بازخوانی سرنوشت انقلاب در پیامهای رهبر مقاومت
بهمناسبت سالگرد انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران
شاه میگفت سایه خداست برایش روایت هم ساخته بودند
خمینی هم برای به کرسی نشاندن حاکمیت خودش
بر سلطنت مطلقه فقیه تأکید داشت
روی کلمه سلطنت عمد داشت
مسعود رجوی-۱۹شهریور۱۳۷۷
قانون اساسی رژیم ولایت فقیه - مسعود رجوی-۱۹شهریور۱۳۷۷
در حالی که خمینی آمده رهبری انقلاب ضدسلطنتی را به سرقت برده، مردم به او اعتماد کردند، حالا مدعی است که حاکمیت آخوند ولیفقیه و این هم حرف اسلام است که میخواهد خودش را نماینده خدا در روی زمین، خودش را جانشین پیامبر و ائمه اطهار، بالفعل نایب امام زمان، دجالانه غالب بکند و جلوه بدهد. خوب از آنجایی که این اندیشه خلص ارتجاعی که خمینی حامل آن بود برای کسانی که میفهمیدند و آگاهی داشتند، چیز شگفتانگیزی بود، نامتصور مینمود که آخر یک انقلاب ضدسلطنتی با آن ابعاد، میلیون میلیون مردم، شبانه روز توی خیابانها مرگ بر شاه و اینکه آزادی میخواهند علیه استبداد، قیام و انقلاب کردند، این را یک کسی بیاید، بگوید ماحصل آن عبارت است از حاکمیت آخوند و ولایت فقیه و آنوقت استناداتی که در فرهنگ تشیع انقلابی، همه میدانند، این استنادات راجع به ولی امر و اینطور حرفها مربوط است به ستمکارترین خلفا، مربوط است به قتله ائمه اطهار که چنین استناداتی میکردند به قرآن، یا حدیث، یا روایت. و این تفسیر از اولی الامر را، همچنان که شاه میکرد، شاه سایه خداست، برایش حدیث روایت هم ساخته بودند. همیشه حکام جبار اینکار را کردند و اصلاً امتیاز فرهنگ تشیع انقلابی اعتراض بوده است به همین دجالگریها تحت نام اسلام. در هرحال، خمینی برای به کرسی نشاندن حاکمیت خودش چنانکه بعداً در سال۶۵-۶۶ تصریح کرد سلطنت مطلقه فقیه، روی کلمه سلطنت، عمد داشت، تأکید داشت. عجبا مردم آمدند نظام سلطنتی را، شاه را، طومارش را درهم پیچیدند که این بیاید بگوید سلطنت مطلقه فقیه و همهٔ اینهایی که امروز در دعواهای درونی رژیم مثل همین آخوند خاتمی و این دار و دستههای دیگر، همه اینهایی که امروز مدعی هستند به قانون گرایی و جامعه مدنی و بعضاً دم از آزادی هم میزنند، شگفتا که آن روز قدم به قدم با خمینی در سرکوب آزادی همدست، همراه، همدم، هم زبان بودند. یکی از آنها بلند نشد که آقا این مجاهدین را چرا این همه چماق میزنید، بهخاطر اینکه گفتن تحریم قانون اساسی ولیفقیه. یکی از آنها بلند نشد در آن زمان بگوید که آقا سلطنت مطلقه فقیه، چه مزخرفی است که تو میگویی. این ضداسلام است، این چیزی که تو میگویی، ضد قرآن است، ضدایران و ایرانیست و ضد انسانیت است، این هم محصولش، ۲۰سال حاکمیت آخوندها. تماماً نکبت، تماماً جنایت، تماماً شرارت، شقاوت و رذالت.
خوب، حالا در این قانون اساسیاش خمینی مانده بود که این ولیفقیه را، چه جور باید انتخاب کنند. چون علیالقاعده کسی که قانون اساسی مینویسد باید بعد از خودش را هم تعیینتکلیف بکند دیگر، چون صحبت یک رژیم و یک نظام است. یک ترتیباتی است که باید بعد از آن هم جواب بدهد. رفت پشت موضوع مرجعیت سنگر گرفت که ولیفقیه خوب باید از مراجع باشد چون میخواست که این را بهنام اسلام پیش ببرد. نشان به همان نشان که وقتی خمینی مْرد، مجبور شدند قانون اساسی را عوض بکنند و دیگر شرط مرجعیت هم در آن نیست. در قانون اساسی که الآن دارند، برخلاف آنچه که خبرگان اول خمینی، خبرگانی که به جای مؤسسان آن را قالب کرد، خبرگانی که تدوین کرد قانون اساسی ولایت فقیه را برخلاف آن چنین چیزی در آن نیست. یعنی شرط مرجعیت را هم برداشتند. دیگر معلوم نشد که از این قانون اساسی اسلامی چی باقی ماند. چون حرف اول الآن هم در مورد خامنهای این است، چون همه میدانند سوابقش را از قدیم الأیام که این در مشهد آخوند دست سومی بود، بعدش هم تا آنجایی که ما میدانیم هیچ علم و علومی هم به او اضافه نشد. خوب این را بهعنوان ولیفقیه جا بیندازند، چون در تعارض با قانون بود قانونشان را عوض کردند. همان قانونی که خمینی آن همه بهنام اسلام پشتش رفته بود، همان قانونی که مثل چماق میزد توی سر ما، همان قانونی که مثل چماق توی سر ملت میزد، همان قانونی که بهخاطرش آن همه خون ریخت. بسادگی وقتی مصلحتشان اقتضا کرد، گذاشتند کنار، چون مینیمم وفاداری به قانون خودش این بود که خوب آقاجان اگر که میگویی ولایت فقیه، ولیفقیه پس شرط مرجعیتی را که در آن خودت گذاشتی، آن باید باشد دیگر. خوب علی خامنهای که مرجع تقلید نیست. لکن گفتم که منظور خمینی از ولایت آخوند، آخوند صنف و سنخ خودش بود. نه اینکه حتی قبول داشته باشد که مراجع دیگر آنزمان، همانی که زنده بودند ولی خوب رقیبش هم بودند، آنها بتوانند در موضع ولیفقیه قرار بگیرند، ابدا (از گفتگو با برادر مجاهد مسعود رجوی-۱۹شهریور۱۳۷۷).