آقای لوگاره شهردار محترم منطقه یک پاریس،
دوستان عزیز مقاومت ایران،
به شما درود میفرستم. و از شما بهخاطر حمایتتان از مقاومت مردم ایران برای آزادی و دموکراسی قدردانی میکنم.
در سال ۱۳۶۷، خمینی بنیانگذار دیکتاتوری مذهبی با قلم خود فتوای قتلعام زندانیان سیاسی را صادر کرد. او فرمان داد که هر زندانی که همچنان به مجاهدین وفادار است، باید اعدام شود. اکثر این زندانیان، در حال گذراندن دوران محکومیت خود بودند و برخی دوران محکومیتشان تمام شده بود. پس از این فتوای مرگ، موج کشتار، زندانهای سراسر ایران را در برگرفت. تمام بندها تقریباً خالی شدند. اما خمینی به این هم اکتفا نکرد. او دستور داد شمار زیادی از هواداران مجاهدین را که از زندان آزاد شده بودند، مجدداً دستگیر کنند و آنها را هم به سرعت اعدام کرد.
اکنون ۳۱سال از آن فاجعه گذشته است، اما عاملان آن و کسانی که به قتلعام دست زدند، هنوز در زمره بالاترین مقامهای رژیماند. در ماههای اخیر خامنهای، یکی از جلادان اصلی قتلعام را به ریاست قضاییه خود منصوب کرد و یکی دیگر از جلادان، وزیر دادگستری روحانی است.
خودداری رژیم از دادن هرگونه اطلاعات در مورد قتلعامشدگان ادامه دارد و خانوادههای شهیدان تحت سرکوب قرار دارند و بعد از گذشت ۳۱سال، آنها همچنان از محل دفن عزیزانشان بیاطلاع هستند.
همین ماه گذشته مصطفیپور محمدی از مهمترین اعضای هیأت مرگ در قتلعام گفت:
«مجاهدین در تمام دنیا چهره (نظام) را تخریب کردند... امروز وقت جنگ با مجاهدین است... مجاهدین خائنترین دشمنان این (نظام) اند و باید به حساب تکتک آنها رسیدگی شود...»
کابوس خمینی از نیروی سرنگونکننده رژیم، برای جانشینانش به ارث رسیده است. به همین دلیل است که آنها فعالانه همان سیاست کشتار و قتلعام را پی میگیرند.
بهعنوان مثال، سال گذشته آخوندها قصد داشتند بهیک عملیات بمبگذاری در گردهمآیی سالانه مقاومت ایران در ویلپنت دست بزنند. خوشبختانه این طرح شکست خورد و یک دیپلمات رژیم که بمب را به آدمکشان تحویل داده بود در بلژیک زندانی است. اما باز هم اثبات شد که آنها روح شیطانی خمینی و سیاست قتلعام او را همچنان دنبال میکنند.
امتداد این سیاست در سطح بینالمللی، دخالت و جنگافروزی در منطقه، قتلعام مردم سوریه حمله به نفتکشها و ناامن کردن آبهای بینالمللی و تروریسم و گروگانگیری است.
اما راهحل چیست و در مقابل این رژیم چه باید کرد؟
راهحل ایران در دست مردم و مقاومتی است که خواستار سرنگونی این دیکتاتوری هستند. جامعه جهانی هم اگر میخواهد از شر کانون بنیادگرایی و تروریسم در جهان خلاص شود باید خواست مردم و مقاومت برای سرنگونی آخوندها را بهرسمیت بشناسد.
نباید به آخوندها امتیاز داد.
نباید با دستاندر کاران قتلعام سال ۶۷دست داد.
این روابط فقط از نظر اخلاقی شرمآور نیست؛ بلکه از نظر سیاسی نیز خطاست.
زیرا ملاها را در شانتاژ و گروگانگیری و تروریسم بیشتر ترغیب میکند.
سپس آنها در ازاء امتیازهای کلان دولتهای غرب، فقط یک گام و نه بیشتر عقبنشینی میکنند.
به این ترتیب، دولتهای اروپا نه فقط بهخود بلکه بهصلح و امنیت جهان ضربه میزنند.
مگر برنامه اتمی یا برنامه موشکی یا جنگافروزی و تروریسم ملاها که جهان را تهدید میکند، از کجا پیدا شد؟
همه اینها نتایج انباشته شده سیاست مماشات با آخوندهاست. این سیاست دیگر نباید ادامه یابد.
همچنان که مصونیت دادن به قتلعامکنندگان که بخشی از سیاست مماشات است، دیگر نباید ادامه پیدا کند.
دوستان عزیز،
عفو بینالملل در گزارش دسامبر گذشته (آذر۹۷) خود درباره قتلعام ۶۷گفته است: «ایران با یک بحران مصونیت مواجه است» و «استمرار جنایتها در ایران مستقیماً به مصونیتی ربط دارد که مقامات رژیم ایران از آن بهره بردهاند».
زمان آن است که جامعه جهانی بهسه دهه مصونیت سران رژیم آخوندی از پاسخگویی به جنایتهایش خاتمه بدهد.
پرونده نقض حقوقبشر در ایران بهخصوص قتلعام ۶۷باید بهشورای امنیت ملل متحد ارجاع شود.
خامنهای و دیگر سردمداران رژیم بهخاطر ارتکاب جنایت علیه بشریت در برابر عدالت قرار گیرند.
سازمان ملل باید یک کمیسیون تحقیق بینالمللی درباره قتلعام۶۷ تشکیل دهد و جهان حق مردم ایران را برای مقاومت و نبرد برای سرنگونی فاشیسم دینی بهرسمیت بشناسد.
دوستان عزیز،
شما با حضور شجاعانه در کنار مردم ایران در نبرد برای حقوقبشر و آزادی و دموکراسی، مظاهر دوستی حقیقی ملتهای فرانسه و ایران شدهاید.
از همه شما متشکرم