حضار محترم،
روز جهانی زن را به همه شما، به زنان جهان و به زنان آزاده ایران تبریک میگویم. تبریک بهخاطر پایداری بر آرمان برابری و تبریک به زنان جهان زیرا خواهرانشان در ایران، امسال در قیام علیه حکومت مرتجع و زنستیز آخوندی پیشتاز بودهاند.
امسال روز زن؛ روز افتخار است، روز شادی و روز تحسین است. زیرا زنان ایران، در خط مقدم نبرد با بنیادگرایی که دشمن همه زنان جهان است، نقشآفرینی کردند.
همچنین به خواهرانمان در سراسر جهان که در سال گذشته در برابر دیکتاتوری و بنیادگرایی و خشونت مقاومت کردند، بهویژه زنان سوریه درود میفرستیم سلام بر آنها که در میان ویرانههای یک کشور با ده میلیون آواره و پانصد هزار قربانی، پرچم امید را برمیافرازند.
من امروز میخواهم درباره چند با شما موضوع صحبت کنم:
درباره پیشتازی زنان در قیام ایران، درباره حق زن ایرانی در براندازی ولایت فقیه، مسئولیت زنان برای ادامه قیامها، مسأله حجاب اجباری و سرانجام پاسخ به این سؤال که نقش زن ایرانی که بهآن معتقدیم، چه پشتوانهیی دارد؟
پیشتازی زنان در قیام ایران
یکی از جنبههای چشمگیر این واقعه، این است که نیروی محوریاش زنان و جواناناند. بیدلیل نیست که نماد این قیام، تصویر دختری است که در میان دودهای گاز اشکآور، مشت خود را بلند کرده است.
یکی از شعارهای قیام این بود که «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا». این شعار، اولین بار توسط دختران و پسران دانشجوی قیامکننده در تهران داده شد.
شعار مهم دیگر این بود که معترضان خطاب به آخوندها گفتند: بترسید، بترسید، ما همه با هم هستیم. در این ابتکار هم که جلوی زندان اوین صورت گرفت، زنان، فعالانه نقش داشتند.
بله باید آخوندها بترسند که ما همه با هم هستیم.
خامنهای گفته است: برابری جنسی زن و مرد ازجمله حرفهای کاملاً غلط غرب است. و زنان ایران پاسخ قاطعی به او دادند. زن شجاعی درست در یک متری پاسداران و مأموران امنیتی ایستاد. و چشم در چشم آنها با همه وجود فریاد کشید: مرگ بر خامنهای. نام این زن را نمیدانیم؛ اما در آن لحظه که فریاد کشید، نامش ایران بود.
درباره نقش زنان در قیام، معاون سیاسی سپاه پاسداران تصویر نسبتاًً روشنی ارائه کرده است. او گفت: در دهه۶۰ آنهایی که اعتراضات خیابانی سازمان مجاهدین را رهبری میکردند، بیشتر خانمها بودند و اکنون نیز حلقه اصلی تحریک و شروع، خانمها بودند بهعنوان مثال، چهار نفر از این خانمها ایلام را به آشوب کشیدند و بعد از دستگیری مشخص شد هیچکدام آنها ایلامی نبودند. به همین ترتیب آنهایی که از کرج بودند در کرمانشاه دستگیر شدند، یا آنهایی که از بندرعباس بودند در شیراز دستگیر شدند؛ اینها مجاهدینی بودند که سازمانیافته در شهرها حضور مییافتند و شعارها را جهت میدادند.
این اعتراف دشمن است که حلقه اصلی برانگیختن قیامها زناناند و من تأکید میکنم که حلقه اصلی سرنگونی رژیم ولایت فقیه، زنان بپاخاسته و رزمآوران ایراناند.
حق زن ایرانی در براندازی رژیم ولایت فقیه
زنان به خیابانها نیامدهاند که چیزی از رژیم بخواهند؛ بلکه آمدهاند که رژیم آخوندی را از میان بردارند. زنان به قیام برنخاستهاند که فقط آزادی خود را مطالبه کنند. قیام کردهاند که تمام ایران را آزاد کنند.
این واقعیت، موضوع دومین بخش صحبتهای من است.
در دههی ۱۷۹۰، در انقلاب کبیر فرانسه، المپدوگوژ بر اساس اعلامیه حقوقبشر فرانسه، اعلامیه حقوق زنان را صادر کرد. او در همان زمان اعلام کرد: «وقتی زن حق دارد اعدام شود پس باید حق داشته باشد که پشت تریبون قرار بگیرد».
ما هم به آخوندها میگوییم وقتی که دهها هزار زن ایرانی را شکنجه و اعدام کردهاید، وقتی که ابتداییترین حقوق او را گرفتهاید، پس زن ایرانی حق دارد رژیم ولایت فقیه را سرنگون کند. و قطعاً این حق را به کرسی خواهد نشاند.
براندازی، حق زن ایرانی است و درعینحال، یگانه راه او برای آزادی و برابری. به گواهی تجربه ۳۹سال گذشته، این رژیم هیچ راه و روش دیگری باقی نگذاشته. آیا از بازی اصلاحات و اعتدال قلابی چیزی عاید زنان ایران شد؟ هرگز. آیا تلاشهایی که برای اصلاح جزیی قوانین پرتبعیض صورت گرفت، فایدهیی داشت؟ هرگز. آیا سال بهسال حجم قوانین زنستیزانه بیشتر نشده؟ آیا سال به سال فرصت اشتغال زنان از دست نرفته؟ آیا سال بهسال زن ایرانی بیکارتر، مطرودتر و بیش از همیشه تحقیر نشده است؟
در نتیجه این سیاستها، اکثریت جامعه ایران و بهویژه زنان روز به روز فقیرتر شدهاند. به وضعیت جامعه نگاه کنید، کلیه فروشی، فروش نوزاد، ازدواج دختربچهها، تعدی و توهین و تحقیر. راستی که قلب و وجدان ملت ایران از اینهمه ستم و بیداد علیه زنان جریحهدار است. حتماً میپرسید که چرا جزئیترین خواستهای زنان در این رژیم قابل اجرا نیست؟ زیرا پژواک هر یک از این خواستها در گوش آخوندها همان براندازی است. از لغو حجاب اجباری، لغو هر نوع تبعیض و هر نوع نابرابری، هرچه بخواهید یک خواست براندازانه است و جز با سرنگونی رژیم ولایت فقیه بهدست نمیآید.
حجاب اجباری، برای به بندکشیدن زنان و سرکوب عمومی مردم
موضوع بعدی، این است که چرا آخوندها یکی از ابتداییترین حقوق زنان یعنی حق انتخاب پوشش را از آنها سلب کردهاند؟ آنها میگویند: این مطابق دستور اسلام است. در حالیکه تحمیل حجاب دقیقاً ضداسلام است. روی آوردن به دین، بر اساس انتخاب آزادانه و داوطلبانه هر فرد است. در قرآن آمده است: لااکراه فیالدین. پس هر چیزی که از روی تحمیل و زور باشد، برخلاف اسلام حقیقی است. میخواهد دین اجباری باشد یا حجاب اجباری. حجاب اجباری برضد اسلام است، برای بهبندکشیدن زنان است، برای سرکوب عموم مردم است.
وگرنه بهکار گرفتن ۲۶وزارتخانه و نهاد رژیم برای حجاب اجباری چه هدفی دارد؟ چرا هر روز حداقل دو هزار زن را در سراسر ایران دستگیر میکنند؟ تمام ماجرا این است که هر وقت میخواهند تنفس سیاسی جامعه را بند بیاورند، بگیر و ببند به بهانه بدحجابی را بیشتر میکنند.
زنان ایران از روز اول، فهمیدند که آخوندها چه هدفی دارند. بههمین دلیل در همان اسفند ۱۳۵۷زنان مجاهد در حالی که خودشان روسری داشتند، در تظاهرات اعتراضی علیه حجاب اجباری شرکت کردند. از روز اول، تحمیل حجاب به زنان، وسیله اختناق و سد کردن راه زنان بوده است و نه چیز دیگر.
خمینی در ۲۲بهمن حاکمیت شوماش را شروع کرد. فقط ۱۵روز بعد در ۶اسفند «قانون حمایت خانواده» را ملغى کرد. در ۹اسفند تبعیض جنسی علیه زنان را به عرصه ورزش کشاند. در ۱۳اسفند حق یکجانبه طلاق را به مردان داد. در ۱۵اسفند قانون خدمات اجتماعی زنان را لغو کرد و در ۱۶اسفند حجاب اجباری را به کارمندان زن تحمیل کرد که مجری آن در ادارات ارتش همین رئیسجمهور فعلی رژیم، آخوند روحانی بود.
تاریخچه ۳۹ساله این رژیم، تاریخچه سرکوب زن ایرانی است و حالا زن ایرانی میخواهد این صفحه تاریک را از تاریخ ایران ورق بزند.
بههمین دلیل قیام ایران، فقط برای براندازی یک نظام سیاسی نیست؛ بلکه قیامی است علیه بنیادگرایی و ارتجاع مذهبی، که منطقه را به خاک و خون کشیده است. این طلوع تازهیی است. طلوعی پر امید نه فقط برای مردم ایران، بلکه برای تمام مردم منطقه و جهان. زیرا ارتجاع و بنیادگرایی که در سال ۵۷با حاکمیت استبداد مذهبی در ایران متولد شد، در قیامهای ۹۶مرد و مردار شد.
مسئولیت زنان برای ادامه قیامها
خطاب من به زنان دلیری است که در قیامها فعالانه حضور داشتند. اوضاع کنونی ظرفیت ادامه قیامها را فراهم کرده است و پیام آن به شما زنان بپاخاسته این است که مسئولیت استمرار قیام را بر شانههای خود بگذارید. این مسئولیت از دو بخش مهم تشکیل شده است. اول: شکستن دیوار ترس و ناباوری، دوم سازمان دادن قیامها.
اجتماعات اعتراضی ماههای اخیر و در اوج آن قیامها، یک بار دیگر نشان داد که شما زنان شجاع، در لحظههای حساس توانستهاید اوضاع را تغییر دهید و باعث گسترش اعتراضها شوید.
نقش شما در این لحظات، تعیینکننده است. مسئولیت اخص شما شکستن فضای ترس، خفقان و ناباوری است. نقش شما این است که امید و جرأت مردم را احیا کنید و توان مقابله با سرکوب را در جوانان شعلهور نمایید.
وقتی پاسداران برای دستگیری جوانان هجوم میآورند، همه کسانی را که با ترس و تردید در اطراف ایستادهاند، به حرکت کردن، فریاد کشیدن و محاصره مزدوران برانگیزید. شما میتوانید از مقابله با یک دستگیری، انگیزش اعتراض و قیام ایجاد کنید.
نسل میلیشیا، یعنی همان نسل مسعود، دختران و پسران دانشآموز و دانشجو، بعد از انقلاب ضدسلطنتی در سالهای ۵۷تا ۶۰، در مقابل حمله چماقداران و پاسداران میایستادند و جلودار جنگاوری و نبرد برای آرمان آزادی بودند.
خواهران مجاهدتان در اشرف و لیبرتی با همین روحیه جنگاوری، در خط مقدم ایستادند و بارها هجوم مزدوران تا دندان مسلح را متوقف کردند.
پس وقتی که مزدوران رژیم حمله میکنند، برای تهاجم متقابل و شکست و عقبنشینی آنها تلاش کنید. در مقابل دستگیری قیامکنندگان، اعتراضها را افزایش دهید و خانوادههای زندانیان را در مقابل زندانها همراهی و حمایت کنید.
خواهران عزیزم، شما میتوانید دیوار ناباوری و ترس و ناامیدی را در هم بشکنید. بارها دیدهام که با دستان زنجیرکرده بههم در مقابل صفوف تظاهرات پیش میروید. این راه و رسم را ترویج کنید. این صف بهم پیوسته میتواند و باید آزادی و برابری را محقق کند.
دومین وظیفه شما زنان و دختران عزیزم، سازمان دادن است. قیام دی ماه نشان داد که لازمه پیشروی، سازمانیافتگی است. پس برای سازماندادن سایر خواهرانتان تلاش کنید.
بهزنان هموطن در همه شهرها بیاموزید که کانونها یعنی هزار اشرف را تشکیل دهند. به آنها بیاموزید که شوراهای مقاومت برپا کنند. به مادران بگویید اندوه ۳۹ساله دیگر کافی است. حالا زمان تشکیل شورای مقاومت مادران برای ادامه قیام است.
به زنان سرپرست خانوار بگویید پنجرهیی بهسوی امیدهای واقعی وجود دارد که دستان شما میتواند آن را باز کند. زنان بیکار یا اخراج شده با تشکیل شوراهای مقاومت میتوانند به کاری بزرگ دست بزنند. راه پایان دادن به حقوق پایمال شده، تشکیل شوراهای مقاومت و کانونهای شورشی برای ادامه قیام تا پیروزی است؛ شورای مقاومت معلمان، بازنشستگان، شورای زنان کارمند، کارگر، دانشجو و دانشآموز، شورای مقاومت پزشکان، پرستاران، مادران اعدامشدگان و مادران زندانیان.
آری، بگذارید هزار چشمه بجوشد، بگذارید هزار گل بشکفد، بگذارید کانونها و شوراهای مقاومت در هر شهر و روستا تکثیر شوند.
چنان که مسعود گفته است: «ولیفقیه... از تشکیلات و سازماندهی و مقاومت سازمانیافته، بهغایت میترسد و در آن به عیان سرنگونی محتوم خود را میبیند. او بهتر از هر کس میداند که مجاهدین و شبکه اجتماعی قیام و کانونهای شورشی و هزار اشرف به راستی زن و مرد جنگ و رزمآوران میدانند».
و تأکید من این است که برای گسترش قیام و سرنگونی نظام ولایت فقیه، باید صدها و هزاران فرصت خلق کرد و این در توان همه شما زنان آزاده ایران هست. زیرا پیشتازان شما در این مقاومت با تجارب بسیار ارزنده، چهار دهه است که مبارزه میکنند و اکنون در شورای مرکزی مجاهدین با هزار زن قهرمان پیشتاز نبرد با دیکتاتوری مذهبی هستند.
سیاست آخوندها، سرکوب زنان و به انفعال کشاندن مردان است
میخواهم به مردان آزادیخواه ایران بهویژه جوانان، بگویم که خشم و بیزاری خود از رژیم آخوندی را با ایستادگی در برابر زنستیزی رژیم، همراه کنید. سیاست آخوندها، سرکوب زنان و به تسلیم و انفعالکشاندن مردان است. این سیاست را در هم بشکنید.
برادران پیشتاز شما در صفوف مجاهدین و مقاومت ایران، راه پیشرفت مبارزاتی و فکری خود را با محترم شمردن برابری زنان طی کردهاند. شما نیز برای دفاع از هویت انسانی خود، و برای دفاع از شخصیت زن ایرانی، در برابر آخوندها و سرکوب آنها به مبارزه برخیزید. در مقابل هر گونه تعرض به زنان، هرگز سکوت نکنید، هرگز تسلیم نشوید و هرگز تماشاچی نباشید. در برابر سرکوب و تحقیر زنان و جوانان بایستید و به این وسیله از ارتجاع و ایدئولوژی عقبمانده آخوندی فاصله بگیرید و استواری و شرف انسانی خود را صد چندان کنید.
نقش تعیینکننده زنان ایران در تغییر به سوی آزادی
ما پیوسته بر این اعتقاد تأکید میکنیم که زن ایرانی نقش تعیینکننده در تغییر ایران بهسوی آزادی دارد. اما چگونه؟
موقعیت زن ایرانی را کسی به او نداده است. او این موقعیت را با رنج و خون و اراده آزدایخواهانه خود ساخته است؛ در شامگاه ۳۰خرداد سال ۶۰، خمینی ۱۲دختر مجاهد را اعدام کرد. تنها به این جرم که در تظاهرات۳۰خرداد شرکت کرده بودند. اغلب آنها کمتر از ۱۸سال داشتند و در موقع اعدام، حتی حاضر به گفتن نام خود نشدند. بعدها، دهها هزار زن مجاهد و مبارز دیگر بهخاطر مبارزه در راه آزادی مردم ایران، شکنجه شدند یا که بر سر دار رفتند.
راستی چرا خمینی شکنجهگاههای موسوم به واحدهای مسکونی را علیه زنان زندانی بهکار گرفت؟ چرا آنها را در قفس و تابوت محبوس کرد؟ زیرا در برابر مقاومت آنها، بارها و بارها شکست خورد. مقاومت زندانیان مجاهد و مبارز بهویژه زنان در سالهای۶۰تا ۶۷بهراستی از فرازهای پرافتخار تاریخ مقاومت برای آزادیاست. در سال ۶۷زنان و مردان مجاهد در مقابل دو انتخاب قرار گرفتند: یا تسلیم یا چوبههای دار. آنها با ایستادگی بر سرموضع خود و با دفاع از آرمان مجاهدین و مسعود جانهای خود را تقدیم کردند. پایداری در برابر خمینی با چنین بهایی دوام یافت.
در سالهای اول حاکمیت خمینی، دختران مجاهد و مبارز سد استواری در برابر او تشکیل دادند. در قدم بعد، دلاورانی همچون طاهره اسکندرنژاد یا اکرم خراسانی را میبینیم که پیشتاز نبرد با پاسداران در خیابانهای تهران بودند. در سازمان مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی، بالاترین مواضع فرماندهی را هدایت کردند. در نبردهای فروغ جاویدان، روحیه و تهاجمشان چنان دشمن را به وحشت انداخت که پس از سهدهه هنوز با ترس، از آن یاد میکند. طاهره طلوع از فرماندهان همان نبردها بود. پاسداران از فرط کینه، با زدن خنجری به قلب او، پیکرش را به صخرههای چهار زبر در کرمانشاه آویختند.
سپس زن ایرانی را در پایداری ۱۴ساله اشرف و لیبرتی میبینیم. و حالا در شورای مرکزی آنها در دل یک محاصره سخت و طولانی، دژ آزادی ایران را برپا کردند. و حالا همین دلاوریها را در حضور زنان در قیامها یا مقاومت و اعتصابغذای زندانیان سیاسی میبینیم.
جامعه ایران از یاد نخواهد برد که زنانی چون فاطمه امینی، مرضیه اسکویی، اعظم روحی آهنگران و اشرف شهیدان، چگونه با عزم و فداکاری خود برای انقلاب بهمن راه باز کردند. سلام بر همه آنها.
با همین پشتوانه است که میگوییم مرتجعین نمیتوانند مانع پیروزی زن ایرانی شوند.
سرانجام، روی سخنم به جنبشهای برابری و خواهرانم در سراسر دنیاست. خوشبختانه در اینجا خواهران عزیزم از کشورهای مختلف آسیا، اروپا، آمریکا، آفریقا، کانادا و استرالیا حضور دارند. میخواهم تأکید کنم که بزرگترین پروژه زنان در این دوران برای مدافعان حقوق زنان، حمایت از مبارزه علیه بنیادگرایی و تروریسم است و از آن جا که قلب این بنیادگرایی و ارتجاع در ایران تحت حاکمیت آخوندهاست، حمایت از قیام مردم ایران برای سرنگونی این رژیم، اهمیت مضاعف دارد. من مطمئنم که زنان جهان به این وظیفه تاریخی عمل خواهند کرد.
هر مقاومتی علیه ستم و بیداد، دستاوردی برای همه زنان است
در سال گذشته شاهد بودیم که زنان در کشورهای غرب، جنبشی علیه تعرضهای جنسی و آزار و اهانت علیه زنان بهپا کردند. آنها برخاستند و سکوت را شکستند. آنها نشان دادند که زنان محکوم نیستند که هم مورد خشونت قرار بگیرند و هم تا ابد آن را تحمل و پنهان کنند. شجاعت آنها و حمایت مردم جهان از آنها، بیشک گامی بهپیش برای شورش علیه نظام مردسالار است.
در شرایطی که زنان، یعنی نیمی از جمعیت جهان، همچنان از سرکوب و فقر و تبعیض و خشونت رنج میبرند، هر مقاومتی علیه ستم و بیداد، دستاوردی برای تمام زنان است.
به شما، زنان فعال در جنبش برابری میگویم: قیام خواهران شما در ایران، علیه رژیم زنستیز حاکم، پیشرفتی برای همه بشریت است. هر قدمی که برای آنها بردارید، هر فعالیتی برای دفاع از دستگیرشدگان، هر تلاشی برای افشای شکنجه زندانیان و هر کاری برای واداشتن دولتها بهقطع رابطه با رژیم آخوندی، اثرگذار خواهد بود.
در شرایط کنونی، خواست ما آزادی فوری زندانیان قیام، آزادی بیان و اجتماعات و لغو سرکوب و حجاب اجباری است. برای برآوردن این خواستها ما به یاری تکتک شما نیازمندیم.
روزی که زنان ایرانی سنگر بنیادگرایی را در ایران درهم بشکنند، آزادی و برابری در همه جهان جهش میکند و آن روز دور نیست. از همه شما متشکرم.