناسانه نیست. همه مجاهدین و رزمندگان ارتش آزادیبخش بهخوبی میدانند که «اعتماد کسب کردنی است». آن را باید در مبارزه سیاسی و نظامی و ایدئولوژیکی ذره ذره و گامبهگام بهدست آورد. هیچکس در مجاهدین و ارتش آزادی نیست که این را نداند و در بحثهای سالیان نشنیده باشد که فی المجلس نباید انتظار اعتماد داشت. درست بهمین دلیل، هر چند هم دشمن و ایادی آن علیه شما بکوبند و بگویند باز هم بهدلیل عمل مجاهدی و مبارزاتی خود تا امروز از اعتمادی بیهمتا برخوردارید که البته مسئولیت ما را برای حفظ و نگهداری و ارتقای آن مضاعف میکند.
گاه یاران و هموطنانمان لطف و محبت و چشمههایی از پاکیزهترین عواطف نثار میکنند که همگی و بهخصوص خود من واقعاً و بدون مبالغه شرمسار و در خجالت غرقه میشویم. مجاهدین آموختهاند که در چنین لحظاتی در دل نجوا کنند و از خدا با استغفار بخواهند که آنها را شایسته این اعتماد و این عواطف سرشار نماید.
رابعاً-تنها در دستگاه مقاومت است که هر فرد یا نیرو، در جای خود قرار میگیرد.
بسته به ماهیت و توان مبارزاتی و مقاومتش در برابر ترفند ها و چنگاندازیهای دشمن تعالی پیدا میکند و در مبارزه هر چه مؤثرتر میشود. به دشمن و عوامل آن ضربات هر چه کاریتر وارد میکند و در اطراف خود، محیطش را هم دگرگون و بارور میکند.
در طرف دیگر، مشت ها و چنتههای خالی هم دیر یا زود باز و عیان میشود. چرا که دشمن از این دستگاه بالاترین خطر را احساس میکند. در مورد یکایک اعضا و اجزاء و یاران و پشتیبانان آن، طرح و برنامه دارد تا آنها را چگونه و از چه طرق مستقیم یا غیرمستقیم به دام بیندازد، جدا کند، ببُراند، مورد استفاده قرار دهد و بر سر ما چماق یا بلندگو یا تیغ و تبر کند.
×××××
دستگاه شما، سنگبنای دستگاه شما، و سرچشمهٔ دستگاه سیاسی شما، مقاومت در برابر فاشیسم دینی بوده است. تکرار روزمره این مفهوم که قلهٔ آن ایستادگی خودتان در اشرف و لیبرتی است، ممکن است عادی جلوه کند و گوش به آن عادت کرده باشد. اما اگر به عمق برویم، پردهها کنار میرود. خیلی دکانها تخته میشود و همه برچسبها میسوزد. جایی برای سفسطه و مغلطه و هوچیگری باقی نمیماند و خیلی چیزها روشن میشود:
-دیگر کسی نمیتواند زیر قبای ولایت، تحت عنوان مخالف رژیم یقهٔ ملا را رها نموده و پاچهٴ مجاهدین را بگیرد! به این قبیل افراد بگویید اگر راست میگویی ریش ملا را بگیر!
-دیگر کسی نمیتواند زیر لحاف اختناقِ ملا، این ساز را بزند که مجاهدین در داخل ایران پایگاه و حمایت ندارند و هر چه هست در خارج است!
-دیگر تئوریپردازان و مستخدمان نظرگاههای ارتجاعی و استعماری نمیتوانند در حالیکه پاسداران و شورای نگهبان ارتجاع را به چشم میبینند، برای نمایش انتخابات نامشروع، برای آخوند خاتمی و برای آخوند روحانی آرای میلیونی بسازند و یک دستگاه باسمهای «رأی و حمایت» روی پایههای اختناق و ظلمت بنا کنند. آنها میخواهند حرفی از سرنگونی نباشد، حرف از ارتش آزادی و مجاهدین نباشد و توی همین رژیم دنبال میانهرو یا اصلاحطلب بگردند. میخواهند مجاهدین و آلترناتیو شورا را هم از سر راه بردارند. این تئوری ارتجاعی و استعماری که در دوران اختناق مقاومت را نادیده میگیرد، کوک و تنظیم شده است برای اینکه بگوید همین رژیم و جناح های درونی آن و لاغیر چون که شما در داخل حمایت ندارید! چشم دیدن فهرست شهیدان را هم ندارند. حملات و هیستری فوق تصور رژیم علیه شما را هم به چیزی نمیگیرند و میگویند مجاهدین آنقدر بد هستند که رژیم هر چیز بدی را برای دور کردن از خودش به آنها نسبت میدهد! کاسه داغتر از آش را میبینید؟
ارتجاع و استعمار یک مشت روشنفکرنما هم دارند مثل آن ۳۷نفر از قبیل آخوند کدیور که حتی وقتی وزارتخارجه آمریکا بهاجبار میخواست مجاهدین را از لیست در بیاورد، جیغ و داد میکردند که مبادا اینها را از لیست در بیاورید، نیروهای دمکراتیک در ایران تضعیف میشوند! البته دیدیم که چهل و چند نفر از نویسندگان و هنرمندان و شعرای ملی ایران، خودشان بدون ارتباط با مجاهدین، اطلاعیه دادند و گفتند بس کنید. وقتی که اشرفیها زیر تیغ هستند، این دیگر جنایت است... .
البته کسانی که پشت صحنه، سرِ نخها را بهدست دارند، خوب حالیشان است که چه میکنند. همان غولهای نفتی و امثال جک استراو و همان کسانی که برای پوشاندن فضیحت عراق، حتی در ابتدای سال۲۰۰۹ برای اینکه رژیم بمب چسبنده به ایشان نچسباند، به برچسب تروریستی علیه مجاهدین ادامه دادند.
-همچنین در نظرگاه و دستگاه مقاومت، همچنانکه در ۳۲سال گذشته به اثبات رسیده است، شک نکنید که هیچکس و مطلقاً هیچ کس، محض رضای خدا پاچهٴ مجاهدین را نمیگیرد. باید دید آیا چک سفید یا سیاهی در کار است؟ آیا موضوع اموال و زمین و مستغلات یا امتیازات اقتصادی دیگر در کار است؟ آیا در این میان ریش گرویی و گروگانی موجود است؟ خلاصه باید دید چه بده و بستانی انجام شده است.
بهرحال آنچنانکه آن زندانی سیاسی فاش کرد برای وزارت دو تا فحش هم به سازمان مجاهدین غنیمت است چه رسد که به خون آنها هم تشنه باشی!
بنابراین اگر یک وقت دیدید خصومت و ضدیت بیمحابا بر روی مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران فوران کرد و رسانهها و مأموران رژیم دم گرفتند، بدانید که بحث و جدل سیاسی و تئوریک فایده ندارد. باید اصل موضوع یعنی علت اصلی خصومت و تخطئه و تضعیف نیروی جنگنده ضد رژیم و ضربه زدن به آن سربزنگاهها را پرسید که مدعی از گفتنش پرهیز دارد. باید پرسید مجاهدین که از قدیم به اندازه کافی بد و «اَخ» بودند و هستند و تحمل میکردید، پس بگو ببینیم چه چیز جدید است و جدیداً چه شده و چه عاملی باعث فوران ضدیت و خصومت با مجاهدین شده است؟!
اینجاست که واقعاً اگر پای رژیم، مستقیم یا غیرمستقیم، بیواسطه یا با واسطه در کار نباشد، پس ما با جهل مرکبی روبهرو هستیم که از آدم سیاسی بسا به دور است. در اینصورت «الاحقر» پیشاپیش، از کسانی که محض رضای خدا و بیاجر و مزد و بدون ما به ازاء، از سر جهل و نادانی با مجاهدین و مقاومت ایران به خصومت بر میخیزند، یک صد بار معذرت میخواهم و پوزش میطلبم. اما پیشنهاد میکنم در کلاسهای «اکابر» سیاسی الف بای مقدماتی مربوط به این رژیم و جنگ فراگیر آن با شورا و مجاهدین را فرا بگیرند!
خلاصه کنم: حل المسائل ما و خلق ما در کشاکشهای سیاسی، که هم راهنما و هم گره گشاست، مقاومت بهعنوان تنها ملاک و معیار و تنها شاخص مشروعیت در دوران اختناق و استبداد دینی است، صرفاً از این طریق میتوان در برابر فاشیسم مذهبی به آزادی و رأی آزادانه مردم دست یافت.
همه برای آزادی
هزار اشرف میسازیم
مریم رجوی-۶ تیر ۱۳۹۳
حقیقت این است حقیقت این است که موتور محرک و نیروی اصلیِ سمت دهندهٔ اوضاع، کشاکش میان رژیم و آمریکا در پروندهٴ اتمی یا جدال میان دو جناح حاکم رژیم نیست.
نبرد اصلی، میان مردم و مقاومت ایران با رژیم ولایت فقیه بوده، هست و خواهد بود.
مقاومتی که در دلِ زندانهای سیاسی، کانونهای شورش و اعتراض برپا میکند، . مقاومتی که آنتیتز تروریسم و صدور بنیادگرایی است.
مقاومتی که مجاهدان پاکبازش، در سختترین شرایط، پایداری تاریخی بینظیری را ارائه کردهاند.
اینها به گویاترین صورت، توانایی و ظرفیت مردم ایران و مقاومت سازمانیافتهٔ آنها را برای تغییر رژیم، نشان میدهد.
به قول مسعود مقاومتی که «صلح و امنیت و دموکراسی و حقوقبشر و ثبات و سازندگی و یک ایران غیراتمی را در این منطقه از جهان پیشنهاد میکند».
آری، مقاومتی که طی ۳۳سال، از کورهٴ گدازان همهٔ آزمایشها، عبور کرده است، قطعاً میتواند به مقصد آزادی و حاکمیت مردم دست یابد. بله میتوان و باید.
هموطنان
رژیم آخوندی در داخل و خارج ایران به توطئهها و اقدامات گسترده علیه مجاهدین و مقاومت ایران دست میزند.
از جمله هزاران نوشته، صدها کتاب، دهها فیلم و سریال تلویزیونی و صدها نمایشگاه علیه مجاهدین و این مقاومت. راستی اینها برای چیست؟
بهخاطر این است که از محبوبیت و اثرگذاری همین مقاومت، میترسند.
با وجود این همه ترس و وحشت، اما آخوندها مدعیند که این مقاومت در داخل ایران پایگاهی ندارد.
پاسخ ما این است: آزادی و امنیت اعضا و هواداران این مقاومت را تأمین کنید تا یک راهپیمایی در خیابانهای تهران برگزار کنند، آن وقت میبینید که چگونه سراپای رژیمتان را در مینوردند.