شخصیتهای محترم حامی مقاومت و قیام مردم ایران،
آقای پاتریک کندی، ژنرال کانوی، سناتور توریسلی، سفیر بلومفیلد و پروفسور شیهان،
هموطنان عزیز و اشرفنشانهایی که برای رساندن صدای قیام ایران و کانونهای شورشی گردهم آمدهاید، درود بر همه شما.
در شروع سومین دهه قرن بیست و یکم، جهان به قیام ایران و افق تابان یک ایران آزاد و دموکراتیک با امید مینگرد.
در هفتههای اخیر، رژیم پوسیده استبداد دینی با ضربات عظیم و جبرانناپذیری در هم کوبیده شده است. در رأس این ضربات قیام آبان است که سرنگونی رژیم را در دسترس مردم ما قرار داده است. بهخصوص که کانونهای شورشی چه در جریان این قیام و چه در روزها و هفتههای بعد از آن نشان دادند که ابتکارعمل را در دست دارند و رژیم و نیروهای سرکوبگرش را در این جا و آنجا به چالش میکشند.
چند هفته بعد از قیام آبان، هلاکت قاسم سلیمانی سرکرده نیروی تروریستی قدس، استراتژی صدور بنیادگرایی و تروریسم را کمرشکن کرد. این وقایع سمت و سوی تحولات از این بهبعد ایران را مشخص کرده است.
قیام آبان اثبات کرد که خیزش جوانان شورشگر و ارتش محرومان و تهیدستان که از دیماه سال ۹۶، بهپا خاستهاند، استمرار دارد و تا درهم شکستن کامل نظام ولایت فقیه بهپیش خواهد رفت.
آبان آتشین و وقایع پس از آن اثبات کرد که بهرغم سرکوب خونین، جامعه ما روحیه عالی و رزمنده خود را بالا و بالاتر برده و بهسوی قیامی دیگر در حرکت است. در این قیام، بهقول مسعود رجوی «استراتژی ظفرنمون ارتش آزادی در کانونها و محلهها و شهرهای شورشی محک خورد».
مقاومت ایران سرفراز شد. ارتش آزادیبخش ملی با جوانان و لشکرهای شورشی، و آتشفشان بیکاران و سرکوبشدگان به اوج رسید.
امروز هر ایرانی چه در آمریکا چه در سراسر جهان، از نام شهرهای شورشی، طنین پیروزی را میشنود؛ از شیراز و ماهشهر و بهبهان و اصفهان تا مریوان و کرمانشاه و اسلامشهر و قدس و شهریار.
صدای بیش از ۱۵۰۰تن از فرزندان شهید مردم ایران از سراسر میهن به گوش میرسد. آنها گناهی جز حقطلبی و آزادیخواهی نداشتند ولی به وحشیانهترین صورت، هدف شلیک مستقیم پاسداران خامنهای قرار گرفتند و چنانکه کمیسر عالی حقوقبشر گفت این شلیکها سر و سینه و نقاط حیاتی بدن آنها را هدف گرفته بودند که بیانگر یک کشتار عمدی توسط رژیمی است که از سرنگونی خود به دست مردم وحشتزده است.
نامهای این شهیدان بهخون خفته، از دیوار اختناق میگذرد، و فریاد هر یک از ۱۲هزار اسیر تحت شکنجه، سروشی است که میگوید مردم ایران و جوانان شورشگر بهزیر کشیدن ولایت فقیه و برقراری آزادی و دمکراسی را اراده کردهاند. این خیزشی است که آرام نخواهد گرفت تا روز پرشکوه پیروزی.
امروز خامنهای در محاصره بحرانهای سرنگونی است. برای قدرتنمایی پوشالی به موشکپرانیهای بیهدف رو آورده، اما در هدف قرار دادن مردم ایران در زمین و هوا دست باز دارد و روز چهارشنبه با شلیک به هواپیمای اوکراینی بر فراز تهران، باعث جان باختن ۱۷۶انسان بیگناه شده است. یعنی مثل همیشه از مردم ایران (انتقام سخت) گرفت و همزمان به تهدید مجاهدین در آلبانی روی آورد.
در روز ۱۸دی مجاهدین، یعنی تهدید اصلی موجودیت نظاماش را بهخاطر قیامها در ۱۹۱شهر پس از گرانی بنزین بهشدت مورد حمله قرار داد و بهنحو ابلهانهیی بهکشور آلبانی ناسزا گفت. خامنهای گفت که مجاهدین همان چیزی را برنامهریزی کردند که در قضایای بنزین دیدیم. و هشدار داد که آنها «هر چه بتوانند انجام میدهند».
بله، مردم و مقاومت ایران با تمام توان سرنگونی این رژیم پلید را اراده کردهاند.
هموطنان،
شخصیتهای محترم،
در اوضاعی که جامعه ما همچنان از گلگونشدن سراسر ایران از خون بیش از ۱۵۰۰جوان مظلوم، در تب و تاب است، هلاکت مهمترین سرکرده سپاه جرار خامنهای به دست آمریکا یک ضربه جبرانناپذیر به رأس رژیم بود که قیام خونین آبانماه مردم ایران و قیامهای مردم خاورمیانه بهویژه جانفشانیهای مردم عراق، زمینهساز آن بوده است. رژیم برای فرار از قیام آبان به بحرانسازی خارجی پناه برد. اما بهدست خود آتشی را برافروخت که بهسرعت سردمداران خودش را بهورطه نابودی کشاند.
در حقیقت، این جوشش خونهای شهیدان قیام آبان است که گریبان رژیم را گرفته است. این سوز دل مادران و پدران بیش از ۱۵۰۰شهید است که قاتلان حاکم را محاصره کرده است.
در چهل سال گذشته، رژیم مهره و مقامی مانند قاسم سلیمانی نداشته است، او یک تنه تمام تبهکاری و شقاوت رژیم را نمایندگی میکرد و همه جناحها و دستهبندیهای درونی حکومت در حمایت از او اشتراک عمل داشتند.
اما این پاسدار دژخیم چگونه عملاً در مقام شماره دو بلامنازع رژیم قرار گرفت؟ او در همه مراحل کارش با درندهخویی تمام در حال خونریزی و آدمکشی بود.
قتلعام اشرف در ده شهریور ۹۲، با اعدام وحشیانه ۵۲مجاهد خلق و به گروگان گرفتن هفت مجاهد دیگر را همه بهیاد دارید. آن کشتار توسط همین دژخیم طراحی و فرماندهی شد.
سهروز پس از قتلعام، خود او برای دادن گزارش ارتکاب جنایت در مجلس خبرگان ارتجاع حاضر شد و گفت: «این قضیه مهمتر از مرصاد بود».
قبل و بعد از آن قتلعام نیز، او مسئول اصلی بیش از ۹۰رشته جنایت تروریستی است که علیه مجاهدین و اشرفیها در خاک عراق صورت گرفته است. از حمله موشکی به قرارگاه فائزه در اول تیر ۷۶تا موشکباران لیبرتی در هفت آبان ۹۴که بهشهادت ۲۴مجاهد خلق منجر شد. کشتار مجاهدین با تیر و تبر در شش و هفت مرداد ۸۸با ۱۳شهید و حمله به اشرفیها با هاموی و شلیک مستقیم با ۳۶شهید در ۱۹فروردین سال ۹۰، همه و همه با دخالت مستقیم او بوده است. از این حیث او بهراستی سمبل تمامعیار رژیم ولایت فقیه بود و هلاکتاش نیز یکی از نشانههای پایان کار این رژیم است.
قاسم سلیمانی نماد استراتژی صدور ارتجاع و تروریسم رژیم ولایت فقیه بود. او قاتل مردم سوریه و قاتل مردم عراق بود. کشتار و ویرانی سوریه و عراق توسط رژیم ولایت فقیه و به گروگان گرفتن حیات سیاسی و اجتماعی مردم لبنان و به جنگ کشاندن یمن همه به کارگردانی او صورت گرفته است.
اکنون استراتژی صدور ارتجاع و تروریسم، با قیامها و خیزشهای مردم منطقه در حال فروپاشی است. و هلاکت سرکرده نیروی تروریستی قدس، نقطه عطفی در این راستاست.
بههمین دلیل آن دسته از جریانها و طرفهای سیاسی اعم از ایرانی و غیرایرانی که منفعت خود را در ادامه رژیم میبینند، از هلاکت سردژخیم، سلیمانی برآشفتهاند.
آنها از نقض قوانین بینالمللی یا نقض موازین حقوقبشر یا بهخطر افتادن صلح اظهار نگرانی میکنند.
اما بهروی خود نمیآورند که چرا از حقوقبشر بیش از ۱۵۰۰جوان و نوجوان ایرانی که همین چند هفته پیش توسط ولیفقیه قاتل و همین قاسم سلیمانی جلاد و آدم کش پرپر شدند، حرفی نمیزنند. آیا آن ۱۲هزار نفری که در این مدت دستگیر و شکنجه شدند، حقوقبشر ندارند؟
آیا دخالت ویرانگر این رژیم در کشورهای منطقه برخلاف موازین بینالمللی و نقض حاکمیت ملی این کشورها نیست؟
آیا جوانان عراقی که خواستار اخراج آخوندها و پاسداران از عراق هستند نباید از حقوقبشر برخوردار باشند؟
آیا قتلعام مکرر مجاهدین در اشرف و لیبرتی که به فرمان خامنهای و توسط همین سردژخیم صورت میگرفت، نقض حقوقبشر نبود؟
حقیقت این است که هدف آنها نه صلح و صلحخواهی است و نه حقوق بشر. آنها نگران برچیدهشدن بساط ولایت فقیه در ایراناند.
چنانکه مسعود رجوی گفت: «هلاکت پاسدار سلیمانی ترسیمکننده مرزهای دوست و دشمن در منطقه است. کسانی که با رژیم و قاسم سلیمانی هستند ماهیت ارتجاعی خود را برملا میکنند و نیروهای میرا و محوشونده هستند».
هموطنان عزیز و اشرفنشانها،
شخصیتهای محترم،
روزگار پایانی رژیم فرا رسیده است. خلقهای ایران و عراق و لبنان ولایت فقیه را محاصره کردهاند. امروز در قیامهای بیوقفه و مبارزه کانونهای شورشی طلوع ایران آزاد دیده میشود.
ما در پی برقراری یک جمهوری دموکراتیک و آزاد و پیشرفتهایم بر اساس رأی و انتخاب آزادانه مردم، بر اساس جدایی دین و دولت، کثرتگرایی، برابری زن و مرد، خودمختاری ملیتهای ستمزده و لغو حکم اعدام.
آری، جامعه جهانی باید بهسکوت و بیعملی خود خاتمه دهد. شورای امنیت باید سردمداران رژیم را بهخاطر این همه سرکوب و خونریزی، جنایتکاران علیه بشریت اعلام کند تا در برابر عدالت قرار بگیرند. سازمان ملل باید سریعاً هیأتهای تحقیق در مورد شهیدان و مجروحان و زندانیان را به ایران بفرستد.
جهان باید از مشروعیت مقاومت و نبرد جوانان شورشگر ایران علیه پاسداران وحشی حمایت کند و نبرد مردم ایران برای سرنگونی رژیم را بهرسمیت بشناسد.
یکایک شما ایرانیان مقیم آمریکا را بهیاری قیام ایران و جوانان شورشگر و کانونهای شورشی فرا میخوانم. مردم و منتخبان مردم آمریکا و دولتمردان آمریکا را به حمایت از مردم و مقاومت ایران برای سرنگونی رژیم ضدبشری برانگیزید.
هیچ راه دیگری با این رژیم وجود ندارد و این تنها راهی است که جهان میتواند از شر تروریسم و جنگافروزی و بنیادگرایی دینی در این منطقه از جهان خلاص شود، این مبرمترین وظیفه ایرانیان شریف و آزاده در آمریکا و هر کشور دیگری است که توجه جامعه جهانی را به این حقیقت محض جلب کنند.
مهاتما گاندی، رهبر جنبش استقلال هند گفته بود: «دیکتاتورها و جنایتکاران همواره وجود داشتهاند. برای دورانهایی آنها شکست ناپذیر بهنظر میرسند. اما دست آخر، آنها همیشه سرنگون میشوند».
ایران آزاد میشود. این حکم تاریخ و منطق تکامل است. به این یقین داشته باشید و عزمتان را برای تحقق آن جزمتر کنید.
سلام بر شهیدان، سلام برآزادی و ارتش آزادی، درود بر همه شما.