مسعود رجوی-۱۵ آبان ۱۴۰۲
از هول حملهٔ نظامی و جنگ نسیه با رژیم در دیگ نقد دجالیت ولیفقیه افتادهاند و به خامنهای هشدار میدهند حق ندارد کشورشان را به جنگ بکشد!
این، خشت کج و وارونه کردن صورت مسأله توسط اصلاحاتیها در درون و امتداد آنها در بیرون نظام است.
خامنهای هرگز قصد جنگ با آمریکا و جنگ رو در رو با اسراییل نداشته و ندارد زیرا از آن زیان میکند و سرانجام کرسی هژمونی و ولایت را از دست میدهد. بگذریم که آمریکا برای چند پشت از آنچه در عراق کرده پشیمان است.
همچنین رژیم خوب میداند که آمریکا در این ایام قبل از هر چیز به فکر گروگانهایش است. در فکر جلوگیری از گسترش جنگی است که طبعاً دامن رژیم را هم خواهد گرفت.
اما خامنهای حتی در دوران ترامپ پیوسته اطمینان میداد که جنگ نخواهد شد. او در ۲۲ مرداد ۱۳۹۷ میگفت:
«بهطور خلاصه در دو کلمه به ملّت ایران بگویم: جنگ نخواهد شد و مذاکره نخواهیم کرد... جنگ نخواهد شد؛ چرا؟ برای خاطر اینکه جنگ دو طرف دارد: یکطرف ما هستیم، یکطرف او است؛ ما که خب جنگ را شروع نمیکنیم... طرف آمریکایی و آمریکاییها هم جنگ را شروع نمیکنند، برای اینکه آمریکاییها هم میدانند که اگر جنگی را اینجا شروع کنند، صددرصد به ضررشان تمام خواهد شد... آمریکاییها یک بار هم اینجا حمله کردند به طبس خودشان را نجس کردند، برگشتند رفتند!جنگ نخواهد شد، مطمئناً».
سالهاست گفتهایم: «بیتخامنهای بزرگترین مرکز جرم و جنایت و سرکوب در دنیای امروز است. قیمت را مردم ایران و فرزندان رشید این خلق ستمدیده، با گوشت و پوست و استخوان میدهند». اما «اهل مماشات و استمالت، پشتیبانان و مشاطهگران و مزدوران همین رژیم، در یک کُر هماهنگ از جنگ با آن پرهیز میدهند. فقط معلوم نیست که در ۴۰سال گذشته چه کسی جز مجاهدین و مقاومت ایران، قصد و حال و رمق جنگ با دشمن ملت ایران و سرنگونی آن در تهران را داشته است؟! آنها میتوانند ۴۰سال دیگر هم به دیالوگ سازنده و دیالوگ انتقادی با همین رژیم و کف زدن و غش و ریسه برای اصلاحات حاجی خاتمی و میانهروی شیخ حسن روحانی ادامه دهند. اما مردم ایران میگویند که دیگر ماجرا تمام است. دوران آمادهباش برای سرنگونی این رژیم فرا رسیده است. تهدید، نکوبیدن سر مار به سنگ است. سپاه جهل و جنایت باید درهم کوبیده، خلعسلاح و منحل شود. باید قیام کرد» (۳تیر ۱۳۹۸).
اکنون در ۱۵ آبان ۱۴۰۲ یکماه پس از شروع جنگافروزی خامنهای باید به صراحت گفت که او تا این نقطه از جنگ در غزه از جمیع جهات حداکثری را که میخواست به دست آورده است. تلاشش این است که از دست ندهد و اگر شد، بر آن بیفزاید.
تکرار میکنیم که فلسطین را بر سر نیزه کرده است تا از قیام خلق و سرنگونی محتوم گریزگاهی بجوید؛
تکرار میکنیم که خامنهای با استقبال از سیل خون در غزه و با رضایت از درد و رنج مردم بیپناه غزه و مردم بیگناه یهود با عمامهاش گردو میشکند. نباید به او بالفعل ”نوشجان“ گفت! آیا غیر از این است که جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت از هرکس و از هر طرف که باشد ماحصل آن سر ضرب به جیب خلیفهٔ ارتجاع در ایران میریزد؟
پس اکنون زمان وصول قیمت از خامنهای است. زمان فراخواندن به سرنگونی است. زمان تهاجم حداکثر است. شاقول این بحث خامنهای است. میزی را که او چیده باید بر هم ریخت و بر سر خودش آوار کرد. نه اینکه ملتمسانه و با ذلت و انفعال به گونهیی وارونه از او خواسته شود که کشور را به جنگ نکشاند! مگر اینکه اصل موضوع به جای کوبیدن بر سر مار حسبالمعمول کوبیدن بر سر نیروی جنگندهٔ ضدرژیم باشد.
چون خامنهای از خدا میخواهد تا آنجا که ممکن است قضایا مانند جنگهای ۳۳روزه و ۲۲روزه به همینجا ختم و رفع و رجوع شود. اگر اوضاع در کنترل او باقی بماند و مهار از دست نرود و وضعیت و تعادل دیگری به او تحمیل نشود، در این صورت برندهٔ اصلی رژیم است و برای مراحل بعدی دست خامنهای پرتر است:
-در پایین، سد بستن در برابر قیام و جبهه خلق و سرکوب و اعدام هر چه بیشتر
-در بالا، مهندسی انتخابات مجلس و خبرگان ارتجاع بهخصوص که مسأله جدی جانشینی خامنهای هم در کار است
- در منطقه، گوشمالی کشورهای عربی و بر جای خود نشاندن آنها مخصوصاً عربستان سعودی در پیمان ابراهیم
- و در سطح جهانی، طرفحساب و مخاطب جدی از موضع هژمونی بر منطقه بهویژه در سال آخر ریاست بایدن
در این اوضاع و احوال، جای تعجب نیست که وزیر دفاع رژیم با توپ تو خالی برای آمریکای مغلوب شاخ و شانه میکشد که فوراً جنگ غزه را متوقف کرده و آتشبس را اجرا کنند در غیراین صورت ضربه سختی به آنها وارد خواهد شد.
حال بگذارید که هر کس همجبهه رژیم یا همسو با رژیم است، کوبیدن سر مار ولایت در ایران را «ویرانی ایران، تقویت استبداد حاکم، تشدید سیاستهای سرکوب» و «ویرانگر، ضدملی» و «تفرقهافکنانه» بخواند بدون اینکه حتی یک کلمه از سرنگونی این رژیم بگوید چه رسد به ضرورت مبرم آن در این شرایط. یعنی موقعیت انقلابی داخلی و بحران منطقهیی و بینالمللی. ما فقط چند سؤال اساسی را برای پاسخگویی و قضاوت در برابر هموطنان و یاران مقاومت میگذاریم:
۱-آیا خامنهای و دیکتاتوری دینی حاکم بر ایران بانی و یکطرف اصلی این جنگ هست یا نیست؟
۲-آیا کسانی که متحدان عینی و بالفعل دیکتاتوری ولایت فقیه و همجبهه یا با آن همسو هستند، با سرنگونی این رژیم با شهرها و کانونهای شورشی و ارتش آزادی بهویژه با برگرداندن سلاحهای مجاهدین که اسناد خرید و غنیمت گرفتن آنها از رژیم خمینی در ۱۰۰رشته عملیات ارتش آزادیبخش موجود است، موافقند؟
۳-چه کسانی از روز اول با تحریم این رژیم به بهانهٔ این که فشارش روی مردم میآید مخالفت کردهاند و اکنون هم در همان مواضع هستند؟ هزینه کردن ۵۰میلیارد دلار پول مردم ایران برای بشار اسد و مشابه آن در یمن و غزه و لبنان و سایر کشورها را هم در نظر داشته باشید. این در حالی است که رئیسجمهور برگزیده شورای ملی مقاومت برای انتقال حاکمیت به مردم ایران از ابتدای برجام گفت: «پولهای نقدی که به جیب رژیم ریخته میشود باید تحت کنترل شدید سازمان ملل صرف نیازمندیهای مبرم مردم ایران بهویژه حقوق اندک و پرداخت نشده کارگران و معلمان و پرستاران و تأمین غذا و دارو برای توده مردم شود در غیراین صورت خامنهای پولها را کماکان در چارچوب سیاست صدور تروریسم و ارتجاع به عراق و سوریه و یمن و لبنان سرازیر میکند و قبل از همه، جیب پاسداران نظام را پرتر از همیشه میکند» (۲۳تیر ۱۳۹۴).
۴-چه کسانی برخلاف اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران با کیفر دادن جلاد مجاهدین و خلقهای منطقه قاسم سلیمانی مخالفت کردند و باز هم مخالفند؟ جلادی که میخواستند از او چهگوارای ثانی بسازند! (لوموند ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۶).
۵-خواهشمند است اگر کسی راه پراتیک و بهتری برای سرنگونی این رژیم دارد ارائه کند و البته ما هم در خدمتیم.
ما چه میخواهیم؟
مردم ایران میخواهند که این یکی شاهسلطانولایت (خامنهای)
مانند دیکتاتورهای پیشین محمدعلیشاه و رضا شاه و محمدرضا شاه گورش را گم کند
انقلاب دموکراتیک و جمهوری دموکراتیک به دست توانای مردم ایران پیروز میشود