مسعود رجوی-۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
شد غلامی که (از اسرائیل) آب جوی آرد
جوی آب آمد و غلام (تا کشور مستقل آذربایجان جنوبی به پایتختی تبریز) ببرد!
دام هر بار ماهی آوردی، ماهی این بار رفت و دام ببرد
۱۰روز پیش گفتیم که بچهٔشاه به بهانهٔ «آب» و در پی سراب پرده را کنار زد و ماهیت نمایشهای زنجیرهیی سال۱۴۰۱ با دود و دمهای غلیظ تبلیغاتی برملا شد. شعبدهای برای بیرون کشیدن بچه دیکتاتور «جاوید» از کلاه جادوی ارتجاع و استعمار که در این شرایط مشخص خروجی آن لاجرم راهبند قیام است و به جیب خامنهای میریزد.
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی، کاین ره که تو میروی به ترکستان (با علامت جمهوری آذربایجان) است!
اینک برای هر کس که چشم و گوشی داشته باشد به اثبات میرسد که دعوا بر سر لحاف (حاکمیت) ملت ایران و برگرداندن آن از شیخ به شاه است تا مبادا انقلاب و جمهوری دموکراتیک پیشی بگیرد.
شرح ماجرا را از دهخدای حکیم بشنوید. یادآوری میکنم که عاقلان را اشارتی کافیست:
«هیاهوی نزاعی از کوچه شنیده میشد چون هوا سرد بود ملا لحاف در خود پیچید و کشف خبر را بیرون شد طراری چند لحاف را از دوش ملا ربوده بگریختند چون به خانه بازگشت زن پرسید نزاع سر چه بود؟ گفت سر لحاف ما، اینک ببردند و نزاع بنشست. آوازی مهیب شنیده شد زن پرسید چه آواز بود؟ ملا گفت آواز لحاف بود که از بام به زیر افتاد زن گفت لحاف بدینگونه آواز نکند گفت من هم در جوفش بودم»!