آموزش برای نسل جوان (۴۵)
راهحل سوم
مسعود رجوی -۳ دی ۱۳۸۵
بهرغم همه قدرتنماییهای پوشالی رژیم و عربدههای غنیشدهٔ منطقهیی و بینالمللی آن، وای به روزی که رئیسجمهور مقاومت، چند هزار کیلومتر دورتر از ایران، به پارلمان اروپا یا بلژیک یا نروژ برود یا سخنرانی و مصاحبهیی بکند.
وای به روزی که ماهوارههای در این سو یا آن سوی جهان برنامهیی از مجاهدین و مقاومت ایران پخش کند.
وای به روزی که عراقیان در بغداد جلسهیی در حمایت از مجاهدین بگذارند.
و وای به روزی که یک شخصیت سیاسی یا اجتماعی یا یک شیخ عشیره عراقی به اشرف برود. چه رسد به کنگره همبستگی مردم عراق و حمایت پنج میلیون و دویست هزار تن از آنان از مجاهدین...
آنوقت ابر قدرت عمامهدار منطقه، به ناگهان از کوره در میرود و در یک آن، دچار جنون میشود. آنچنانکه روی آتش به سیخ کبابش کشیده باشند، جلز و ولز میکند و آنچنانکه گویی شیشه عمرش در معرض شکستن است، از ضامن خارج میشود. یقه چاک میدهد. بر سر و رو میکوبد. تهدید میکند. کف بر دهان میآورد. دشنام میدهد. راجع به اینکه تروریست خوب و بد وجود ندارد، موعظه میکند! تهدید به قطع تمامی روابط و مناسبات اقتصادی و سیاسی و اخلاقی و غیراخلاقی میکند! در یککلام، بهکلی رم میکند. به همه جا چنگ میاندازد و به در و دیوار سر و سم میکوبد.
راستی آن اتم و لیزر و سانتریفوژ و اورانیوم غنی شده و جشن هستهیی و ورود به باشگاه اتمی کجا؟ و این همه ذلت و نکبت و دریوزگی در قبال مجاهدین و مقاومت ایران کجا؟
آری، این همان لحظه و رابطهٔ ضروری ناشی از ماهیت شیئ است که قانونمندی یک موجودیت عقب ماندهٔ ضدتاریخی را فرموله میکند. درست در همین لحظه است که نقطهٔضعف درمانناپذیر هیولا، به کریهترین و در عینحال روشنترین صورت، بیرون میزند:
از طریق نشریات سپاه تروریستی قدس در عراق، خواستار اعدام دستهجمعی، یا لااقل اخراج مجاهدین از عراق میشود. سفیرش در فرانسه رسماً ادعا میکند که پول مجاهدین را آمریکا و اسراییل میدهند. مذاکرات اتمی با سولانا را بهخاطر دعوت پارلمان اروپا از رئیسجمهور مقاومت قطع میکند. نمایندهاش در پارلمان اروپا تهدید میکند که ۲۵ میلیارد دلار تجارت با ما را از دست خواهید داد.
به فرانسه اعتراض میکند که چرا قضاتش را سریالی مانند قاضی مرتضوی و محمدی گیلانی یا لاجوردی تربیت نکرده تا رأی خلاف شرع ولایت ندهند!
آیتالله قاسمی و بسیاری شخصیتهای دیگر را در عراق به جرم حمایت از مجاهدین ترور میکند. درب وزارتخارجه عراق را از پاشنه میکند. آنقدر که مقامات عراقی رسماً مینویسند هیچ دیدار و هیچ برخورد و هیچ سفر و هیچ گفتگویی بین ما و نمایندگان حکومت ایران نیست که طرف ایرانی موضوع مجاهدین خلق را مطرح نکند.
میبینید که هر چند مجاهدین خلعسلاح و محصور هم باشند و هر چند که آذوقه و سوخت و دارویشان هم قطع شده باشد، برای رژیم فرقی نمیکند. گوئیا که شیشه عمر دیو از همینجاست که میشکند: این است شاخص راهنمای تغییر دموکراتیک و راهحل سوم در ایران که مریم پرچمدار آن است و رژیم با واکنشهای دیوانهوار به مصداق شناخت اشیاء با اضدادشان، خودش ناخواسته به آن گواهی میدهد. رژیم آخوندی از هیچ چیز بیشتر از این نمیهراسد: تغییر به دست مردم ایران و مقاومت مردم ایران و مجاهدین خلق ایران و رزمآوران آزادی ایران.
بگذارید بدون ذرهیی مبالغه، تصریح کنم: ما به جامعه بینالمللی و به آمریکا و اروپا راهحل مریم را پیشنهاد میکنیم. این راهحل نه فقط مطلوب ما و ملت ما بلکه نیاز مبرم خود آنها و ملتهای آنها هم هست. زیرا که صلح و امنیت و دموکراسی و حقوقبشر و ثبات و سازندگی و دوستی و یک ایران غیراتمی و همکاری و توسعه اقتصادی را در این منطقه از جهان پیشنهاد میکند و به قوانین و کنوانسیونهای بینالمللی احترام میگذارد.
×××××
حال اگر راهحل بهتری سراغ دارید که بهای کمتری دارد، خود دانید، بفرمایید باز هم آزمایش کنید. بفرمایید باز هم با همین رژیم مذاکره و معامله و مصالحه کنید. فقط به یاد داشته باشید که یک ضربالمثل ایرانی میگوید، خود کرده را تدبیر نیست...
سیاست سنگ، آن هم سنگ صبور را بستن و سگ، آن هم سگ هار را گشودن و استمالت کردن، دیگر چارهساز نیست.