مسعود رجوی در یکی از گردهماییهایی که در سال ۱۳۷۸ با حضور مریم رجوی و رزمندگان ارتش آزادیبخش تشکیل شد ضمن تشریح وضع موجود به آیاتی از سوره حدید اشاره کرد.
مسعود رجوی در تشریح سوره حدید ابتدا گفت:
بسمالله الرحمن الرحیم
مالکیت، حاکمیت و سلطهٌ آسمانها و زمین، از آن اوست و اوست که زنده میکند و میمیراند و بههرچیزی تواناست.
نهفقط از لحاظ بیولوژیک و زیستشناسانه، بلکه بهخصوص در پهنهٌ جامعه و تاریخ، اوست و سنن و قانونمندیهای خدشهناپذیر اوست که میمیراند و نابود میکند. چنین است که رژیمها و نظامهایی که برخلاف ارزشها و سنن تکاملی و مردمی هستند، فنا میشوند و خلقها و جنبشها و مقاومتهای آنان احیا میگردند و اعتلا مییابند.
اوست ابتدا و انتها و مبدأ و مقصد و ظاهر و باطن و آگاه به همه چیز. میداند آنچه را که در زمین فرومیرود و آنچه را که از آن برمیآید و آنچه را که از آسمان فرود میآید و آنچه را به آسمان بالا میرود و صعود میکند. با شماست در هر کجا که باشید و به آنچه میکنید، بصیر و بیناست.
راستی که چه لطیف و در عین حال قاهر و فراگیر است: با شماست در هر کجا که باشید…
مسعود رجوی سپس در تشریح بخش دیگری از این سوره گفت:
در چندآیهٌ بعد، با عتاب به آنها که به فدیه و انفاق کافی و ضروری قیام نمیکنند، میگوید:
شما را چه میشود که بهخدا و پیامبر خدا که شما را فرامیخواند به پروردگارتان بگروید، ایمان نمیآورید. حال آنکه خدا از شما پیمان گرفته است.
پیمان و میثاق انسانیت: ایمان و مسئولیت، یعنی همان عقیده و مجاهدت.
زیرا که شیئ متناسب با ظرفیت و استعداد خود، جبراً و طبق قوانینی که ساخته و پرداخته شده است، ملتزم به کارکردهای خاص خود میباشد.
اما کارکرد و مسئولیت و التزام انسان، به خصایص آگاهی و آزادی سرشته و آراسته است. پس میثاق انسان، میثاق آگاهی و عهد او عهد آزادی است.
اوست که آیتها و نشانیها و رهنمودهای روشن و عاری از شک و تردید بر بندهاش فروفرستاد تا شما را از ظلمات برهاند و به نور و روشنایی برساند. همانا پروردگارتان بر شما رئوف و مهربان است.
مسعود رجوی سپس خطاب به رزمآوران آزادی گفت:
شما مجاهدین و رزمآوران آزادی الان داشتید شعار میدادید که خورشید درخشان و مهر تابان آزادی و مقاومت ایران را در تهران مستقر خواهید نمود. برای چه؟ قطعاً برای غلبه بر ظلمات خمینی و حاکمیت آخوندی.
قرآن ادامه میدهد: چرا چنانکه باید در راه خدا انفاق و فدیه نمیکنید و میراث آسمانها و زمین از آن خداست.
مسعود رجوی افزود: مخاطب خاص این آیه، کسانی بودند که از بذل مال و دارایی خودشان در راه خدا و رسول خدا دریغ میکردند. اما طبعاً مثل همهٌ آیات قرآن پهنهٌ عام هم دارد، بهخصوص که تأکید میکند داراییها و توانمندیهای انسان، بهعنوان ودیعههای طی طریق در جادهٌ تکامل، موقتاً در اختیار اوست. یعنی چندصباحی و چند دهسالی بیشتر نخواهد پائید. پس بشتابید و تا فرصت باقی است این تواناییها و داراییها را در مسیر رستگاری بهکار اندازید. البته در هرزمان، هرکس که به راه خیر و به راه خدا و خلق برود، مورد احسان و قبول خداست. اما در تاریخ ملتها، رشیدترین فرزندان و پرچمداران و قهرمانان، کسانی هستند که در شرایط سخت، در شرایط تیره و تار، پرچم حریت یک خلق محروم را بلند میکنند و همهٌ رنجهایش را میپذیرند. با داغ و فراقها و خانهبهدوشیهایش، با هر آنچه که الزام آن راه است…
سپس مسعود رجوی با تاکید بر این که این حقیقت را مجاهدان و رزمآوران آزادی درمییابند که انفاق و فدیه و فدای یومیه «عملیات جاری» آنهاست، گفت همان انفاق و فدیهٌ پاکیزهساز و تطهیرکنندهیی که بدون آن هرگز راه آزادی خلق هموار نمیشود.
کیست که به خدا وام بدهد؛ وام زیبا و نیک،
پس به اضعاف دریافت خواهد نمود و او راست اجری کریم.
شگفتا! درابتدای سوره با خدایی مواجهیم که «ابتدا» و «انتها» و «ظاهر» و «باطن» همهچیز است، بر آسمانها و زمین سلطهٌ مطلق دارد و همهٌ میراث در هر کجا نهایتاً از آن اوست، زنده میکند، میمیراند، همهچیز تسبیحگوی او و شناور بهسوی اوست، عین توانایی، عزت، حکمت و بصیرت و بینایی است و در هرجا که باشیم با ماست و از ما عهد و پیمان خروج از ظلمات به جانب نور و روشنایی گرفته است… اما در چندآیهٌ بعد، با خدایی مواجهیم که بهناگهان دست وامخواهی به جانب مخلوق میرندهٌخود ـانسانـ دراز میکند!
سبحانالله! راستی که خدا برای هدایت ما و برای اینکه مخلوقش به مسئولیت و تعهد خود قیام کند، تا کجا «رئوف و رحیم» است و با چه لطافت شوقانگیزی بهسوی انسان آغوش میگشاید و طلب قرضه و وام میکند؟
عجب! خدایا این چه سلوکی است که فقط تو را میسزد و این چه نحوهٌ عنایت و رفاقت و درازکردن دست صمیمیت با بنده و مخلوق است؟
و خدایا تو تا به کجا انسان و بنینوع او را بزرگ و گرامی داشتهای؟ که هم او را جایگزین خود در زمین قرار دادی و هم از او برای خیر و صلاح خودش وام بخواهی؟
آیا فکر نمیکنی که روی ما زیاد بشود و خود را کسی و چیزی بپنداریم؟
سبحانه و تعالی عما یصفون. بهراستی که خدا منزه و بسا متعالیتر از هر آنچیزی است که توصیفش میکنند…
در هرحال، برای پیشبرد تکامل از طریق انسان، خدا دستش را برای وامخواهی بهجانب نوع ما دراز کرده و این هم شاید از همان جاهایی است که برای ملائکه و فرشتگان بهشدت سنگین بوده است و بهقول شما نسبت به آن دچار «لحظه» و «تقابل» شدند!
روزی که خواهی دید زنان و مردان ایمانآورنده را درحالیکه نورشان پیشاپیش آنها در حرکت است.
این تعبیر در بسیاری از جاهای دیگر قرآن هم هست که صاحبان ایمان را در دنیا و آخرت برخوردار از یک نور و چراغ راهنما توصیف میکند و از ایمان و ایدئولوژی آنها بهعنوان «نور»ی یاد میکند که پیشاپیش آنها در حرکت و راهنمای سعی و عمل آنهاست.
به این ترتیب آنها گرفتار ظلمت نمیشوند، گم نمیشوند، قطع نمیشوند، و همیشه وصل باقی میمانند و نور وصل، نور امید، نور ایمان و نور ایدئولوژی پیشاپیش آنها میدود: یسعی نورهم بین ایدیهم.
راستی آیا در این سالهای پرمخاطرهیی که گذشت، برای مجاهدین و مجاهدت پرفراز و نشیب آنها، مریم نمادی از همان نور، از همان فروغ راهگشا، نیست؟
مسعود رجوی سپس با اشاره به چندآیه بعد گفت: بدانید که خدا زمین را پس از مرگش احیا میکند.
آیا ایرانزمین هم بعد از مرگش در زیر سم ستوران آخوندی و خمینی احیا خواهد شد؟
بله، احیا خواهد شد، البته با قدوم ارتش آزادی!
پس نشانیها و آیات را برای شما تبیین نمودیم، باشد که تعقل کنید و خرد ورزید.
همانا که زنان و مردان تصدیقکننده و صدقورزنده، همان کسانی هستند که آن وام نیکو را بهخدا دادند و میدهند.
پس خدا آن را بهاضعاف فزاینده بهآنها بازمیگرداند و اجری کریم از آن ایشان است.
کسانی که بهخدا و پیامبرانش گرویدند، همانا که آنان صدقورزان و شهیدان هستند در نزد پروردگارشان که ایشان راست اجر و نورشان.
اما حق ستیزان و آنان که به تکذیب آیات و نشانیهای ما برخاستند، آنان اهل دوزخند.
در ادامهٌ همین آیات بالاترین مژدگانی به اهل ایمان و عمل داده میشود:
مغفرة منالله و رضوان؛ آمرزش و خشنودی خدا و روی خوش او.
در آیهٌ بعد رهنمود عملیش را هم میدهد:
سابقوا الی مغفرة من ربکم؛ اینجا مسابقه بدهید، اینجا روی دست هم بلند شوید.
برای تضمین مسئولیتها و تعهدات، بایستی در مسابقهٌ صدق و پاکبازی که انفاق یومیه، جهاد اکبر و عملیات جاری مجاهدین است، سبقت گرفت و برنده شد.
چندآیه بعد: همانا رسولانمان را با بینه و دلایل آشکار فرو فرستادیم و با آنها کتاب (ایدئولوژی و تبیین) و ترازو (وسیلهٌ سنجش و شاخص حق و باطل) فرستادیم تا تودههای مردم را به قیام برای «قسط» برانگیزند و (برای همین قیام) آهن را نازل نمودیم که در آن نیرو و تأثیری شدید است و منافع و مصارفی دیگر برای مردمان، تا خدا معلوم کند آنکس را که به یاری او و رسولان نادیدهاش برمیخیزد…
اگر که در مقابله با ارتجاع، مجاهدین کتاب و تبیین و بینش ایدئولوژیک نمیداشتند، چهبسا که گُم میشدند. چهبسا گول میخوردند، چهبسا مرعوب یا مفتون دجالیت خمینی میشدند. اما کتاب، تبیین و شاخص و ترازویش به کمک مجاهدین آمد و آنها را از ظلمات خمینی رهانید.
آخر خمینی میگفت اسلام، شما هم میگفتید اسلام با این تفاوت که میزان و شاخص اسلام شما حضرت علی و امام حسین بودهاند.
مسعود رجوی در ادامه افزود:
ما در مبارزهٌ سیاسیمان از مشی مبارزهٌ مسلحانهٌ انقلابی بهعنوان شاخص، صحبت میکنیم. در مرزبندیهای سیاسیمان هم، آنچنانکه در بیانیهٌ ملی ایرانیان آمده است، بهعنوان شاخص، صحبت میکنیم و بهمدعی میگوییم که منهای این ترازو، منهای این مرز سرخ، طعمهٌ خمینی هستی. میگوییم که نزدیکی به رژیم خمینی، ارتباط با رژیم آخوندی و دفاع از این رژیم و جناحهایش، نقض آزادی و استقلال و فرورفتن در ورطهٌ خیانت است.
البته که مرتجعان و استثمارگران و دستنشاندگان استعمار، دنیایی بدون شاخص و ترازو و بدون مرزبندی میخواهند. یعنی دنیایی بدون تعهد و التزام نسبت به مرزهای سرخ و عبورناپذیر در ارتباط با رژیم آخوندی تا هرچه که میخواهند با خلق و میهن ما بکنند.
اما حرف مقاومت، حرف انقلاب، حرف خدا و خلق خدا و حرف ملت ایران، این نیست. یعنی که تبیین و ترازو و شاخص و محک و معیار ضروری است.
حرف ملت و مقاومت ایران، این است که هرکس درارتباط با این رژیم و هر یک از جناحهایش باشد و هر کس به دفاع از این رژیم و هریک از جناحهایش برخیزد، خائن است (کفزدن رزمندگان).
اگر ترازویی در میان نبود، اصلاً معلوم نمیشد که کی کمفروش است و چهکسی اهل عدل و داد. معلوم نمیشد که این جنس، این کالا، و این پدیدهیی که از آن صحبت میشود، وزنش چقدر است؟ قیمتش چقدر است؟ چقدر بهسود مرتجعین است؟ چقدر بهسود جبههٌ استحاله و حفظ رژیم آخوندی است؟
مسعود رجوی سپس با اشاره به شرایط و فتنههای روز جامعه گفت:
اگر شنیده باشید، امسال خاتمیچیها سر موضوع عاشورا مانده بودند که چه بکنند و چه بگویند چونکه امام حسین شاخصگذاری پرضرر و زیانی برای آنها کرده است. بعضی از آنها گفتند و نوشتند که اصولاً باید رویکرد جدیدی با قرآن و اسلام و امامحسین داشت، تا اینقدر «بوی خشونت» ندهد! (خندهٌ رزمندگان). یکی از آنها هم گفته است که اصلاً این زیارت عاشورا خیلی خشن است! (خندهٌ رزمندگان). البته خشونت علیه مجاهدین و مردم ایران و اهل سنندج و ارومیه و جاجرم و بابل و اصفهان و خشونت علیه کارگران و دهقانان بلامانع بوده و هست و خواهد بود.
کار به آنجا رسید که آن یکی باند رژیم، به خاتمیچیها خاطرنشان کرد که آقا، شما که الان از پنبه نرمتر شدهای، نکند یادت رفته که دستاندرکار سربریدن و اعدام با جراثقال بودید؟!
واقعیت این است که خاتمیچیها الان هم دربرابر مخالفان واقعی نظام و دربرابر مردم بیدفاع و بیپناه اهل کشتار و قتلعام و شکنجه و سرکوب و سنگسار و شلاق زدن به زنان هستند و قانون و قانونمداری آنها هم همین است. بهقول مهاجرانی شعار مشترکشان با انصار حزبالله «مرگ بر منافق» و «درود بر ولایت» است. تا وقتی هم که ارتش آزادی پوزهشان را بهخاک نمالیده بود، در جنگ ضدمیهنی زوزههای «فتح قدس از طریق کربلا» و نعرهٌ «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم» سرمیدادند و با دجالگری از کربلا و امامحسین هم دم میزدند ولی حالا برای مشارکت در قدرت و در کوس رقابت با باند غالب و بهخصوص برای تخطئهٌ مقاومت مسلحانه و جنگ آزادیبخش مخالف «خشونت» شدهاند و عاشورا را هم تخطئه میکنند.
مسعود رجوی در ادامه با اشاره به مجاهدین افزود:
ولی مجاهدین قیام عاشورا را «فروغ جاویدان» و «فلسفهٌ آزادی» میدانند و این حرف خدا و آیهٌ قرآن است: اناللهاشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیلالله فیقتلون و یقتلون وعداً علیه حقاً فیالتوراة و الانجیل والقرآن و من اوفی بعهده منالله فاسبتشروا ببیعکمالذی بایعتم به و ذلک هوالفوزالعظیم
خدا از مؤمنان جان و مال آنها را خریده که بهشت از آن ایشان باشد. چون در راه خدا جهاد میکنند و میکشند و کشته میشوند.این وعدهٌ حق خدایی است هم در تورات هم در انجیل و هم در قرآن (یعنی این پیام را هم حضرت موسی آورده است، هم عیسی مسیح و هم پیامبر اسلام) و چه کسی وفادارتر است بهعهد و تعهد خودش، بیشاز خدا. پس بشارت باد شما را به این داد و ستدتان با خدا و این است رستگاری بزرگ.
خوب، این کتاب و تبیین و اینهم شاخصها و ترازوی ما.
اما هدف از کتاب و میزان، هدف از تبیین، ایدئولوژی و ترازو و شاخصهایش چیست؟ قرآن میگوید: برانگیختن تودههای مردم بهجانب قسط. به جانب ماوراء عدالت.بهجانب مداری و مرحلهیی بالاتر از عدالت.
منتهای عدالت و دادگری این است که حاصل کار دیگری را کسی غصب نکند: به هر کس به اندازهٌ کارش. اما در جامعهیی یگانه و عاری از شرک و بهرهکشی، برخلاف جوامع دوگانه و از خود بیگانه که البته ملازم با منتهای پیشرفت مادی و تکنولوژیک است، برخورداری بنینوع انسان با شاخص «نیاز»های حقهٌ آنان است. تاریخ حقیقی انسان از همینجا آغاز میشود. از همانجا که روی سنگ مزار همهٌ شهیدان مجاهد حک شده است: جامعهٌ بیطبقهٌ توحیدی.
مسعود رجوی در تشریح فراز دیگری از حدید افزود:
قرآن میگوید: آهن را فروفرستادیم که در آن نیرو و تأثیری شدید و تعیینکننده وجود دارد. پس اینهم ابزارش؛ ابزار تعیینکنندهٌ نیل به آزادگی و خروج از دنیای ظلمت و بردگی: آهن و پولاد؛ رمز مجاهدت و نبرد و پیکار انقلابی!
والا چگونه این راه را برویم؟ چگونه با مرتجعین و با غاصبان حقوق خلقمان دربیفتیم؟ چگونه تودههای مردم بهجانب قسط قیام و حرکت کنند؟
«کتاب» بینش میدهد، «ترازو» توزین و شاخصگذاری میکند و «آهن» ابزار و وسیله است تا سرانجام با آن بشود «قسط» و تاریخ حقیقی انسان را محقق نمود.
پس، این آهن، یعنی سلاح! و اینهم ارتش آزادی؛ پولاد آبدیده و بازوی استوار و پراقتدار خلق قهرمان ایران (خروش و ابراز احساسات ممتد رزمآوران)
تا بدینوسیله خدا روشن سازد که در کشاکش ایام و در فراز و نشیبها چهکسی به نصرت او و رسولانش و مردم درزنجیر برمیخیزد. این همان رمز و راز مسئولیت و تعهدات انسانی است.
انالله قویاً عزیز؛ و خدا قدرتمند و غالب است.
مسعود رجوی در بخش دیگر با اشاره به تاریخ انبیا و رسولان رهایی گفت:
و همانا که نوح و ابراهیم را به رسالت فرستادیم و در خاندانشان قرار دادیم پیامبری و کتاب را و از آنها و دودمان آنها کسانی هستند که هدایتشده و راهیافته هستند و بسیاری هم فاسق و تبهکارند.
به خمینی و خامنهای و خاتمی میگویند سهسیدفاطمی! بگذریم که معلوم نیست آباء و اجداد این خمینی اصلاً کی بوده و از کجا آمده؟ اما حتی اگر ذریهٌ رسولان هم میبودند باز هم حکم فسق و تباهی آنها را قرآن به این صراحت داده است.
و آنگاه نوح و ابراهیم را با دیگر رسولانمان تداوم دادیم و در پی آنها و در فرازی دیگر عیسیبن مریم را به رسالت فرستادیم و به او انجیل را دادیم و در قلبهای کسانی که او را بهراستی تبعیت کردند رأفت و رحمت نهادیم. اما آن رهبانیتی را که از خود ابداع کردند ما بر ایشان ننوشتیم جز برای خشنودی خدا که حق آن را پاس نداشتند. هر چند اجر همهٌ کسانی را که از ایشان ایمان آوردند دادهایم ولی بسیاری از آنان تباهکارند.
قرآن میگوید که تارک دنیا شدن را ما بر ایشان ننوشتیم. قطع رابطه با مردم و جامعه را ما برای آنها مقرر نکردیم، جز در مواردی که، تحت فشار شرایط آن روزگار، کسانی از مجاهدان مسیح در روزگار سلطهٌ جباران، در پی رضای خدا و برای حفظ آئین خود بهناگزیر کناره میگزیدند تا مسخر و مغلوب جباران نشوند. اگرچه در ادامهٌ کار حق مطلب را که همان رضای خدا و مقاومت هر چه بیشتر در برابر جباران بود، بهجا نیاوردند…
درست به همین دلیل پیامبر اسلام گفت: رهبانیت مذهب من جهاد است!
قرآن در ادامه میگوید بسیاری از آخوندهای آنزمان هم که دعوی ترک دنیا داشتند و سنگ عیسی مسیح را به سینه میزدند، فاسق و نابکار بودند.
ای کسانی که ایمان آورده و گرویدهاید تقوای خدا (تقوای رهاییبخش مورد رضای خدا) پیشه کنید و به رسولش بگروید که در اینصورت از رحمت خودش شما را دوبار برخوردار میسازد و برایتان نوری قرار میدهد تا با آن حرکت کنید و میآمرزدتان و خدا آمرزنده و مهربان است.
در پایان مسعود رجوی ضمن نیایش همراه با رزمندگان آزادی گفت:
خدایا همهٌ خونها و نفسهایی را که مجاهدین در راه تو فدیه و انفاق کردند به ثمر نهاییش برسان (الهی آمین).
و خدایا چنین کن که مجاهدین در بطن انقلابشان نور انقلاب مریم رهایی را همیشه فرا راه خود داشته باشند (الهی آمین).