مسعود رجوی -۱۱ آبان ۱۴۰۱
فرافکنی و وارونهگویی خامنهای پس از سیلی آتشین قیام
در آویختن به مصدق برای شبیهسازی دجالگرانه انقلاب با ارتجاع و با کودتای استعماری ۲۸مرداد
در چهل و هشتمین روز قیام خامنهای در منتهای درماندگی ادعا کرد که گویا آمریکا و شرکاء برنامه دارند رژیم را سرنگون کنند. اما «ملت ایران زد توی دهنشان بعد از این هم خواهد زد توی دهنشان»!
همه میدانند که این وصلهها به آمریکا و اروپا نمیچسبد و ۴دهه گفتهایم که اگر از مماشات و امتیاز دادن به رژیم و میدان دادن به مزدورانش و آلترناتیوسازیهای پوشالی و استعماری و از برچسب و پروندهسازیهایی مانند ۱۷ژوئن به نفع رژیم دست بردارند، ما را بس. در امر سرنگونی رژیم هم خلق قهرمان با فرزندان آزادیستان کفایت است.
ما دیدیم که آمریکا چگونه پایگاههای ارتش آزادیبخش ملی ایران در خاک عراق را به درخواست رژیم و برای رژیم بمباران و مجاهدین را هم خلعسلاح کرد. اما بمباران و خلعسلاح نیروهای سرکوبگر رژیم را هیچگاه ندیدیم. اکنون خامنهای با سخافت آمریکا را به حمایت «از تروریسم کور» مجاهدین متهم میکند که «منجر به هزاران» کشته در رژیم شده است.
بنابراین اصل موضوع پنهان کردن یک جنگ عظیم بین انقلاب و ارتجاع، و این است که شیخ هم مانند شاه، در واپسین مرحله میخواهد بگوید که هر چه هست زیر سر خارجی و اجنبی است و انقلاب و قیام مردم ایران از اساس موضوعیت ندارد. از اینرو به گفتهٴ خامنهای ملت ایران زد توی دهنشان و بعد از این هم خواهد زد...
خلیفهٴ سیلی خوردهٴ ارتجاع بیش از این نمیتوانست فرافکنی و وارونهگویی کند. اما ما صبر میکنیم تا سیلیهای آتشین ملت ایران، بهویژه جوانانی را که بهگفته او دچار «هیجان و احساسات» شدهاند هر چه بیشتر و بیشتر بر بناگوش نظام ببینیم. آنقدر که بند از بند رژیمش بگسلند. همان انقلابیون و شورشگرانی که دیکتاتوری شاه را هم ساقط و سرنگون کردند.
پشتک و واروی آخوندی در بارهٴ کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲ و اینکه آمریکائیها دشمنی با ملت ایران را از آن روز شروع کردند و به «مصدق فرنگیمآب» هم رحم نکردند، کسی را نمیفریبد و شأن مصدق کبیر فراتر از زخمزبانهای مرتجعین است. درآویختن به مصدق برای شبیهسازی دجالگرانهٔ انقلاب دمکراتیک مردم ایران با کودتای استعماری و ارتجاعی ۲۸مرداد دردی دوا نمیکند.
بر کسی پنهان نیست که ایل و تبار خمینی و آخوندهای ارتجاعی علیه مصدق و با شاه و دربار بودند. کاشانی بود که صراحتاً خواهان اعدام مصدق شد. خمینی در آن روزگار آخوند دست چندمی زیر قبای کاشانی و در همه جا با او علیه مصدق بود. کما اینکه پس از انقلاب ضدسلطنتی هم آشکارا بهخاطر «سیلی خوردن» مصدق (در همان کودتای ۲۸مرداد) شکرگزاری میکرد.
نمونهٴ دیگر پیامی است که خمینی در دوران بریدگی، پس از چند ماه حصر در قیطریه تهران، در نیمه آبان ۱۳۴۲ برای کندی رئیسجمهور وقت آمریکا فرستاد، عذر تقصیر خواست و نوشت مبادا حملات لفظی (و مصلحتی) او به آمریکا سوءتعبیر شود چرا که او در واقع خصومتی با آمریکا ندارد. در گروگانگیری آبان ۵۸ و در اعدامهای انبوه دههٔ ۶۰ و در قتلعام زندانیان ما هم ثابت شد که ضدیت و خصومت خمینی و ارتجاع ولایت فقیه، قبل از همه با انقلاب و رشیدترین فرزندان مردم ایران است. همچنین ثابت شد که دشمن ما همینجاست به دروغ میگویند که در عراق و قدس و آمریکاست.
بوالعجب اینکه خامنهای به ۳۰۰میلیون آمریکایی طعنه «انحطاط» میزند که چرا به رئیسجمهورانی از قبیل ترامپ و بایدن رأی دادند و آنها را سر کار آوردند. از فرط خرفتی فراموش کرده است که خودش چه جلادی را از صندوق بیرون کشیده و به ریاستجمهوری رژیمش گماشته است!
وانگهی یادش رفته است که در روز ۱۴خرداد ۱۳۶۸ خودش در جلسه خبرگان ارتجاع بعد از مرگ خمینی درباره مرجعیت و رهبری خودش گفت: «واقعاً باید خون گریست در جامعه اسلامی که حتی احتمال کسی مثل بنده در آن مطرح بشود، مسأله اشکال فنی دارد، اشکال اساسی دارد»... راستی هم که مردم ایران خون گریستند و خون میگریند. از اینروست که اکنون:
هنگامه خشم و خروش و آتش است