گرامی میداریم یاد 24 مجاهد خلق را، که دو سال پیش بر اثر حمله موشکی از سوی سپاه پاسداران ولیفقیه بهشهادت رسیدند.
میهمانان گرامی،
خواهران و برادران عزیزم،
هموطنان عزیز ،
گرامی میداریم یاد 24 مجاهد خلق را، که دو سال پیش بر اثر حمله موشکی از سوی سپاه پاسداران ولیفقیه بهشهادت رسیدند. این روز و این شهادتها، یادآور یک پیام بزرگ است. پیام شهیدان قتل عام، پیام جاودانه فروغها، پیام 120 هزار شمع فروزان آزادی و رنج 38 ساله ملت ایران.
پیام این است که مردم ایران برای کسب آزادی و دمکراسی، عزم جزم دارند و به هر قیمت رژیم ولایتفقیه را سرنگون میکنند.
سلام بر مجاهد خلق نیره ربیعی، عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران، گواه دیگری از اراده زنان بهپاخاسته ایران برای بهدست آوردن آزادی و برابری.
سلام بر مجاهد خلق حسین ابریشمچی، فرمانده کاظم، فرمانده دلیر نبردهای ارتش آزادیبخش ملی ایران و سلام بر یکایک شهیدان که روشنایی آزادی در تاریکی استبداد و یاس و تسلیم هستند؛ برادران عزیزم منوچهر براتی، حمید دهقان، اکبر علیدوست، حسن توفیق جو، حمیدرضا ایمنی، ابوطالب هاشمی، کیومرث یوسفی، حسین گندمی، فرشید ربیعی، حسن ابراهیمی، محمد علی میرزایی، سهراب همایونفر، بهزاد میرشاهی، امیرحسین اداوی، رجب قربانی، عبدالرضا وادیان، شریف ویسی، حسین سروآزاد، احمد مسچیان، جاسم قصیر، محمد جواد سالاری و محمد حسن نورعلی.
به این 24 مجاهد خلق که دو سال از جاودانگیشان میگذرد؛ میگوییم که شما در همه صحنههای رزم و مجاهدت این نسل حاضرید؛ و چطور ممکن است که فراموش بشوید. چطور میتوان حسین ابریشمچی را از یاد برد که الگوی سرشاری و مجاهدت بود و جلودار شکافتن و باز کردن راههای سخت و برداشتن هر مانعی که به مایهگذاری و فداکاری نیاز داشت و چطور ممکن است که نیره عزیزم از یاد برود که شادابی و جنگآوریش و عشق و احترامش بهخواهرانش نمونه بود.
آنها و سایر مجاهدانی که در هفت آبان رستگار شدند، صفی از شاخصها و بینههایی هستند که به مجاهدین این پیام را میدهند که هر کدام باید صدبار بیشتر جای ما را پرکنید.
راستی که هر یک از این شهیدان و هر یک از شما که در اینجا حاضرید، گواهان حقیقت بزرگ دورانید. در دنیایی که بهدلیل ستم و پلیدی حاکمان، ایستادگی قیمت سنگینی میطلبد هر کس که از دل و جان مقاومت و پایداری را پیشه خود کند و قیمتش را بپردازد و با ایدئولوژی اول من و ایدیولوژی جنسیتگرایی چنگ در چنگ شود، پرچمدار و راهگشای دنیای آزادی و رهایی است.
خطاب بهاین شهیدان میگوییم:
ای سمبلهای شرف و آزادی که جان و هستی خود را نثار کردهاید، ببینید که یارانتان چگونه پرچم شما را بهدست گرفته و برای ادامه راه پرافتخار شما، سوگند خوردهاند. ببینید که با چه عزمی بهدوران تازهیی پا گذاشته و عهد کردهاند که بهرٰغم هر توطئه و هر ابتلا و حمله و هجومی، راه سرخفام شما را بهسوی قله پیروزی ادامه دهند.
در فردای هفت آبان، در کوران آنهمه خون و ویرانی، اولین کار شما این بود که یک بار دیگر تجدید عهد کردید و یکبهیک گفتید و نوشتید که از آرمانتان، و از ارزشهای رهاییبخشتان و از هدفتان یعنی سرنگونی رژیم ولایت فقیه، هرگز دست برنمیدارید.
آنچنان در این تجدید عهد مصمم بودید که بعدا مسعود به شما گفت که از شنیدن آن شگفتزده هستم. و گفت: «آنان که با پرچم فروغ جاویدان در استراتژی هزار اشرف، بر سوگندهای مجاهدی خود استوار و در هر شرایطی مانند نمازهای روزانه پیمان مجاهدت بسته و درخواست مجدد عضویت هم کردهاند، با این کار مشت محکمی بر دهان دشمن ضدبشری و همدستان و پشتیبانان و مزدوران آنها زدهاند» و گفت: «اگر آنها موشک زدند، شما در واقع سلاح برتر ایدئولوژیک خود را برای ثبت در سینه تاریخ از نیام کشیدید و به دوست و دشمن نشان دادید».
و باز هم گفت: «مجاهد پیوسته به تجدید عهد که صیقل دادن اراده اوست نیازمند است. اینجا همه هنر در منتهای نیازمندی است». و باز تأکید کرد که «من فقط و فقط روی مؤسسان چهارم است که حساب کردهام و روی تجدید عهدهای شما که تا آخرش برویم».
حالا خوشحالم که میبینم دو سال بعد از هفت آبان، شما در مسیر همان تعهدپذیری هم چنان موفق و سرفرازید. هرکس که بهتجربه انقلابهای جهان نگاه کند، میبیند که پیروزی از ایستادگی محکم و راسخ بر سر همین عهد و سوگندها خلق میشود و راه دیگری وجود ندارد.
راستی مگر پیشروی انسان در جهان انسانیت، به میزانی نیست که به مبارزه خود با موانع تکاملی متعهد است؟
و هر روز آن را ارتقا میدهد هر روز برای آن قیمت بیشتری میپردازد و میآموزد که چگونه خود را شمع راه آزادی و رهایی دیگران کند؟ مگر پیوندها و همبستگیها لازمهاش، ایمان و وفا بههمین تعهدها و سوگندها و حاضرها نیست؟
ما را با کشتارهای مهیب دهه 60 هدف قرار دادند، در سال 67 سیهزار تن از یارانمان را قتل عام کردند، سالها محاصره شدیم و آنهمه لیستگذاری و توطئه و بمباران و ترور و کشتار و حملهموشکی. راستی از میان این همه چگونه عبور کردیم؟ فقط با ایستادگی هرچه قاطعتر بر سر آرمانمان.
پس ما باز هم عهد و پیمانهای خود را تجدید میکنیم. و بر ایمان خود میافزاییم و یقین خود را صد چندان میکنیم. همین تجدید پیمانها و قیمتی که برای آن میپردازیم پیروزی محتوم را فراهم میکند؛ بهشرط آن که بهقول مسعود «کسی در فکر خودش نباشد. به فکر رود خروشان خون شهیدانی همچون اشرف و موسی و شهیدان قتلعام و جاودانه فروغها و شهیدان اشرف [و لیبرتی] و شهیدان قیام و به بار نشاندن و به مقصد رساندن این خونها واین رنج و رزمها باشد».
همه بهیاد داریم که جابهجایی از اشرف بهلیبرتی طرحی بود برای متلاشی کردن مجاهدین؛ اما شما با هوشیاری و استقامت و البته با رنج بسیار، مانع آن شدید. کمپ لیبرتی را برای این که قتلگاه مجاهدین شود، طراحی کرده بودند، موشک باران 7 آبان نیز برای یک کشتار بزرگ چند صد نفره طراحی شده بود اما شما این طرح را با هشیاری و آماده باش مستمر و با ایستادگی خونین خنثی کردید. و به این ترتیب بود که شهیدان والامقام هفت آبان برای انتقال و هجرت بزرگ راه باز کردند و گرنه تا اجرای طرح بزرگ خامنهای برای انهدام کامل لیبرتی مدت چندانی نمانده بود.
دوستان عزیز، خواهران و برادران عزیزم ،
شکست طرح بزرگ رژیم در انهدام مجاهدین، بنبست رژیم بر سر برجام، ناتوانیاش در مهار معضلات اقتصادی و اجتماعی، شکست خامنهای و کل رژیم در انتخابات نمایشی به خصوص در برابر جنبش دادخواهی قتلعامشدگان و خاتمه دوره مماشات آمریکا با رژیم، همه و همه اوضاعی را ایجاد کرده که دوران شکست و بنبست رژیم است.
گسترش اعتراضهای هموطنان بهجان آمده که روزانه در تهران و اهواز و دیگر شهرهای ایران مشاهده میکنیم، از آثار دوران جدید است. این، فراز تازهیی از مقاومت و اعتراض است که اغلب قشرها در آن شرکت میکنند:
از غارتشدگان توسط موسسات وابسته به خامنهای و سپاه پاسداران، تا کارگران و معلمان و پرستاران و بازنشستگان، کارمندان، دانشجویان، فارغالتحصیلان دانشگاهها، کادر پزشکی، دانشآموزان، جوانان متقاضی کار و کشاورزان، یا مردم بهجان آمدهیی که با تشکیل زنجیره انسانی در کنار رود کارون یا زایندهرود، به خشک شدن این رودخانه یا آلودگی آب و هوا اعتراض میکنند و زندانیان سیاسی که با اعتصاب غذا از جسم وجان خود بها میپردازند. راستی خواست آنها چیست؟
اعتراض آنها به پایمالشدن حقوقشان است. اعتراض آنها به تبعیضها و تحقیرشدنهای مستمر، دزدی بیوقفه اندوختهها و دارایی آنها و اعتراض آنها به فقر دردناک و محرومیت از ابتداییترین نیازهای زندگی است.
اما ترجمان همه این اعتصابها و راهپیماییها، خواست واحدی است که آزادی از شر رژیم ولایتفقیه است. تا آخوندها از این سلطنت ویرانگر خلع نشدهاند، هیچیک از حقوق مردم ایران برآورده نمیشود.
امروز بالاترین مقامهای رژیم میگویند شش ابرچالش در اقتصاد کشور داریم. میگویند: «طی این سالها هر دشمنی در این سرزمین حاکم بود، این رفتار را با منابع طبیعی و محیط زیست ایران نمیکرد». و میگویند: «ایران، نفت، گاز، آب، خاک، جنگل، هوا و رودخانه خود را در اختیار ما گذاشت و ما آن را تخریب کردیم».
قانقاریای تخریب و فساد و پوسیدگی سراپای این رژیم را فراگرفته است. اما از همه اینها وخیمتر وضعیت سیاسی آن است. آخوندها در بنبستاند.
آنها برای ادامه بقای خود بهجنگ افروزی و تروریسم در منطقه و ادامه جنایت و تبهکاری سپاه پاسداران نیازمندند. اما همین جنگافروزی و تروریسم، کل رژیم و نیروی اهریمنی سپاه پاسداران را در تنگنا قرار داده است.
آشفتگی خامنهای و روحانی از سیاست جدید آمریکا بیش از هر چیز به خاطر این است که میبینند ضعف و شکنندگی رژیمشان در نظر مردم ایران آشکار شده است. این که روحانی و وزیر خارجهاش نمایش اعتدال را کنار گذاشته و بهدفاع از سپاه پاسداران و رئیسی جلاد یعنی سردسته قتلعامکنندگان سال 67 برخاستهاند، برای این است که در مقابل مردم ایران خط ببندند و از رژیم خودشان حفاظت کنند.
ولی با اینهمه قادر نیستند که معضلات مرگزای این رژیم را مهار کنند. بیش از سهدهه است که آخوندهای حاکم، هم بر ضد آمریکا شعار میدهند، هم از سیاستهای آمریکا بهصورت یک پناهگاه سیاسی در مقابل مردم و مقاومت ایران سود بردهاند.
هرگاه که چشم اندازهای سرنگونی این رژیم توسط مردم ایران و مقاومت آنها نزدیک میشد، و شرایط برای یک تغییر بزرگ مساعد میشد، امدادهای غیبی و به عبارت سادهتر سیاست مماشات توسط کشورهای غربی بهخصوص آمریکا تا به حال به کمک این رژیم آمده بود.
به این ترتیب روشن میشود که پایانیافتن سیاست مماشات آمریکا، رژیم ولایت فقیه را با خلاء سیاسی بزرگی مواجه کرده است. و سایر سیاستهایی که سالهای سال در نقش یک حفاظ برای این رژیم در مقابل خشم و نفرت مردم ایران عمل میکرد، دیگر وجود ندارد؛ بنابراین:
اولاً، خامنهای و روحانی که میخواستند در چارچوب برجام، رژیم خود را بهکمک آمریکا از بحران کنونی عبور بدهند، در این سیاست شکست خوردهاند.
ثانیاً، استبداد مذهبی در برابر جامعه ایران عمیقاً آسیبپذیر شده و از بههم خوردن تعادل درونی و بیرونی خودش میترسد.
اما علت اصلی واهمه آخوندها از چیست؟ این است که مردم و مقاومت ایران را در مقابل خود میبینند. اگر خشم و نارضایتی انفجاری جامعه ایران در کار نبود، اگر فوران دوباره قیامهایی مانند سال 88 در چشمانداز نبود و اگر مجاهدین و شورای ملی مقاومت یعنی آلترناتیو دمکراتیک آمادهیی در کار نبود، خامنهای این همه از تغییر سیاستهای بینالمللی احساس نگرانی نمیکرد.
به همین دلیل، ما میگوییم سیاست طرد و انزوای رژیم، مانند لایحهیی که اخیرا در کنگره آمریکا برای تشدید تحریمها علیه برنامه موشکی رژیم تصویب شد، البته گام مثبتی است. لیستگذاری و تحریم سپاه پاسداران و بستن همه شکافها و منفذهای توافق اتمی، از جمله ممنوع کردن غنیسازی، همه گامهای ضروری هستند.
اما برای پایاندادن به سیاستهای فاجعهبار پیشین آمریکا و برای جبران نتایج مخرب آن سیاستها، باید که شورای ملی مقاومت ایران را، به عنوان تنها جایگزین دموکراتیک دیکتاتوری مذهبی و تروریستی، بهرسمیت بشناسند.
امروز کشاندن سران رژیم بهپای میز عدالت بهخاطر قتلعام سی هزار زندانی سیاسی در سال 67، یک خواست عمومی است. گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد حقوق بشر ایران، خانم جهانگیر در سخنرانی اخیر خود در مجمع عمومی، بر انجام یک تحقیقات جامع و مستقل در این مورد تأکید کرد.
ما جامعه جهانی را فرا میخوانیم که از تشکیل کمیسیون تحقیق توسط ملل متحد درباره قتلعام سال 67 حمایت کند.
به دولتهای اروپایی نیز خاطرنشان میکنم: حداقل انتظار مردم ایران از آنها این است که هرگونه رابطه و معامله خود با این رژیم را بهتوقف اعدام و شکنجه در ایران منوط کنند و به آنها میگوییم که بهخصوص خود را از هرگونه معامله و مراوده با سپاه پاسداران، دور نگه دارند.
امروز، بیش از هر طرفی، این مردم ایراناند که خواستار برچیدن بساط سپاه پاسداران و بهزیر کشیدن رژیم ولایت فقیهاند. این نیروی وحشی و جنایتکاری است که با تشکیل 31 سپاه، دستگاه سرکوب و کشتار را در یک به یک استانهای ایران برپا کرده است. با ایجاد یک نیروی تبهکار بهنام سازمان اطلاعات سپاه، بیوقفه در حال کنترل تمام امور جامعه ایران است.
عامل واردات قاچاق مواد مخدر و توزیع آن در ایران و هم چنین صدور مابقی آن به سایر کشورهاست. و در عین حال هزاران نفر را به جرم قاچاق مواد مخدر اعدام میکند.
بر بخش عظیمی از بنگاههای تولیدی و صادرات و واردات و نفت و گاز و بازار پولی ایران چنگ انداخته و میلیونها ایرانی را بهفقر و گرسنگی کشانده است و با جنگ افروزی و تروریسم عامل اصلی کشتار صدها هزار تن از مردم بیپناه سوریه و هم چنین آوارگی میلیونها نفر دیگر در این کشور است.
در مورد سوریه باید دو واقعیت اساسی را یادآوری کنم:
اول این که اگر رژیم ولایت فقیه در کنار دیکتاتوری سوریه نقش تعیینکننده در ایجاد گرداب خون نداشت و اگر جنگافروزی و دخالت این رژیم نبود، بشار اسد سالها پیش به دست رزمآوران و مردم سوریه سقوط کرده بود و بحران سوریه مدتها پیش به راه حل رسیده بود.
دوم این که مردم ایران در کنار مردم سوریه هستند و چنان که بارها در تظاهرات اعتراضی خود شعار دادهاند، با حضور قوای جنایتکار رژیم ولایت فقیه در خاک سوریه مخالفند. بههمین دلیل، مردم و مقاومت ایران همواره خواستار آن بوده و هستند که از این رژیم وپاسداران و مزدورانش در کشورهای منطقه خلع ید بشود. چیزی که راه سرنگونی آن را هموار میکند.
مجاهدین و مقاومت ایران از 36 سال پیش، برای خلاصی از سلطه استبداد مذهبی قیام کردهاند. این هدفی است که 120 هزار مجاهد و مبارز راه آزادی از جمله 30 هزار قهرمان قتلعامشده در سال 67 بهخاطرش جان باختهاند.
شهیدان هفت آبان 94 در لیبرتی، با همین هدف سر بر آستان فرشته آزادی گذاشتند. مجاهدانی که در آن شب، بدنهایشان با موشکها و موجهای انفجار بهخون غلتید، جانهای فروزان این دوراناند. و بهراستی که آنها زنده و حاضرند. زیرا که شعله امیدند، آن هم در زمانی که بسیاری در ناامیدی گم شدهاند. آنها سرچشمه باور و یقیناند، در زمانی که بسیاری در ناباوری و تردید بهعجز رسیدهاند. این سخن شهیدان ما و سخن مجاهدانی است که برسر پیمان پایداری برای پیروزی تا به آخر ایستادهاند.
پیام مجاهدین بهنسل جوان ایران این است که ناباوری و یأس و بیتفاوتی را که وسوسه مرگآور ولایت فقیه است، در هم بکوبید.
نمیشود و نمیتوان و فایده ندارد، همه و همه پیامهای شومی است که ولایت فقیه، مثل مواد مخدر در جامعه ایران ترویج میکند.
در مقابل این رژیم و روح شیطانی و اسارتآورش بهپاخیزید و دست در دست اشرفنشانها و جوانان قیامآفرین، کانونهای شورشی را در همه جا برپا کنید.
بله، میتوان و باید و پایاندادن بهکار این ولایت پوسیده ارتجاعی، شدنی و در دسترس است و از دست شما ساخته است. و باز تکرار میکنیم سرنگونی این رژیم ضروری است، سرنگونی این رژیم در دسترس است و برای آن یک آلترناتیو دمکراتیک وجود دارد.
پس، میتوان و باید به پا خاست، شورش کرد، قیام کرد و این نظام ضدبشری و این استبداد دینی را از ایران و منطقه جارو کرد.
سلام بر شهیدان
سلام بر آزادی
درود بر همگی شما.
میهمانان گرامی،
خواهران و برادران عزیزم،
هموطنان عزیز ،
گرامی میداریم یاد 24 مجاهد خلق را، که دو سال پیش بر اثر حمله موشکی از سوی سپاه پاسداران ولیفقیه بهشهادت رسیدند. این روز و این شهادتها، یادآور یک پیام بزرگ است. پیام شهیدان قتل عام، پیام جاودانه فروغها، پیام 120 هزار شمع فروزان آزادی و رنج 38 ساله ملت ایران.
پیام این است که مردم ایران برای کسب آزادی و دمکراسی، عزم جزم دارند و به هر قیمت رژیم ولایتفقیه را سرنگون میکنند.
سلام بر مجاهد خلق نیره ربیعی، عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران، گواه دیگری از اراده زنان بهپاخاسته ایران برای بهدست آوردن آزادی و برابری.
سلام بر مجاهد خلق حسین ابریشمچی، فرمانده کاظم، فرمانده دلیر نبردهای ارتش آزادیبخش ملی ایران و سلام بر یکایک شهیدان که روشنایی آزادی در تاریکی استبداد و یاس و تسلیم هستند؛ برادران عزیزم منوچهر براتی، حمید دهقان، اکبر علیدوست، حسن توفیق جو، حمیدرضا ایمنی، ابوطالب هاشمی، کیومرث یوسفی، حسین گندمی، فرشید ربیعی، حسن ابراهیمی، محمد علی میرزایی، سهراب همایونفر، بهزاد میرشاهی، امیرحسین اداوی، رجب قربانی، عبدالرضا وادیان، شریف ویسی، حسین سروآزاد، احمد مسچیان، جاسم قصیر، محمد جواد سالاری و محمد حسن نورعلی.
به این 24 مجاهد خلق که دو سال از جاودانگیشان میگذرد؛ میگوییم که شما در همه صحنههای رزم و مجاهدت این نسل حاضرید؛ و چطور ممکن است که فراموش بشوید. چطور میتوان حسین ابریشمچی را از یاد برد که الگوی سرشاری و مجاهدت بود و جلودار شکافتن و باز کردن راههای سخت و برداشتن هر مانعی که به مایهگذاری و فداکاری نیاز داشت و چطور ممکن است که نیره عزیزم از یاد برود که شادابی و جنگآوریش و عشق و احترامش بهخواهرانش نمونه بود.
آنها و سایر مجاهدانی که در هفت آبان رستگار شدند، صفی از شاخصها و بینههایی هستند که به مجاهدین این پیام را میدهند که هر کدام باید صدبار بیشتر جای ما را پرکنید.
راستی که هر یک از این شهیدان و هر یک از شما که در اینجا حاضرید، گواهان حقیقت بزرگ دورانید. در دنیایی که بهدلیل ستم و پلیدی حاکمان، ایستادگی قیمت سنگینی میطلبد هر کس که از دل و جان مقاومت و پایداری را پیشه خود کند و قیمتش را بپردازد و با ایدئولوژی اول من و ایدیولوژی جنسیتگرایی چنگ در چنگ شود، پرچمدار و راهگشای دنیای آزادی و رهایی است.
خطاب بهاین شهیدان میگوییم:
ای سمبلهای شرف و آزادی که جان و هستی خود را نثار کردهاید، ببینید که یارانتان چگونه پرچم شما را بهدست گرفته و برای ادامه راه پرافتخار شما، سوگند خوردهاند. ببینید که با چه عزمی بهدوران تازهیی پا گذاشته و عهد کردهاند که بهرٰغم هر توطئه و هر ابتلا و حمله و هجومی، راه سرخفام شما را بهسوی قله پیروزی ادامه دهند.
در فردای هفت آبان، در کوران آنهمه خون و ویرانی، اولین کار شما این بود که یک بار دیگر تجدید عهد کردید و یکبهیک گفتید و نوشتید که از آرمانتان، و از ارزشهای رهاییبخشتان و از هدفتان یعنی سرنگونی رژیم ولایت فقیه، هرگز دست برنمیدارید.
آنچنان در این تجدید عهد مصمم بودید که بعدا مسعود به شما گفت که از شنیدن آن شگفتزده هستم. و گفت: «آنان که با پرچم فروغ جاویدان در استراتژی هزار اشرف، بر سوگندهای مجاهدی خود استوار و در هر شرایطی مانند نمازهای روزانه پیمان مجاهدت بسته و درخواست مجدد عضویت هم کردهاند، با این کار مشت محکمی بر دهان دشمن ضدبشری و همدستان و پشتیبانان و مزدوران آنها زدهاند» و گفت: «اگر آنها موشک زدند، شما در واقع سلاح برتر ایدئولوژیک خود را برای ثبت در سینه تاریخ از نیام کشیدید و به دوست و دشمن نشان دادید».
و باز هم گفت: «مجاهد پیوسته به تجدید عهد که صیقل دادن اراده اوست نیازمند است. اینجا همه هنر در منتهای نیازمندی است». و باز تأکید کرد که «من فقط و فقط روی مؤسسان چهارم است که حساب کردهام و روی تجدید عهدهای شما که تا آخرش برویم».
حالا خوشحالم که میبینم دو سال بعد از هفت آبان، شما در مسیر همان تعهدپذیری هم چنان موفق و سرفرازید. هرکس که بهتجربه انقلابهای جهان نگاه کند، میبیند که پیروزی از ایستادگی محکم و راسخ بر سر همین عهد و سوگندها خلق میشود و راه دیگری وجود ندارد.
راستی مگر پیشروی انسان در جهان انسانیت، به میزانی نیست که به مبارزه خود با موانع تکاملی متعهد است؟
و هر روز آن را ارتقا میدهد هر روز برای آن قیمت بیشتری میپردازد و میآموزد که چگونه خود را شمع راه آزادی و رهایی دیگران کند؟ مگر پیوندها و همبستگیها لازمهاش، ایمان و وفا بههمین تعهدها و سوگندها و حاضرها نیست؟
ما را با کشتارهای مهیب دهه 60 هدف قرار دادند، در سال 67 سیهزار تن از یارانمان را قتل عام کردند، سالها محاصره شدیم و آنهمه لیستگذاری و توطئه و بمباران و ترور و کشتار و حملهموشکی. راستی از میان این همه چگونه عبور کردیم؟ فقط با ایستادگی هرچه قاطعتر بر سر آرمانمان.
پس ما باز هم عهد و پیمانهای خود را تجدید میکنیم. و بر ایمان خود میافزاییم و یقین خود را صد چندان میکنیم. همین تجدید پیمانها و قیمتی که برای آن میپردازیم پیروزی محتوم را فراهم میکند؛ بهشرط آن که بهقول مسعود «کسی در فکر خودش نباشد. به فکر رود خروشان خون شهیدانی همچون اشرف و موسی و شهیدان قتلعام و جاودانه فروغها و شهیدان اشرف [و لیبرتی] و شهیدان قیام و به بار نشاندن و به مقصد رساندن این خونها واین رنج و رزمها باشد».
همه بهیاد داریم که جابهجایی از اشرف بهلیبرتی طرحی بود برای متلاشی کردن مجاهدین؛ اما شما با هوشیاری و استقامت و البته با رنج بسیار، مانع آن شدید. کمپ لیبرتی را برای این که قتلگاه مجاهدین شود، طراحی کرده بودند، موشک باران 7 آبان نیز برای یک کشتار بزرگ چند صد نفره طراحی شده بود اما شما این طرح را با هشیاری و آماده باش مستمر و با ایستادگی خونین خنثی کردید. و به این ترتیب بود که شهیدان والامقام هفت آبان برای انتقال و هجرت بزرگ راه باز کردند و گرنه تا اجرای طرح بزرگ خامنهای برای انهدام کامل لیبرتی مدت چندانی نمانده بود.
دوستان عزیز، خواهران و برادران عزیزم ،
شکست طرح بزرگ رژیم در انهدام مجاهدین، بنبست رژیم بر سر برجام، ناتوانیاش در مهار معضلات اقتصادی و اجتماعی، شکست خامنهای و کل رژیم در انتخابات نمایشی به خصوص در برابر جنبش دادخواهی قتلعامشدگان و خاتمه دوره مماشات آمریکا با رژیم، همه و همه اوضاعی را ایجاد کرده که دوران شکست و بنبست رژیم است.
گسترش اعتراضهای هموطنان بهجان آمده که روزانه در تهران و اهواز و دیگر شهرهای ایران مشاهده میکنیم، از آثار دوران جدید است. این، فراز تازهیی از مقاومت و اعتراض است که اغلب قشرها در آن شرکت میکنند:
از غارتشدگان توسط موسسات وابسته به خامنهای و سپاه پاسداران، تا کارگران و معلمان و پرستاران و بازنشستگان، کارمندان، دانشجویان، فارغالتحصیلان دانشگاهها، کادر پزشکی، دانشآموزان، جوانان متقاضی کار و کشاورزان، یا مردم بهجان آمدهیی که با تشکیل زنجیره انسانی در کنار رود کارون یا زایندهرود، به خشک شدن این رودخانه یا آلودگی آب و هوا اعتراض میکنند و زندانیان سیاسی که با اعتصاب غذا از جسم وجان خود بها میپردازند. راستی خواست آنها چیست؟
اعتراض آنها به پایمالشدن حقوقشان است. اعتراض آنها به تبعیضها و تحقیرشدنهای مستمر، دزدی بیوقفه اندوختهها و دارایی آنها و اعتراض آنها به فقر دردناک و محرومیت از ابتداییترین نیازهای زندگی است.
اما ترجمان همه این اعتصابها و راهپیماییها، خواست واحدی است که آزادی از شر رژیم ولایتفقیه است. تا آخوندها از این سلطنت ویرانگر خلع نشدهاند، هیچیک از حقوق مردم ایران برآورده نمیشود.
امروز بالاترین مقامهای رژیم میگویند شش ابرچالش در اقتصاد کشور داریم. میگویند: «طی این سالها هر دشمنی در این سرزمین حاکم بود، این رفتار را با منابع طبیعی و محیط زیست ایران نمیکرد». و میگویند: «ایران، نفت، گاز، آب، خاک، جنگل، هوا و رودخانه خود را در اختیار ما گذاشت و ما آن را تخریب کردیم».
قانقاریای تخریب و فساد و پوسیدگی سراپای این رژیم را فراگرفته است. اما از همه اینها وخیمتر وضعیت سیاسی آن است. آخوندها در بنبستاند.
آنها برای ادامه بقای خود بهجنگ افروزی و تروریسم در منطقه و ادامه جنایت و تبهکاری سپاه پاسداران نیازمندند. اما همین جنگافروزی و تروریسم، کل رژیم و نیروی اهریمنی سپاه پاسداران را در تنگنا قرار داده است.
آشفتگی خامنهای و روحانی از سیاست جدید آمریکا بیش از هر چیز به خاطر این است که میبینند ضعف و شکنندگی رژیمشان در نظر مردم ایران آشکار شده است. این که روحانی و وزیر خارجهاش نمایش اعتدال را کنار گذاشته و بهدفاع از سپاه پاسداران و رئیسی جلاد یعنی سردسته قتلعامکنندگان سال 67 برخاستهاند، برای این است که در مقابل مردم ایران خط ببندند و از رژیم خودشان حفاظت کنند.
ولی با اینهمه قادر نیستند که معضلات مرگزای این رژیم را مهار کنند. بیش از سهدهه است که آخوندهای حاکم، هم بر ضد آمریکا شعار میدهند، هم از سیاستهای آمریکا بهصورت یک پناهگاه سیاسی در مقابل مردم و مقاومت ایران سود بردهاند.
هرگاه که چشم اندازهای سرنگونی این رژیم توسط مردم ایران و مقاومت آنها نزدیک میشد، و شرایط برای یک تغییر بزرگ مساعد میشد، امدادهای غیبی و به عبارت سادهتر سیاست مماشات توسط کشورهای غربی بهخصوص آمریکا تا به حال به کمک این رژیم آمده بود.
به این ترتیب روشن میشود که پایانیافتن سیاست مماشات آمریکا، رژیم ولایت فقیه را با خلاء سیاسی بزرگی مواجه کرده است. و سایر سیاستهایی که سالهای سال در نقش یک حفاظ برای این رژیم در مقابل خشم و نفرت مردم ایران عمل میکرد، دیگر وجود ندارد؛ بنابراین:
اولاً، خامنهای و روحانی که میخواستند در چارچوب برجام، رژیم خود را بهکمک آمریکا از بحران کنونی عبور بدهند، در این سیاست شکست خوردهاند.
ثانیاً، استبداد مذهبی در برابر جامعه ایران عمیقاً آسیبپذیر شده و از بههم خوردن تعادل درونی و بیرونی خودش میترسد.
اما علت اصلی واهمه آخوندها از چیست؟ این است که مردم و مقاومت ایران را در مقابل خود میبینند. اگر خشم و نارضایتی انفجاری جامعه ایران در کار نبود، اگر فوران دوباره قیامهایی مانند سال 88 در چشمانداز نبود و اگر مجاهدین و شورای ملی مقاومت یعنی آلترناتیو دمکراتیک آمادهیی در کار نبود، خامنهای این همه از تغییر سیاستهای بینالمللی احساس نگرانی نمیکرد.
به همین دلیل، ما میگوییم سیاست طرد و انزوای رژیم، مانند لایحهیی که اخیرا در کنگره آمریکا برای تشدید تحریمها علیه برنامه موشکی رژیم تصویب شد، البته گام مثبتی است. لیستگذاری و تحریم سپاه پاسداران و بستن همه شکافها و منفذهای توافق اتمی، از جمله ممنوع کردن غنیسازی، همه گامهای ضروری هستند.
اما برای پایاندادن به سیاستهای فاجعهبار پیشین آمریکا و برای جبران نتایج مخرب آن سیاستها، باید که شورای ملی مقاومت ایران را، به عنوان تنها جایگزین دموکراتیک دیکتاتوری مذهبی و تروریستی، بهرسمیت بشناسند.
امروز کشاندن سران رژیم بهپای میز عدالت بهخاطر قتلعام سی هزار زندانی سیاسی در سال 67، یک خواست عمومی است. گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد حقوق بشر ایران، خانم جهانگیر در سخنرانی اخیر خود در مجمع عمومی، بر انجام یک تحقیقات جامع و مستقل در این مورد تأکید کرد.
ما جامعه جهانی را فرا میخوانیم که از تشکیل کمیسیون تحقیق توسط ملل متحد درباره قتلعام سال 67 حمایت کند.
به دولتهای اروپایی نیز خاطرنشان میکنم: حداقل انتظار مردم ایران از آنها این است که هرگونه رابطه و معامله خود با این رژیم را بهتوقف اعدام و شکنجه در ایران منوط کنند و به آنها میگوییم که بهخصوص خود را از هرگونه معامله و مراوده با سپاه پاسداران، دور نگه دارند.
امروز، بیش از هر طرفی، این مردم ایراناند که خواستار برچیدن بساط سپاه پاسداران و بهزیر کشیدن رژیم ولایت فقیهاند. این نیروی وحشی و جنایتکاری است که با تشکیل 31 سپاه، دستگاه سرکوب و کشتار را در یک به یک استانهای ایران برپا کرده است. با ایجاد یک نیروی تبهکار بهنام سازمان اطلاعات سپاه، بیوقفه در حال کنترل تمام امور جامعه ایران است.
عامل واردات قاچاق مواد مخدر و توزیع آن در ایران و هم چنین صدور مابقی آن به سایر کشورهاست. و در عین حال هزاران نفر را به جرم قاچاق مواد مخدر اعدام میکند.
بر بخش عظیمی از بنگاههای تولیدی و صادرات و واردات و نفت و گاز و بازار پولی ایران چنگ انداخته و میلیونها ایرانی را بهفقر و گرسنگی کشانده است و با جنگ افروزی و تروریسم عامل اصلی کشتار صدها هزار تن از مردم بیپناه سوریه و هم چنین آوارگی میلیونها نفر دیگر در این کشور است.
در مورد سوریه باید دو واقعیت اساسی را یادآوری کنم:
اول این که اگر رژیم ولایت فقیه در کنار دیکتاتوری سوریه نقش تعیینکننده در ایجاد گرداب خون نداشت و اگر جنگافروزی و دخالت این رژیم نبود، بشار اسد سالها پیش به دست رزمآوران و مردم سوریه سقوط کرده بود و بحران سوریه مدتها پیش به راه حل رسیده بود.
دوم این که مردم ایران در کنار مردم سوریه هستند و چنان که بارها در تظاهرات اعتراضی خود شعار دادهاند، با حضور قوای جنایتکار رژیم ولایت فقیه در خاک سوریه مخالفند. بههمین دلیل، مردم و مقاومت ایران همواره خواستار آن بوده و هستند که از این رژیم وپاسداران و مزدورانش در کشورهای منطقه خلع ید بشود. چیزی که راه سرنگونی آن را هموار میکند.
مجاهدین و مقاومت ایران از 36 سال پیش، برای خلاصی از سلطه استبداد مذهبی قیام کردهاند. این هدفی است که 120 هزار مجاهد و مبارز راه آزادی از جمله 30 هزار قهرمان قتلعامشده در سال 67 بهخاطرش جان باختهاند.
شهیدان هفت آبان 94 در لیبرتی، با همین هدف سر بر آستان فرشته آزادی گذاشتند. مجاهدانی که در آن شب، بدنهایشان با موشکها و موجهای انفجار بهخون غلتید، جانهای فروزان این دوراناند. و بهراستی که آنها زنده و حاضرند. زیرا که شعله امیدند، آن هم در زمانی که بسیاری در ناامیدی گم شدهاند. آنها سرچشمه باور و یقیناند، در زمانی که بسیاری در ناباوری و تردید بهعجز رسیدهاند. این سخن شهیدان ما و سخن مجاهدانی است که برسر پیمان پایداری برای پیروزی تا به آخر ایستادهاند.
پیام مجاهدین بهنسل جوان ایران این است که ناباوری و یأس و بیتفاوتی را که وسوسه مرگآور ولایت فقیه است، در هم بکوبید.
نمیشود و نمیتوان و فایده ندارد، همه و همه پیامهای شومی است که ولایت فقیه، مثل مواد مخدر در جامعه ایران ترویج میکند.
در مقابل این رژیم و روح شیطانی و اسارتآورش بهپاخیزید و دست در دست اشرفنشانها و جوانان قیامآفرین، کانونهای شورشی را در همه جا برپا کنید.
بله، میتوان و باید و پایاندادن بهکار این ولایت پوسیده ارتجاعی، شدنی و در دسترس است و از دست شما ساخته است. و باز تکرار میکنیم سرنگونی این رژیم ضروری است، سرنگونی این رژیم در دسترس است و برای آن یک آلترناتیو دمکراتیک وجود دارد.
پس، میتوان و باید به پا خاست، شورش کرد، قیام کرد و این نظام ضدبشری و این استبداد دینی را از ایران و منطقه جارو کرد.
سلام بر شهیدان
سلام بر آزادی
درود بر همگی شما.